جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نیم قرن تجربه


نیم قرن تجربه

نگاهی به کتاب خاطرات مهندس عزت الله سحابی

● پیچیدگی تاریخ و تفاوت دیدگاه ها

در رابطه با رویدادهای مهم و سرنوشت ساز و وقایع تاریخی همواره نظرات و دیدگاه های مختلفی مطرح می شود و مسائل تاریخی آنچنان پیچیده و درهم تنیده اند که رسیدن به نظری قطعی در رابطه با این مسائل بسیار مشکل و نیازمند پیگیری و تلاش فراوان است علاوه بر اینکه در موارد زیادی غرض ورزی و سوءنیت نیز منجر به بیان مطالب نادرست و مغشوش شدن حقیقت شده است.

البته توجه به این مساله نیز ضروری است که یافتن اشخاص کاملاً بی طرف که وقایع را بدون هیچ گونه موضع گیری بیان کنند تقریباً غیرممکن است اما آگاهی داشتن از مواضع افراد و اعلام شفاف رویکردها می تواند در آگاهی از حقیقت تاثیرگذار باشد.

تاریخ پرماجرای ایران در عصر پهلوی با پیچیدگی و زوایای فراوانی که دارد از این مسائل برکنار نیست و رویدادهای این دوره را هر کس بر اساس نظرات و دیدگاه های خود بیان و تفسیر می کند و تفسیرها و دیدگاه ها در مواقعی آنقدر متفاوت و متناقض می نمایند که خود به عاملی برای پنهان ماندن حقایق تبدیل می شوند.

در این بین اما افرادی هستند که از نزدیک در جریان جزییات حوادث قرار دارند و تاریخ را آن گونه که با چشم دیده و با تمام وجود لمس کرده اند بازگو می کنند. نگریستن به وقایع از منظر کسی که خود در متن و بطن مسائل بوده و زندگی اش با رویداد های این عصر عجین شده است، می تواند زوایای جدیدی از وقایع را به ما نشان دهد.

عزت الله سحابی رویدادهای زندگی اش را که با حوادث دوران حکومت محمدرضا پهلوی عجین شده، با نگارش کتاب ۵۰ سال خاطره و تجربه به علاقه مندان عرضه کرده است. در این کتاب می توان بخشی از واقعیات تاریخ را از زاویه دید کسی نگریست که زندگی او از سال های کودکی اش با رویدادهای سیاسی این سرزمین گره خورده است.

● اتوریته پدر

خاطرات سیاسی مهندس سحابی از زمان آغاز سلطنت محمدرضا پهلوی شروع می شود و از زمان حکومت رضاخان تنها سال های کودکی و شرایط خانواده را به یاد می آورد. صفحات ابتدایی کتاب ۵۰ سال خاطره و تجربه در واقع به توضیحات کلی در رابطه با شرایط خانواده سحابی اختصاص یافته و نویسنده شرایط خود و خانواده اش را از سال هایی که مرحوم دکتر یدالله سحابی برای ادامه تحصیل به فرانسه رفته بود تا زمان بازگشت پدر تشریح کرده است.

سحابی سال هایی را که همراه با مادر و برادرش در انتظار بازگشت پدر بوده است این گونه نقل می کند؛ «در منزل ما مادربزرگم، یعنی مادر پدرم تقریباً سمت مدیر خانه را داشت. عمه ام که همسر دایی ام بود، نیز، آنجا زندگی می کرد. من و برادر و مادرم نیز بودیم. خانواده عموی پدرم که در همان سال اول مسافرت پدر، فوت کرد و چهار دختر و همسرش از او به یادگار مانده بود، نیز با ما در یک منزل به سر می بردند. این بود که خانه نسبتاً شلوغ و پررفت و آمدی داشتیم.»

