دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

عبرت ها و درس های جنگ ۳۳ روزه


عبرت ها و درس های جنگ ۳۳ روزه

جنگ ۳۳ روزه حزب ا لبنان و اسراییل درتابستان ۲۰۰۶, به ما آموخت که نظریه بازدارندگی نظامی اسرائیلی ها , دیگر در صحنه سیاسی منطقه خاورمیانه , فاقد کارایی است و این موضوع را باید بزرگترین آسیب وارد شده به دولت تل آویو به حساب آورد

(فصل آخر کتاب (حرب ال۳۳یوما)جنگ ۳۳ روزه نوشته احسان مرتضی-نویسنده و روزنامه نگارلبنانی-انتشارات باحث الدراسات، بیروت- مارس۲۰۰۸)

جنگ ۳۳ روزه حزب ا... لبنان و اسراییل درتابستان ۲۰۰۶، به ما آموخت که نظریه بازدارندگی نظامی اسرائیلی ها ، دیگر در صحنه سیاسی منطقه خاورمیانه ، فاقد کارایی است و این موضوع را باید بزرگترین آسیب وارد شده به دولت تل آویو به حساب آورد.

عکیفا الدار، روزنامه نگار ساکن تل آویو در مقاله خود در روزنامه هاآرتس می نویسد:

"در گذشته هیچ یک از دولت های عربی قادر نبودند که موشک های خود را به داخل خاک اسرائیل شلیک نمایند. (به استثنای صدام حسین در سال ۱۹۹۱ میلادی و سوریه در جنگ ۱۹۷۳ میلادی)اما یک گروه کوچک به نام حزب ا... توانست نیمی از مردم اسرائیل را به مدت یک ماه، در پناهگاه ها ، نگاه دارد. بدین ترتیب دیگر نظریه بازدارندگی نظامی، کارایی ندارد."

موشه آرنس، وزیر سابق دفاع اسرائیل نیز در مقاله ای در روزنامه هاآرتس با اشاره به ترانه اجرا شده توسط دین مارتین می گوید: "دیروز مرد و فردا نیز هنوز در افق هویدا نشده است و احتمالا اولمرت در مورد درستی این ترانه، تردیدهایی دارد که سرانجام قطعنامه آتش بس سازمان ملل متحد را پذیرفت.اما فردا بسیار سریع تر از آنچه که ممکن است تصور نماییم، خواهد آمد و همگان درخواهند یافت که اسرائیل، دیگر توانی برای بازدارندگی ندارد.ما به توانایی های واقعی خود در این جنگ یک ماهه، بیش از همیشه واقف شدیم و بی تردید واقعیت های جنگ ما با حزب ا... وگزارشهای حقیقت یاب ما ،از دید حماس و سوری ها و ایرانی ها و احتمالاً سایر همسایه هایمان که در چند دهه گذشته،دیگرگزینه حمله نظامی به ما را در دستور کار نداشتند، پنهان نمانده است."

وی در ادامه می نویسد: « اسراییل در شرایط ویژه وبی سابقه ای قرار گرفته که هرچند امکان یک حمله دیگر ، وجود دارد، اما این دولت دیگر دست به چنین کاری نخواهد زد.

چراکه دولت فعلی از همه اهرمها ،استفاده نموده است».

از سوی دیگر به دنبال این جنگ «یوئیل مارکوس» نیز درروزنامه هاآرتس چنین می نویسد: «تاکنون در هیچ جای دنیا ، دولتی نو ظهور همانند دولت اولمرت تا این حد به حماقت هایی مختلف دست نزده و تا این حد با رسوایی، رو به رو نبوده است.در این کابینه، نخست وزیر به اذیت و آزارجنسی متهم است، وزیر محیط زیست متهم به دریافت رشوه در ایام انتخابات می باشد، وزیر دادگستری ،متهم به اقداماتی شرم آوراست و وزیر امور عمومی، دو ساعت پیش از شروع جنگ، کلیه سهام و اوراق بهادار خود را در بازار بورس به فروش رسانده است. همچنین در دولت اولمرت، وزیر دفاع از درک خطرات موشک های حزب ا... ناتوان بوده و نخست وزیر اسرائیل، در حالی دستور آغاز جنگ را اعلام نموده بود که به آثار و نتایج چنین جنگی، هیچ توجهی نداشت.»

