پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

بهترین فیلم کاهانی تا به امروز


بهترین فیلم کاهانی تا به امروز

نگاهی به فیلم بی خود و بی جهت

اولین سوالی که در مواجهه با کارهای کاهانی به ذهن می آید،این است که واقعا مخاطب در مواجهه با چنین فیلم و چنین فضایی، باید چه چیزی بگیرد؟ با چه کسی همزاد پنداری کند و شخصیت اول داستان کیست؟

صحبت از همینجا آغاز می شود که شیوه ی مرسوم قصه گویی و قواعد کلاسیک داستان گویی و فیلمنامه نویسی را باید پشت درب های سالن بگذاری و وارد سالن شوی. فیلم، قصه نمی گوید و ابدا شخصیتِ محوری سه بعدی، به معنای سید فیلدی اش ندارد. فیلم، یک کمدی سیاه است. از نوع بورشرتی اش در نمایشنامه ی بیرون جلوی درب (البته نه به تلخی و گزندگی آن) و البته از نوع کمدی های رایج در سینمای دهه ی شصت ایتالیا. شاید مثال خاصی به ذهنم نیاید ولی این نوع کمدی نه بزن بکوبی ست و نه بیلی وایلدری. البته شاید اصطلاح کمدی سیاه کمی حساسیت برانگیز باشد، اما نزدیک ترین و بهترین شباهت را با فیلم اخیر کاهانی دارد.

اینجا هم همچون "اسب ..." با روایتی با موضوعیت و محوریت پول سر و کار داریم. اما نه از شب گردی های تهران در "اسب ..." خبری هست و نه پرخوری های چندش آور هاشمی در هیچ. یک خانه است و کلی اثاث و چهار نفر آدم.همین.

زوج فرهاد و الهه با بازی احمد مهرانفر و نگار جواهریان، اثاث خود را به منزل جدید آورده اند و شب نیز قرار است مراسم عروسی بپا کنند، پس باید هرچه زودتر اوضاع را به سامان برسانند.اما زوج مژگان و محسن با بازی پانته آ بهرام و رضا عطاران قرار است اثاث خود را که بار کامیون است برای همین امشب در جای دیگری سامان دهی کنند، اما کجا؟ ...

همین روایت و همین خلاصه ی جالب کافیست تا هر کارگردانی را برای اجرای آن وسوسه کند، اما نه لزوما در زمان واقعی و تنها با محوریت چهار کاراکتر اصلی (کاری که کاهانی می کند). جالب تر آنکه برای چنین طرح تک خطی ساده ای نیاز به خرده داستان هایی ست که باید به خط اصلی و تک خط ابتدایی روایت سر و شکل دهند. دقیقا هوشیاری کاهانی همین جا خودنمایی می کند که این خرده داستان ها به جای شکل گیری به عنوان پیرنگ قصه ی اصلی (یا به عبارت بهتر روایت اصلی) در شخصیت ها نمود می یابند و بازآفرینی می شوند. و هر شخصیت لحن و اکت خاص خود را پیدا می کند. با نگاهی به نوع گویش کتابی الهه،لهجه ی مشهدی مژگان، خونسردی و بازی های ریز محسن و فرهاد بخوبی می توان این مطلب را دریافت.

محوریت اصلی پول در سه فیلم اخیر کاهانی و البته سوژه ای که این روزها در فیلم های جشنواره سی ام زیاد به چشم می خورد، از گشت ارشاد تا پذیرایی ساده و یک روز دیگر فتحی، لزوما پیرایه یا بستری (یا بهتر است بگویم پیش در آمدی) برای بحران فعلی کشش دار و کنش دار کاهانی، در بی خود و بی جهت است. کشش دار از منظر همراهی مخاطب و کنش دار از منظر بازی.

● آبسورد در معنی

اصطلاحی که از اسب....... به این سمت در مورد فیلم های کاهانی متداول است برخورد با فیلمی آبسورد است یا اینکه می گویند فیلم های او فضای آبسوردی دارند. اما آبسورد چیست؟ آبسورد در معنای لغوی اش همچون استعلا و مثال های فراوان دیگر از این رسته درست استخراج نمی شود.آبسورد نه پوچی ست و نه پوچ گرایی. همانگونه که در کارهای مولفان تاتری اش پینتر (مستخدم ماشینی) یا نمونه ی بارزش در انتظار گودوی بکت می بینیم آبسورد برخورد با موقعیتی معلق در هواست،میان زمین و آسمان (به تعبیر من). این معنی در کرگدن های یونسکو و درون مایه ی" بیرون رانده ی" بکت بشدت خودنمایی می کند. در درون مایه ی متن آبسورد موقعیتی ترسیم می شود و از پی آن مناظره و منازعه، درباره ی مسایل کم اهیمتی که انسان قرن بیستمی براحتی از کنارش می گذرد مطرح می شود. در واقع موقعیت ابتدایی بستری ست برای این منازعه و مناظره ها. اما از منظر شخصیت پردازی آبسورد شامل ریز جزئیاتی در بازی می شود، که برای مخاطب، و در شرح و توصیف شخصیت های بازی، ملموس و قابل بهره برداری باشد. که عمدتا برخواسته از نوع دیالوگ و پرداخت جسورانه ی نویسنده است. اما همه ی این ها که گفته شد برای درک بهتر فضای آبسورد است. که این روزها به غلط، نوعا از آن در جاهایی که نباید استفاده می شود.

با این پیش مقدمه باید گفت، کارهای کاهانی وام دار این نوع فضای آبسورد است. نمونه اش اکت روی شکم زدن های ممتد کاراکتر محسن یا درگیری مژگان با پسرش بر سر شامپو و یا حتی نوع ناز کشیدن های محسن و الهه است. در درون مایه ی متن هم نمونه های فراوانی می توان یافت، به عنوان مثال شغل غریب و عجیب، محسن و فرهاد در تضاد با فضای حاکم بر فیلم که اتفاقا از همین آبسورد بودنش می آید و یا حتی گربه، در طول فیلم که نقش جالبی را بازی می کند، تا شخصیت شر و شیطان پسر مژگان و محسن با شیطنت ها و بی ادبی های خاص خودش که هر انسانی را به ستوه می آورد.

به همین خلاصه قناعت می کنم تا زمان اکران فیلم، اما بهترین کار کاهانی تا به امروز بی خود و بی جهت است که حرفش را رُک می زند و تکلیفش، از ابتدا با مخاطبش روشن است.

علی حسینی