سال های دوری پدر به زودی سپری می شود و دکتر سحابی پس از اتمام تحصیل به ایران بازمی گردد. با بازگشت او، خانواده سحابی شرایط جدیدی را تجربه می کند. «بازگشت پدرم از فرنگ برای ما سرفصل تازه یی بود. ما خیلی آرزوهای بلندی نداشتیم و تصویر رویایی از آمدن پدر نساخته بودیم ولی وقتی ایشان آمد، یک مرتبه شکل زندگی ما تغییر کرد. ما برخلاف دوران پیش از آن با یک به اصطلاح اقتدار شدیدی روبه رو شدیم. از همان روزهای نخست متوجه شدیم که با پدرمان نمی توانیم راحت حرف بزنیم. حتی سوال نمی توانستیم بکنیم. جرات نداشتیم با او باز و بی پرده سخن بگوییم. ایشان خیلی اتوریته داشت و از همان روزهای اول این اقتدار را اعمال می کرد، سخت گیری و تنبیه می کرد. من و برادرم ایرج همیشه از پدرمان می ترسیدیم.»

● غربت فداییان

مهندس سحابی در جلد اول کتاب «نیم قرن خاطره و تجربه» رویدادهای زندگی خود در دوران حکومت محمدرضا پهلوی را در شش قسمت شرح داده است. اولین دوره خاطرات سیاسی سحابی از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم و آغاز حکومت محمدرضا پهلوی آغاز می شود. در واقع آشنایی سحابی با مسائل سیاسی روز از سال ۱۳۲۱ و ورود به دبیرستان آغاز شد و او در سال های آخر دبیرستان با انجمن های اسلامی آشنا می شود. انجمن اسلامی سال ۱۳۲۳ تشکیل می شود و سحابی از همان زمان با این تشکل سیاسی آشنایی می یابد. سال ۱۳۲۷ هم که سحابی وارد دانشگاه می شود از همان ابتدای ورود به انجمن اسلامی می پیوندد. در آن سال ها دانشجویان رغبتی به فعالیت در انجمن اسلامی نداشتند و از بین پنج هزار دانشجوی دانشگاه تهران تنها حدود ۳۰ نفر در انجمن اسلامی عضو بودند و دانشجویان مذهبی مجبور بودند عقاید خود را مخفی کنند. با وجود شرایط خاص آن دوره در اثر مراجعات زیاد دانشجویان مذهبی و اعضای انجمن اسلامی مهندس بازرگان، رئیس دانشکده فنی یکی از اتاق های دانشکده را به عنوان نمازخانه در اختیار انجمن اسلامی قرار می دهد و همین کار نیز منجر به اعتراض شدید شورای دانشگاه می شود.

سحابی رویدادهایی را که در این سال ها تجربه کرده همراه با جزییات ذکر می کند از جمله نحوه شکل گیری فداییان اسلام تا زمان دستگیری اعضای این گروه و تفکرات کسروی که توسط فداییان اسلام ترور شد را همزمان به خاطر می آورد. فداییان اسلام پس از کسروی، عبدالحسین هژیر را نیز ترور می کنند و ضارب هژیر حسین امامی است، همان کسی که پس از ترور کسروی با فشار مردم و روحانیون آزاد شده بود و این بار یک هفته پس از ترور هژیر اعدام می شود. اقدام بعدی فداییان اسلام نیز ترور رزم آرا نخست وزیر وقت است که به اعتقاد سحابی در سیر جریانات کشور تاثیر زیادی داشته اند. رابطه نزدیک فداییان اسلام با جبهه ملی مورد اشاره مهندس سحابی نیز قرار می گیرد تا جایی که ترور رزم آرا در جلسه یی با حضور چند تن از اعضای جبهه ملی مطرح می شود.

سحابی در رابطه با فداییان اسلام بیان دو نکته را لازم می داند؛ «اول اینکه آنان فعال ترین و موثرترین و محسوس ترین گروه اسلامی آن ایام بودند و دوم اینکه واقعاً غریب بودند و هیچ کس از آنها حمایت نمی کرد. شاید طالقانی واقعاً یکی از موارد نادر بود که به رغم همه خطرهایی که در آن دوران وجود داشت و برای سر فداییان اسلام جایزه تعیین شده بود، به آنها پناه داد و پشتیبانی کرد.»