مارکوس می افزاید: «یکی از درس های این جنگ را باید در دست زدن یک دولت به مجموعه ای از اقدامات و سپس فکر کردن به چگونگی رویارویی با نتایج عمل انجام شده خود است.مثلاً دولت ما در ابتدا موضوعاتی نظیر ایجاد خاورمیانه جدید، خلع سلاح حزب ا... و مبارزه با تهدیدات موشکی آنان را مطرح نمود، اما همه دریافتند که این موضوعات، ادعاهایی بیش نبوده است.»

نویسنده این مقاله در پایان می نویسد: «اولمرت قول داده بود که به حزب ا... درس قاطعی بدهد، اما ما چه درسهایی گرفتیم؟دولت اسرائیل فاقد بازدارندگی بوده و به عنوان مثال چتربازان نیروهای زمینی ما که عمدتا از نیروهای احتیاط بودند، با آن شکست شرم آور در عملیات هلی برن خود مواجه گردیدند... نتایج این جنگ، بیش از همیشه نقاط ضعف ما را نشان داد و به استثنای پرزیدنت بوش که از پیروزی ما صحبت به میان می آورد، استفاده زیاد از نیروی هوایی جهت ویران کردن بیروت و زیر ساخت های لبنان، تنها باعث تغییری اساسی در افکار عمومی دنیا، نسبت به اقدامات ما شده است... همچنین پایمردی نیروهای حزب ا... و تهیه تسلیحات نظامی کافی، همراه با حضور آنان در بدنه قدرت حاکم و پیروزی های آنان در انتخابات های اخیر باعث گردیده که حتی بشار اسد نیز به ما اعلان جنگ نماید و به همین دلایل، دیگر دولتمردان اسرائیلی، در فکر ترور (سید) حسن نصرا... نیستند، چرا که چنین تفکر خطرناکی ممکن است انفجار مرکز یهودیان بوئنس آیرس پایتخت آرژانتین در سال ۱۹۹۴ میلادی را که در پاسخ به ترور (سید) عباس موسوی اولین دبیر کل حزب ا... صورت گرفت، در جایی دیگر تکرار نماید . پاسخی بسیارمحکم در برابر یک اقدام ما.»

به هر ترتیب جنگ اسرائیل علیه لبنان علاوه بر مسائل مطرح شده در بالا، حقایق دیگری را نیز نشان داد که مهمترین آن ها به شرح زیر است:

ـ اسرائیلی ها، زبانی به جز زبان زور را نمی فهمند و در این دنیا هیچ کس

نمی تواند بر این دولت غاصب مورد حمایت آمریکا و غرب، سلطه یابد.

ـ قریب به اتفاق دولت های اروپایی و تعدادی از کشورهای عربی بیش از هر چیز بر خلع سلاح حزب ا... تاکید داشتند، گویی بازسازی ویرانی های جنگ لبنان در مراحل بعدی اهمیت قرار داشت.

ـ با وجود تفاوت های گسترده میان توان نظامی اسرائیل و هم پیمانانش و جنبش مقاومت و دوستانش، این جنگ نشان داد که مقاومت اسلامی لبنان تا چه حد می تواند در برابر دشمنانش، عملکرد موثری داشته باشد.

ـ جنگ ۳۳ روزه و اسیرگیری در عملیات «وعد صادق» نشان داد که نیروهای مقاومت تا چه میزان مومن و شریف و مخلص بوده و در راه آرزوهایشان و به دست آوردن آزادی و پیروزی ،چقدر ثابت قدم هستند.

