شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

چرا شمال شهر


چرا شمال شهر

اگر روزی آنقدر خیالمان راحت شد و مشکلات یا از بین رفتند یا ما آنها را فراموش کردیم و دلمان خواست چند تابلوی نقاشی ببینیم, در آن صورت شاید کمی دلمان به حال خودمان بسوزد و از خودمان بپرسیم که چرا شمال شهر آیا واقعاً نمی شد یک نمایشگاه هنری هم نزدیک خانه ما دایر شود

اگر روزی آنقدر خیالمان راحت شد و مشکلات یا از بین رفتند یا ما آنها را فراموش کردیم و دلمان خواست چند تابلوی نقاشی ببینیم، در آن صورت شاید کمی دلمان به حال خودمان بسوزد و از خودمان بپرسیم که: چرا شمال شهر؟ آیا واقعاً نمی‌شد یک نمایشگاه هنری هم نزدیک خانه ما دایر شود؟

با نگاهی ساده به نشانیهای حدود چهل گالری نقاشی در سطح شهر تهران، می‌بینیم که تقریباً تمام آنها در مناطق شمالی قرار دارند. مراکز دیگری نیز که در مرکز یا دیگر مناطق جا خوش کرده‌‌اند، یا از نوع دولتی و دارای اهداف خاص (مانند موزه هنرهای معاصر و فرهنگسراها) یا واحدهای آموزشگاهی کوچکی هستند که علاوه بر آموزش نقاشی به شماری از دانش‌آموزان، هر از چندگاهی نیز نمایشگاهی از آثار همان هنرجویان خود برپا می‌کنند. بنابراین، پر واضح است که بیشتر این مراکز آموزشگاهی نه تنها نمی‌توانند به درستی جریان حاکم بر نقاشی پایتخت را به نمایش بگذارند، بلکه در ترویج نقاشی معاصر، آنچنانکه در دنیای کنونی در جریان است، نیز ناتوان خواهند بود.

در دهه گذشته با رشد و توسعه‌ی فرهنگ جامعه‌ی ایرانی و نیز ارتباط بدون مرز با سایر کشورهای جهان به شدت شاهد گرایش عام به سوی هنر و رشته‌های هنری بوده‌ایم. شاید یکی از دلایل فراگیر شدن این علاقه میان مردم، رکود هنری در دوران بعد از انقلاب و در دهه‌ی شصت باشد. سالهایی که در خود، آنقدر دشواری به همراه داشت که هنر نیازی نبود که فرد در جهت ارضای آن حتی گامی بردارد. اما در دهه‌ی هفتاد با رشد رشته‌های هنری دانشگاهی و نیز آموزشگاههای آزاد هنری دیگر کسی نبود که هنر را نشناسد. اما پرسش آن است که با وجود این همه افراد مشتاق به هنر، که نقاشی نیز یکی از مهمترین شاخه‌های آن محسوب می‌شود، چرا دوران کنونی در کشور ما شاهد روند روزافزون کاهش توجه جامعه به هنر نقاشی و بازدید آثار و خرید آنها است؟

در اواخر دهه‌ی هفتاد به راحتی می‌توان سیل مشتاقان هنر را دید که با موافقت خانواده و حتی تشویق آنها به جمع هنر می‌پیوستند و از این میان بیشتر دختران خانواده بودند که به رسم گذشته به آموختن هنر تشویق نیز می‌شدند و می‌شوند. اگر چند بار سری به گالری‌های تهران زده باشید مطمئنا حضور زنان را بیش از مردان در چنین فضاهای هنری احساس کرده‌اید. این حضور، شاید نتیجه‌ی همان پشتیبانی خانواده‌ها، تشویق آنان و یا بازگشت ما ایرانی‌ها به سنتهای دیرینمان باشد که بحث مستقلی است و نیاز به بررسی بیشتر دارد. شاید آنچه به همین نسبت توجه ما را در گالری‌های این روزهای تهران به خود جلب می‌کند حضور قشر جوان است. می‌خوانیم و می‌شنویم که جامعه ایرانی جامعه جوانی است و مسلما جامعه‌ هنری ایرانی نیز جامعه جوانی خواهد بود. نتایج بررسی‌های یک تحقیق دانشگاهی (جامعه شناسی مخاطب در گالریهای شمال شهر تهران، پزشکپور و فقیهی، دانشگاه آزاد اسلامی، ۱۳۸۴) نشان داده‌ است که شمار بازدید کنندگان از نمایشگاههای آثار هنری بسیار کم است. به نقل از همین تحقیق، اکثر بازدیدکنندگان گالری‌ها، فعالان حوزه تجسمی هستند و با توجه به اینکه بیشترین تعداد بازدیدکنندگان تحصیلات هنری دارند و یا دانشجوی هنر هستند- که درآمد سالانه آنها بین صفر تا ۳ میلیون تومان است- عمدتاً به منظور یادگیری و آگاهی از رویدادهای هنری به گالریها می‌روند نه خرید آثار. بنابراین، خریداران آثار به مراتب کمتر از شمار اندک بازدید کنندگان گالریها است. این موضوع با توجه به درصد بالای مراجعه دانشجویان و افراد بسیار جوان ما، طبیعی است.

بر اساس یافته‌های تحقیق مذکور، به نظر می‌رسد که مشکلات مالی و نیاز به صرف وقت بیشتر برای کسب درآمد یکی از دلایل اصلی کاهش توجه مردم به مقوله بازدید از نمایشگاههای هنری است. البته، عدم تمایل مسؤلان گالریها به صرف هزینه برای تبلیغات و جذب مخاطب نیز یکی دیگر از عوامل خلوت بودن این مراکز به شمار می‌رود (که با توجه به اینکه بسیاری از خریداران آثار مشتریان دائمی و شناخته شده هستند، از نظر مدیران، صرف هزینه‌ برای تبلیغات فقط شمار بازدید کنندگان را افزایش می‌دهد نه خریداران آثار را). بنابراین، و با توجه به هزینه‌های بالای اداره نمایشگاههای هنری، می‌توان چنین نتیجه گرفت که گالری‌دارها چاره‌ای جز انتخاب مناطق بالای شهر و نزدیکی هر چه بیشتر به خریداران واقعی آثارشان ندارند.

اگر این پدیده، یعنی گزینش مخاطب از سوی گالری‌دارها را که نتیجه آن تجمع مراکز هنری در یک نقطه از شهر است، طبیعی تلقی کنیم، نمی‌باید از نقش بالقوه تشکیلات هنری همچون موزه هنرهای معاصر یا فرهنگسراها غافل شویم. این مراکز به دلیل امکان جذب مخاطب فراوان، می‌توانند به خوبی موجب حرکت هنر به سوی زندگی مردم درگیر در مسائل روزمره خود شوند. آنها می‌توانند همچون نمایشگاههای خصوصی هنری به برگزاری دوره‌ای نمایشگاه و جذب مخاطب، البته به قصد اعتلای ذوق هنری در مخاطب و آشنا ساختن او با شرایط کنونی هنر در جامعه هنری داخل و خارج از کشور – به دور از هرگونه تمایل به ترویج هنر خارجی و کم رنگ کردن هنرهای اصیل ایرانی- و نیز از کاستن فاصله موجود در میان دو دنیای هنری که ترجیح می‌دهم آن را هنر شمال و جنوب شهر بنامم، اقدام نمایند.

رضا محمود فقیهی



همچنین مشاهده کنید