● از جبهه تا نهضت

دوره دوم کتاب رویدادهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۲ را از ملی شدن صنعت نفت تا کودتای ۲۸ مرداد شرح می دهد. سحابی شکل گیری جبهه ملی را برای استیفای منافع ملی و حقوق ملت و از سوی دیگر مبارزه با روندی که برای بازگرداندن کشور به استبداد رضاخانی آغاز شده بود، ارزیابی می کند. «مبارزه در مورد نفت و طرح تز ملی شدن صنعت نفت تنها یک شعار اقتصادی مبنی بر اعتراض به سهم درآمدی کشور از نفت جنوب نبود، بلکه بالاتر از آن قطع ید سیاسی، اجتماعی و اقتصادی استعمار انگلیس مورد نظر بود.»

سحابی در این قسمت، خاطرات خود از زمان نخست وزیری مصدق و رویدادهای این دوران سرنوشت ساز تاریخ کشورمان را بازگو می کند. در این بخش سیر تحولات جامعه و تحولات فکری دکتر مصدق به خوبی تشریح شده است. انتخابات مجلس هفدهم و رویدادهای مربوط به استعفای دکتر مصدق و قیام ۳۰ تیر که منجر به بازگشت دکتر مصدق به نخست وزیری شد از نقاط عطف این دوره از تاریخ است که به عقیده سحابی منجر به تغییر نگرش مصدق می شود و از این پس دموکراسی هدایت شده سیاست جدید دکتر مصدق می شود.

در نهایت اما دولت برآمده از جبهه ملی با کودتای ۲۸مرداد ساقط می شود. یادآوری شرایط جبهه ملی و دولت مصدق در روزهای پیش از کودتا از سوی سحابی تشریح شده و نویسنده از جوانب مختلف این رویداد تاسف انگیز را تشریح کرده است.

دوره سوم کتاب به وقایع پس از کودتای ۲۸ مرداد تا زمان تاسیس نهضت آزادی اختصاص دارد. در این سال ها نهضت مقاومت ملی شکل می گیرد و سحابی در این دوره با نشریه راه مصدق همکاری می کند. این نشریه از سوی نهضت مقاومت ملی منتشر می شود و سحابی اولین دستگیری و زندان را در رابطه با این نشریه تجربه می کند.

سال ۳۸ جان اف کندی رئیس جمهور امریکا می شود و رژیم پهلوی را مجبور به گشایش در فضای سیاسی می نماید در نتیجه این شرایط جبهه ملی بار دیگر احیا می شود. شکل گیری مجدد جبهه ملی نیز به این صورت است که مهندس بازرگان از اللهیار صالح، سیدباقر کاظمی و دکتر صدیقی دعوت می کند در جلسه یی در منزل مهندس بازرگان شرکت کنند. در این جلسه برای تشکیل مجدد جبهه ملی توافق می شود. در زمان انتخاب اعضای جبهه ملی افراد پیشنهادی مهندس بازرگان مورد موافقت دیگر اعضا قرار نمی گیرند و از بین افراد مورد نظر بازرگان تنها آیت الله طالقانی به عضویت جبهه ملی دوم درمی آید.

در نهایت در جریان مسائل مربوط به انتخابات مجلس بیستم و تحصن اعضای جبهه ملی دوم در سنا جریانات و نیروهای مذهبی که گرایشات ملی و مصدقی داشتند به مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آیت الله طالقانی برای پایه گذاری تشکیلات نوین فشار می آورند که سرانجام این فشارها منجر به تاسیس نهضت آزادی می شود.

دوره چهارم کتاب بیشتر به فعالیت های نهضت آزادی پرداخته و نویسنده که یک ماه پس از تاسیس نهضت به آن پیوسته است، سیر تشکیل و فعالیت های نهضت آزادی از ابتدای تاسیس تا سال ۴۲ که همراه با اعضای نهضت بازداشت می شود را توضیح می دهد.