ـ این جنگ نشان داد که مقاومت عامل اصلی آزاد سازی لبنان در سال ۲۰۰۰ میلادی بوده است و با وجود حمایت های گسترده بسیاری از دولتها از اسرائیل، مردم این کشور می پرسند که:

- چرا دستگاه های اطلاعاتی اسرائیل تا این حد ناکام بودند؟

- چرا نیروی هوایی دولت اسرائیل با چنین شکستی رو به رو گردید؟

- چرا شبکه المنار همچنان به پخش برنامه هایش ادامه می داد؟

- چرا اسرائیلی ها به دنبال اجلاس رم به پذیرش آتش بس تن ندادند؛ علی رغم اینکه بیشترین خسارتهای آنان ، پس از برپایی آن اجلاس روی داد؟

نکته بعدی این که تعدادی از اندیشمندان و متفکران سرشناس مسائل استراتژیک تبعه اسرائیل و در رأس آنان، وزیر امورخارجه سابق «پرفسور شلومو بن عامی» اعلام نمودند که: "نتیجه این جنگ بیش از هر چیز ،لزوم یک تسویه حساب سیاسی را ،آشکار نموده است.چرا که بسیاری از شهروندان اسرائیلی دریافتند زمان پایان دادن به ارتباطات سیاسی تل آویو با ایالات متحده فرا رسیده است. همچنین در جنگ میان اسلام رادیکال حامی تروریسم و غرب در خاورمیانه ، اسرائیل در خط مقدم این رویارویی ، در حال قربانی شدن می باشد. این جبهه گیری، آثار بسیار سنگینی بر اسرائیل بر جای گذاشته است... و اسرائیل نباید به تنهایی، سنگینی چنن بار طاقت فرسا وسنگینی را بر دوش بکشد و آنچه را که ما در لبنان دیدیم ، یکی از درس های این شرایط سیاسی نوین است."

این متفکران در بخش دیگری از بیانیه خود می نویسند:«ما مطمئنیم که بدون توجه به نتیجه این جنگ، غرب ما را به حال خود رها خواهد نمود... هم اینک آمریکایی ها هیچ لزومی برای گفتگو با ایران و سوریه نمی بینند و عکس این مطلب صحیح می باشد.به هر ترتیب ،امروزه آمریکایی ها منافع خود را در نبرد با ایران و سوریه می بینند. البته ما نمی دانیم که آیا امکان دست یابی به صلح با شخصی نظیر بشار اسد رئیس جمهور کنونی سوریه وجود دارد یا خیر، ولی انعقاد پیمان صلح میان تل آویو و سوری ها و فلسطینی ها باید به عنوان هدف استراتژیک دولت ما مورد توجه قرار گیرد و البته در شرایط کنونی، اقناع آمریکایی ها در این مورد ،کاملاً ضروری است.»

بن عامی در ادامه با اشاره به فرصت به وجود آمده جهت تغییر سیاست های استراتژیک اسرائیل به دلیل بروز خسارت های نظامی در لبنان می افزاید:«پس از پیروزی های چشمگیر ما به ویژه در جنگ های ۱۹۶۷ و ۱۹۴۸ میلادی، هیچ کس در مورد آن موفقیت ها تردیدی به خود راه نمی داد. در سال ۱۹۷۳ میلادی نیز اگرچه ما به پیروزی بزرگی دست نیافتیم اما راهی برای انعقاد پیمان صلح ،میان ما و دولت مصر گشوده گردید...البته به دنبال شکل گیری اولین انتفاضه در سال ۱۹۸۷ میلادی و به دنبال آن شکل گیری جنگ اول خلیج (فارس) و هویدا شدن شکاف در جبهه داخلی ، اجلاس مادرید و به دنبال آن معاهده اسلو شکل گرفت و اینک که ما به وضعیت تعادل با دشمنان خود در شمال (خاک اسرائیل) دست یافته ایم، می توان از این وضعیت برای آغازاصلاحات سیاسی، بهره برد.»

بن عامی معتقد است که دولت اولمرت بدین دلیل وارد جنگ با لبنانی ها شد که فاقد استراتژی های سیاسی مدون بوده است.وی می گوید:«به دنبال شلیک موشک های فلسطینی ها به خاک اسرائیل ، دولت های پیشین ما دریافتند که زمان دست زدن به جنگ های گسترده پایان یافته و تجارب آنان نیز نشان می داد که در این بخش آسیب پذیر هستند.لذا آنان تنها به عملیات های نظامی محدود دست می زدند و به خوبی می دانستند که حفظ قدرت بازدارندگی در گروی عدم آشکار شدن ضعف های اسرائیل در برابر دشمنانش ، به ویژه یک دشمن غیرعادی و نامتعارف خواهد بود.»

وی در ادامه با اشاره به امکان وقوع جنگی با سوریه و حزب ا... می گوید:«این امکان وجود دارد که ارتش ما با حمله ای فراگیر علیه زیرساخت های کشوری نظیر سوریه، به یک پیروزی ۵۰ درصدی دست یابد.اما در برابر دشمنی مثل حزب ا... تحقق پیروزی ۵۰ درصدی و حتی ۹۰ درصدی غیر ممکن است، چرا که ما دیدیم آنها قادرند با وجود همه اقداماتمان، در یک روزحدود ۲۰۰ موشک به سوی اسرائیل ، شلیک کنند.»

بن عامی در پاسخ به این گفته که اسرائیل مجبور به آغاز این جنگ گردید تا قدرت بازدارندگی خویش را نشان دهد ،می گوید:«نمی توان گفت که نیروی بازدارندگی برای استفاده از آن، ایجاد می گردد، همان طور که ایالات متحده به عنوان یک دولت بزرگ بخش زیادی از نیروی بازدارندگی خود را در سال های جنگ عراق از دست داد...در جنگ با چنین دشمنانی ، اسرائیل تنها دولتی نیست که با شکست مواجه گردیده است، چرا که دولت شوروی در افغانستان و دولت آمریکا نیزدر ویتنام و عراق، با چنین تجربه دردناکی رو به رو گردیده اند...در سایه این جنگ، حزب ا... در جایگاه دفاع مشروع و تلاش برای آزاد سازی لبنان قرار گرفت و حداقل از دیدگاه تئوری، بازگرداندن مزارع شبعا به لبنان، می تواند به عنوان دستاویز تداوم مقاومت معرفی گردد...اسرائیلی ها امروز در حالی در کشاکش جنگ غرب و اسلام قرار گرفته اند که بدلیل دستاوردهای حزب ا... در این سالها، ما نتوانسته ایم در ۶ سال اخیر با وجود ضربات وارد شده به فلسطینی ها، به هیچ دستاوردی در مذاکرات خود با آنها دست یابیم.آنان نیز حتی حاضر به یک میلی متر عقب نشینی نشده اند و تنها خواهان حل و فصل کل موضوع هستند و شکست برای آنها معنایی ندارد."

نکته دیگر حائز اهمیت اینست که براساس گزارش ۱۴ استاد برجسته یک مرکز مطالعات استراتژیک دانشگاه تل آویو پیرامون این جنگ ، که از سوی یکی از برجسته ترین اساتید این مرکز پروفسور شلومو بروم مطرح گردید، اعلام شد که حل کشمکش ها و اختلاف بنیادین موجود در مرزهای شمالی اسرائیل با لبنان، با روشی بجز بهره گیری از روش گفت گو با سوریه، به دست نخواهد آمد.چرا که در مثلث ایران ـ سوریه و حزب ا...، فعلا تنها گزینه ممکن برای برقراری صلح ،سوری ها هستند."