محاکمه و زندانی شدن اعضای نهضت در دوره پنجم کتاب شرح داده می شود و نویسنده وقایع داخل زندان قصر و تبعید به برازجان تا آزادی در سال ۴۶ را شرح داده است. خاطرات سحابی از زمان دستگیری و محاکمه اعضای نهضت آزادی درس آموز و خواندنی است. دفاعیات مهندس بازرگان در دادگاه نهضت آزادی ۱۲ جلسه به طول می انجامد. «مهندس بازرگان در خلال صحبت ها یش خطاب به رئیس و اعضای دادگاه گفت خواهش می کنم این مطالب را به سمع رئیس مملکت هم برسانید. و آنگاه آیه قرآن کریم در مورد حضرت موسی و فرعون را خواند. در این آیه ساحران که به خدای موسی ایمان آورده بودند، به فرعون می گویند؛ هر کاری که می خواهی بکن، هر حکمی که دلت می خواهد صادر کن، تو در همین حیات دنیا قضاوت خواهی شد...»

سال ۴۵ محکومیت چهارساله دکتر سحابی به پایان می رسد و آزادی او به عنوان اولین زندانی آزاد شده نهضت با انتقال دکتر مصدق به تهران برای مداوا همزمان است.

سحابی و چند نفر دیگر از اعضای نهضت نیز سال ۴۶ آزاد می شوند. چند ماه بعد نیز مهندس بازرگان و آیت الله طالقانی با وجود اینکه به ۱۰ سال حبس محکوم شده بودند، آزاد می شوند اما دکتر شیبانی، بسته نگار و مرحوم علی بابایی همچنان در زندان باقی می مانند.

● شوک ۵۴

پس از آزادی فعالان سیاسی تا چند سال به دلیل شرایط سخت و خفقان شدید موجود در جامعه چند سالی فعالیت سیاسی اعضای نهضت آزادی و بیشتر گروه های دیگر محدود می شود. سال ۵۰ همزمان با برگزاری جشن های ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی فشار رژیم به مخالفان بیشتر می شود و برخی از فعالان سیاسی نیز به فکر چاره جویی می افتند و با نامه نگاری به دوستان خود در خارج از کشور سعی می کنند رژیم را تحت فشار قرار دهند. سحابی در این رابطه با هاشمی رفسنجانی نیز گفت وگو می کند.

در نهایت هاشمی رفسنجانی نامه یی به حضرت امام(ره) نوشته و با توضیح شرایط سازمان مجاهدین از ایشان می خواهد از اعضای سازمان حمایت کنند. سحابی نیز نامه یی به صادق قطب زاده می نویسد و آقای احمدزاده هم به کلیه دوستان خارج از کشور نامه نوشته و از آنان تقاضای کمک می کند. این سه نامه را با هم به یکی از دوستان می دهند تا از کشور خارج کند. نامه ها هنگام بازرسی توسط مامورین کشف و نویسندگان نیز توسط ساواک بازداشت می شوند. سحابی این بار در زندان اوین رفسنجانی را ملاقات می کند.

در آن روزها بیشترین زندانیان اعضای سازمان مجاهدین بودند که به قول سحابی «بچه های مجاهدین حقیقتاً با دیگران تفاوت اساسی دارند. چه به لحاظ هوشیاری و چه به لحاظ فعالیت و تحرک.» ساواک برای مقابله با سازمان مجاهدین اعضای کلیدی و مذهبی آن را حذف می کند و این اقدام منجر به تقویت گرایش مارکسیستی در سازمان می شود. «ساواک هم خیلی حساب شده کار می کرد. با رفتن محمد حنیف نژاد و سایر اعضای اولیه، سازمان قطب های خود را از دست داد. بچه هایی که باقی مانده بودند با فدایی ها و مارکسیست ها قاطی شده بودند و با توجه به جو جهانی، گرایش آنها به مارکسیسم بیشتر شد. در مراحل بعدی هم ساواک خیلی ماهرانه افراد کیفی را چه در درون مذهبی ها و چه در درون مارکسیست ها حذف می کرد. که از آن جمله می توان به شهادت کاظم ذوالانوار اشاره کرد.

مرحوم ذوالانوار یکی از چهره های بسیار درخشان مجاهدین بود... ذوالانوار را همراه با مصطفی خوشدل و بیژن جزنی و شش تن دیگر که از گروه های دیگر و فداییان خلق بودند، در سال ۵۴ به طور ناجوانمردانه در تپه های اوین به شهادت رساندند. به این وسیله با رفتن چنین چهره هایی بنیان های مذهبی سازمان ضعیف تر می شد. مارکسیست شدن سازمان برای ساواک موفقیت بزرگی بود چرا که به این طریق سازمان نفوذ مردمی خود را از دست می داد و خطر آنها کمتر می شد.»