اما نکته کلیدی این گزارش اینست که رئیس این مرکز دکتر تسفی شتاوبر، سفیر سابق اسرائیل در انگلستان و رئیس سابق بخش سیاستگذاری های استراتژیک ارتش این کشور که در گذشته، مشاور سیاسی ایهود باراک نیز بوده است، در تحلیل خود می گوید:

«ما باید در نبردهای میان اسرائیل و لبنان ،به نقش آفرینی ایران دارای سلاح هسته ای توجه کنیم. اما آیا ایالات متحده به ما آزادی عمل برای اجرای طرح هایمان را خواهد داد؟به هر ترتیب می توان گفت که آن چه در لبنان روی داد ، تمرینی برای یک رویارویی بزرگ آینده بود که دیر یا زود بین اسرائیل و ایران، روی خواهد داد.»

وی می افزاید:«خاورمیانه کنونی در سایه قدرتمندتر شیعیان و سرنگونی رژیم صدام حسین که ایران را از داخل شدن به مجموعه شرق عربی باز می داشت،در مسیر قدرتمند شدن شیعیان، گام بر می دارد. وفراموش نکنیم که امروزه دنیای عرب، در غیاب رهبری بزرگ وکاریزماتیک ، از مشکلات زیادی برای متحد شدن و انجام اقداماتی گسترده،موثر و فراگیربرخوردار است.»

آقای شتاوبر با خلاصه نمودن آنچه را که در لبنان می بیند، می گوید:«کاملاً روشن است اهدافی که ارتش ما در ابتدای جنگ ۳۳ روزه اعلام نمود، خیالی بودند و پس از تداوم جنگ، رهبران تل آویو دریافتند که نمی توانند آنها را محقق نمایند... قدرت نظامی اسرائیل در مواجهه با جنگجویان حزب ا...ناکام ماند،حملات کاتیوشاها متوقف نگردید و چنین وضعیتی که در جنوب لبنان به دست آمد ،می تواند به عنوان زنگ خطری برای آنچه که در نوار غزه در انتظار ماست، مطرح گردد...همچنین جنگ علیه لبنان نشان داد که دیگرکفه ترازو از اتکای زیاد اسراییل به حملات نیروی هوایی پیشرفته اش، تغییر یافته است.»

شتاوبر در ادامه با خلاصه نمودن نظراتش می گوید:«دولت های بزرگ و قدرتمندی که به عنوان همپیمانان اسرائیل به شمار می روند، تنها در جهت مصالح خود ، نیروهای حافظ صلح دوست با اسرائیل را به مرز دو کشور گسیل داشته اند تا بدین ترتیب از قاچاق اسلحه برای حزب ا... جلوگیری نمایند.این نیروها می توانند در بهترین صورت ،به عنوان نیرویی حائل و بازدارنده به ایفای نقش بپردازند. البته ممکن است این نیروها در مرزهای ما با سوریه نیز مستقر گردند... و در مجموع اینکه حزب ا... خود را به عنوان یک گروه نظامی موثر در این منطقه مطرح نموده است که ضرورت انعقاد هرچه سریعتر معاهده صلح با لبنانیها و حل مساله مزارع شبعا را دوچندان نموده است."

از سوی دیگر ، مرکز پژوهش های استراتژیک و بین المللی واشنگتن، همایشی تحلیلی را پیرامون ویژگی های نظامی گرایانه اسرائیلی ها و اقدامات دیپلماتیک آمریکایی ها در برابر جنگ لبنان برگزار نمود که در آن برژینسکی، مشاور سابق رئیس جمهور آمریکا در بخش امنیت داخلی چنین گفت:«درک اهداف اصلی اسرائیل از انجام عملیات نظامی در لبنان کاری مشکل است.چرا که در مورد درست بودن ادعاهای آنان پیرامون عقب راندن نیروهای حزب ا... تا رود لیطانی، تردیدهایی وجود دارد.زیرا حتی چنین کاری نیز در صورت عدم پذیرش آتش بس ،نمی تواند آنان را از حملاتشان باز دارد. همان طور که آنان آزادی دو سرباز اسرائیلی را در گروی آزادی همه زندانیان لبنانی قرار داده اند... و من معتقدم ایالات متحده و اسرائیل باید دریابند که در پاره ای از موارد، نمی توان با قدرت نظامی، به صلح و نتیجه مورد نظر دست یافت. "

از سوی دیگر پرفسور جوان الترمان، مدیر برنامه خاورمیانه این مرکز در آن همایش یادآوری نمود که دولت اولمرت به دلیل فقدان کارشناسان خبره و برجسته نظامی، جنگ با لبنان را بدون هرگونه رویکرد روشن استراتژیک آغاز نمود و البته در این میان، شارون ایمان داشت که جنگ با حزب ا... را باید به عنوان انحرافی استراتژیک از خواسته های امنیت ملی اسرائیل، تلقی نماییم."

تعدادی از متفکران عرب در حوزه استراتژیک نیز اعلام نموده اند که جنگ اسرائیل با لبنان، این کشور را در جایگاه ژئو استراتژیک جدیدی قرار داده که از ویژگی هایی به شرح زیر برخوردار است:

۱) این جنگ نشان داد که امنیت ملی اسرائیل تا چه حد آسیب پذیر است. چرا که پس از انتقال جنگ به اراضی لبنان ، اسرائیلی ها دریافتند که تا چه حد در برابر حملات گسترده موشکی آسیب پذیرند و دستانشان تا چه حد، بسته است.

۲) برای اولین بار در تاریخ اسرائیل جاده های حیفا- تل آویو و قدس ـ تل آویو که در حاشیه آنها، اسرائیلی های بسیار زیادی ساکن هستند، مورد حملات گسترده ای قرار گرفت ،موضوعی که این موضوع هیچگاه در مخیله رهبران تل آویو نمی گنجید.

۳) در سایه این جنگ اسرائیلی ها دریافتند که امکان پیروزی نظامی از طریق حملات هوایی وجود ندارد.این شرایط را باید درس استراتژیک مهمی برای آنان به شمار آورد.

۴) این جنگ نشان داد که حتی ایجاد کمربند امنیتی توسط اسرائیل از خط آبی تا رود لیطانی نیز نمی تواند از حملات موشکی حزب ا... (به ویژه به دلیل دارا بودن موشکهایی با برد ۱۷۵ کیلومتر و از نوع زلزال ۲ )جلوگیری نماید.

۵) دولت کنونی اسرائیل از بحران بی اعتمادی نیروهای ارتش و فرماندهانش به دولتمردان به ویژه به دلیل نیرنگ ها و پرده پوشی ها و رسوایی های تجاری و

دروغگویی های آنان که در تلاشند آینده سیاسی و نظامی خود را به وسیله جلوگیری از تمرد نیروها و کاستن از نارضایتی مردم اسرائیل، حفظ نمایند، رنج می برد.همچنین تداوم حضور حزب «کادیما» در قدرت، از اولویت های دیگر آنان است.

۶) حزب ا... در این جنگ پیروز شد، چرا که آنان در دفاع از لبنان و آزاد سازی همه بخش های اشغال شده کشورشان و آزاد نمودن اسرای لبنانی از زندان های اسرائیل موفق بودند و توانستند به محبوبیت زیادی دست یابند.هر چند گفته می شود که نیروهای حزب ا... قصد حمله ای تمام عیار به اسرائیل نداشتند.

از دیدگاه من پیروزی حزب ا... را نه در شلیک صدها موشک به خاک اسرائیل و تغییر اوضاع داخلی این کشور و یا نابودی تانک های متجاوز در خاک لبنان که باید در اعماق سینه های مردم لبنان که دلباخته مقاومت هستند، جستجو نمود.و اینک حزب ا... جنگی غیرمسلحانه و سخت تر را آغاز نموده است .چرا که ایالات متحده و اسرائیل نتوانستند به اهداف خود در جهت ایجاد سلطه نظامی و سیاسی و اقتصادی ، در چهارچوب طرح خاورمیانه جدید دست یابند.