سحابی در صفحات انتهایی دوره پنجم کتاب به سیر تحول سازمان مجاهدین می پردازد و درباره ارتباط آنان با دکتر شریعتی و روحانیون مبارز در سال های پایان دهه ۴۰ و آغاز دهه ۵۰ توضیحاتی می دهد. «بعد از سفری که من به همراه مرحوم حنیف نژاد به مشهد داشتیم، در آنجا مرحوم حنیف نژاد با غآیت اللهف خامنه یی آشنا شد. پس از آن غآیت اللهف خامنه یی به تهران آمد و با محمدآقا و سعید محسن و دیگران جلسات هفتگی داشتند. پس از چندی یک روز صبح زود آقای خامنه یی به منزل ما آمد و با من درباره مجاهدین به گفت وگو پرداخت. ایشان در مورد نظرات فلسفی مجاهدین گفت من احساس می کنم اینها همان حرف های ساده فلسفی مارکسیست ها را دنبال می کنند.

مرحوم دکتر بهشتی هم همین طور بود و به سازمان تمایل داشت و یک بار هم از طریق من به آنها کمک مالی کرد. آقای هاشمی رفسنجانی هم چنین نظری داشت. من اطلاع دارم که آقای رفسنجانی در سال ۵۴ تا شب آخری که بیانیه اعلام مواضع مارکسیست ها منتشر شد، با بهرام آرام ارتباط داشت و سعی می کرد آنها را از این عمل منصرف کند و می گفت حالا این را منتشر نکنید و مقداری تامل کنید. ولی از سال ۵۴ و ضربه یی که مارکسیست ها به سازمان وارد کردند، جو عوض شد. ضربه ۵۴ همه را شوکه کرد.

بعد از آن حرکت همه مایوس شدند.» نقل این خاطرات نشان می دهد روحانیون انقلابی تا زمانی که سازمان مجاهدین خلق تغییر ایدئولوژی خود را رسماً اعلام نکرده بود امیدوار بودند بتوانند از انحراف ایدئولوژیکی آنها جلوگیری کرده و از پتانسیل های تشکیلاتی و مبارزاتی آنها در راستای اهداف نهضت امام خمینی استفاده کنند، اما تغییر ایدئولوژی نقطه پایانی بر امیدهای آنها بود.

آخرین دوره جلد اول کتاب با محاکمات اعضای سازمان مجاهدین آغاز می شود. در فروردین سال ۵۱ علی میهن دوست، محمد بازرگان، علی باکری و ناصر صادق به جوخه اعدام سپرده می شوند. چهارم خرداد نیز محمد حنیف نژاد، سعید محسن، علی اصغر بدیع زادگان، محمود عسگری زاده و عبدالرسول مشکین فام به شهادت می رسند. در بین اعضای سازمان مجاهدین کسانی بوده اند که بدون محاکمه در دادگاه تیرباران شدند. از جمله این افراد می توان به حنیف نژاد و سعید محسن اشاره کرد.

سحابی که در این زمان دوران محکومیت خود را در زندان قزل قلعه سپری می کرده در مورد شرایط آن روزهای زندان می نویسد؛ «اعلام خبر تیرباران اعضای مرکزیت سازمان، تاثیر زیادی در داخل زندان ها و از جمله در زندان قزل قلعه برجا گذاشت و به منظور بزرگداشت یاد شهدای سازمان مجلسی در داخل زندان قزل قلعه برگزار شد. در آن جلسه عده یی از جمله من سخنرانی کردند. در آن جلسه من خاطرات خود را از مرحوم محمد حنیف نژاد بیان کردم و درباره شخصیت و خصوصیات فکری و عملی و اعتقادات و سوابق حنیف نژاد سخن گفتم. مجلس مزبور، جلسه یی بسیار بااحساس بود و همه زندانیان از جمله آقای ربانی شیرازی و هاشمی رفسنجانی نیز در آن شرکت کردند.»

پس از این وقایع زندانیان به تدریج به زندان های دیگر منتقل می شوند. سحابی به همراه چند زندانی دیگر به زندان قصر انتقال می یابد. بند ۴ زندان قصر برای او که سال های پیش در آنجا زندانی بوده، آشناست و هنوز زندانیان حزب توده، وقایع کردستان، حزب موتلفه و حزب ملل اسلامی در آنجا هستند.

سحابی توضیحاتی در رابطه با تفاوت ها و اختلافات زندانیان و نیز نوع رفتار گروه های مختلف در زندان می دهد که قابل تامل است. اختلاف بین اعضای موتلفه و حزب ملل اسلامی در رابطه با تعامل با مارکسیست ها و تفاوت دیدگاه هایی که در بین زندانیان وجود داشته نیز خواندنی است.

● سختی های خانواده

صفحات آخر کتاب مهندس سحابی در رابطه با همسرش، خانم زرین دخت عطایی هم از بخش های جالب خاطرات اوست. زندگی آنها از همان ماه نخست عقد با سختی و محرومیت همراه بوده است و سحابی هفت ماه از بهترین دوران زندگی اش را در زندان سپری می کند. از آن پس تاکنون خانم عطایی در همه فراز و فرودهای زندگی مهندس سحابی او را همراهی کرده است. سحابی ضمن مرور روزهای سختی که در زندگی مشترک شان سپری شده بخش عمده سرمایه و آبروی اجتماعی و سیاسی خود را مدیون و متعلق به همسر وفادار خود می داند.

کتاب نیم قرن خاطره و تجربه از آثار ماندگار تاریخی است. در واقع مهندس سحابی مطالب و جزییاتی را در خاطراتش نقل کرده است که مسلماً در جای دیگر و از زبان اشخاص دیگری نقل نشده اند.

با همه ویژگی های ارزشمند این کتاب و نکات جالب و قابل تاملی که مطرح شده است اما باید گفت این مطالب خواندنی و ارزشمند می توانست با ویرایش و فصل بندی مناسب تری تنظیم شود.

مهندس سحابی در چند بخش از خاطرات خود آنگاه که به بیان یک واقعه خاص پرداخته از زمان بندی مربوط به هر فصل عبور کرده و با پیگیری و بیان وقایع تا چندین سال بعد، ترتیب زمانی رویدادها را در هم ریخته است. هرچند برخی از مطالبی که به این صورت نوشته شده به خصوص رویدادهای مربوط به جبهه ملی، دولت دکتر مصدق و ملی شدن صنعت نفت، دارای اهمیت فراوان است اما تعلیق بیان این وقایع و قرار دادن آنها در قالب فصل بندی کتاب می توانست بر جذابیت مطالب بیفزاید.

نکته دیگری که می توانست منجر به جذابیت بیشتر کتاب شود نقل تاثیر رویدادها و حوادث مختلف بر زندگی شخصی نویسنده است. مهندس سحابی در ابتدا و انتهای کتاب وضعیت زندگی خانوادگی خود را به صورت کلی توضیح داده است. در صفحات میانی نیز در زمان هایی که امکان فعالیت سیاسی نبوده به بیان توضیحاتی درباره کارهای دیگر خود پرداخته است.

در واقع در این کتاب تاثیر رویدادهای تاریخی بر زندگی خانوادگی سحابی به قدر کافی بیان نشده و اگر در هر فصل و در زمان رویدادهای مختلف وضعیت زندگی خانوادگی نویسنده و رنج و سختی که همسر و فرزندان در زمان بازداشت های متعدد و زندان های طولانی متحمل شده اند نیز منعکس می شد، می توانست بر جذابیت هرچه بیشتر کتاب تاثیرگذار باشد. البته انجام این کارها و تنظیم مطالب کتاب به این صورت، مسلماً از حوصله مهندس سحابی خارج است و این امور را باید به ویراستاری توانمند واگذار می کرد. امیدواریم تنظیم جلد دوم کتاب بهتر و مناسب تر باشد. به هرحال کتاب نیم قرن خاطره و تجربه اثری ارزشمند است و علاقه مندان به تاریخ معاصر بهتر است آن را از دست ندهند.

علی شیرزادی