۷)این جنگ پرسش ها و تردید هایی را در مورد نقش آفرینی های آینده اسرائیل مطرح نموده است. چراکه اسرائیل باید به عنوان خط مقدم جنگ جهانی آمریکا علیه تروریسم نقش آفرینی کند، هرچند همگان می دانند که از سال ۱۹۹۹ میلادی و براساس استراتژی های واشنگتن، دولت اسرائیل در سایه قرار گرفته و منزوی شده بود.

۸) این جنگ نشان داد که مشکل امنیتی فراروی اسرائیل، سه جنبه مختلف جغرافیایی، دموگرافی (کمبود جمعیت) و توپوگرافی دارد.

۹) در جنگ ۳۳ روزه ،چند هزار جوان لبنانی در طول پنج هفته،توانستند قویترین ارتش منطقه خاورمیانه را به زانو در آوردند. لذا مشکل اعراب را نباید درمسایل قومیتی و فرهنگی وژنتیکی که در حقیقت در حوزه نارسایی نظامهای سیاسی حاکم ،چگونگی سازماندهی ارتشهایشان و همچنین روحیه جنگی سربازان آنان، جستجو کرد .

و در پایان نمی توان در مورد قطع نامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد و معیارهای دو گانه آن ،سخنی به میان نیاورد.

در این قطعنامه، همه گناه ها بر گردن شبه نظامیان مسلح و در رأس آنان حزب ا... انداخته شده است.هر چند اکثریت اعراب و مسلمانان و لبنانی ها معتقدند که مقاومت به صورتی شرافتمندانه ،نماینده واقعی شرافت و کرامت ما در طول تاریخ است.

بی تردید رویکردهای آمریکایی ها و اسرائیلی ها، مخالف حقیقت است، چرا که آنان فقط با یک چشم به نتیجه کار می نگرند و به نوع ابزار وصول به هدف، بی توجه هستند.این ابزارها عبارتند از: جرایم، دشمنی ها، و تجاوزگری های دائمی اسرائیل از طریق خشکی و هوا و دریا و تداوم اشتغال مزارع شبعا وکفر شوبا همراه با ادامه اسارت لبنانی ها و تهدید رهبران حزب ا... به ترور و فرو ریختن میلیون ها بمب خوشه ای در بخش های مختلف جنوب لبنان که به مرگ روزانه لبنانی ها می انجامد، به همراه جلوگیری از بازگشت آوارگان فلسطینی، سرقت از سهم آب لبنانی ها ، تهدید مستمر امنیت ملی لبنان ، ایجاد اختلاف در میان طوایف مختلف این کشور و تجاوزهای مداوم به حریم هوایی و زمینی و دریایی لبنان.اما این قطع نامه، تنها در جهت تامین رضایت اسرائیلی ها و برای سرپوش نهادن بر شکست آنان تصویب گردید.

در این قطعنامه هیچ اشاره ای به موضوعاتی نظیر تبادل اسیران دو طرف مالکیت مزارع شبعا و مشخص نمودن اسرائیل به عنوان دولت مهاجم آغازکننده جنگ و مسئول مستقیم آثار اخلاقی و مادی جنگ نشده بود.همچنین در آن، به مساله لزوم آتش بس هیچ اشاره ای نشده است تا راه برای اقدامات آینده اسراییلی ها هموار گردد.

در قطعنامه بهت آورشورای امنیت ،رفتار ها و اقدامات تجاوزگرایانه اسراییلی ها نادیده گرفته شده و بدلیل فقدان برنده در میدان جنگ ، در هر زمانی امکان اقدامی غافلگیرکننده از سوی هردو طرف بویژه طرف بازنده جنگ ، متصوراست.

وبه هرحال ازنگاه من ،احتمالات مختلفی در مورد آینده متصور است که یکی از آنها انعقاد یک معاهده صلح سیاسی و امنیتی درازمدت میان اسرلییلی هاو لبنانی هاست!

محسن داوری