جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
برای زنانی که می خواهند بمانند
این ماجرا واقعی است. برای تو اتفاق افتاد ه است. و حالا مید انم، میان این همه مرد م یک نفر هست که حالش خوب نیست و چه اشکالی د ارد گاهی برای یک نفر نوشت تا همه بخوانند . گیریم حال همه ما خوب است. گیریم تنها تو، زنی د ر آستانه رفتن هستی. گیریم تنها، تو زنی هستی که میخواستی بمانی و حالا جان ماند نت به لبت رسید ه است و چه اشکالی د ارد گاهی، برای زنی د ر آستانه رفتن نوشت.
تو خودت گفتی: بنویس زنی د ر انتهای نبود ن. خود ت گفتی بنویس:زنی د ر آستانه فصل سرد . آستانه فصل سرد را که گفتی خوشم آمد . نگاهت کرد م. سرت را پایین اند اختی و سرخ شد ی. سرخ که شد ی فهمید م هنوز جای ماند ن د اری. سرخ که شد ی و آستانه فصل سرد را که گفتی فهمید م جنس لطیفی د اری و این جنس لطیف حیف است اسیر زمختی نگاه و د ست و پای چشمهای رها شود .
فهمید م که شعر را د وست د اری. خود ت گفتی: شعر را د وست د ارم. زند گی را د وست د ارم گفتی: د لم میخواست زند گی کنم. د لم میخواست همچنان نگاههای بد را به قول شما مرد ها زیر سبیلی رد کنم.
اینها را که میگفتی مرد رانند ه نگاهی کرد که تو نفهمید ی. من اما، معنی نگاهش را خوب فهمید م. او گفت: از اینها زیاد ند . ولش کن. د ارد ننه من غریبم بازی د ر میآورد . اما قیافهات زیاد به ننهها نمیخورد . جوان بود ی. زنی د ر آستانه رفتن بود ی. رفتی. صد ایت کرد م. برگشتی و گفتی: آقا ولمان کن. حالا د و کلام حرف زد م خیال برت د اشت.
گفتی: بگذار با د رد خود م بمیرم. و رفتی. تو زنی از اهالی د رد بود ی. د ر نگاه نخست لبخند ت همان لبخند بود . خند هات همان خند ه بود . راه رفتنت همان راه رفتن همه بود . توی تاکسی نشسته بود ی مثل همه. اما تو فرق د اشتی. آمد ه بود ی که بشکنی. خیابان همان خیابان بود . اما گام نخست را که برد اشتی خیابان جور د یگری شد . از نگاه خود ت افتاد ی.
تصمیم گرفته بود ی. اما هنوز از نگاه خد ا که جایی همان حوالی بود خجالت میکشید ی. د لت میخواست و نمیخواست از چشم همه بیفتی. گفتی: طاقت ند ارم. زنی تنها د ر آستانه روزی رو به شب. گفتی: خوشبخت نبود م. گفتی: آن زن ـ که پیش از من به خیابان جور د یگری نگاه کرد ه بود ـ که د یگر از نگاه خد ا و نگاه مرد م و نگاه خود ش خجالت نمیکشد گفته است: مرتبه اول سخت است. مرتبه اول از خود ت بد ت میآید
حالا تصمیم گرفته بود ی زن د یگری شوی. اما هنوز حالت خوب بود . هنوز نگاه کرد نت عاد ی بود . راه رفتنت عاد ی بود .
هنوز د رد مند راه میرفتی. هنوز نگاهت آشفته بود ، اما آغشته نبود . میان خانه و خیابان بود ی. به رانند ه گفته بود ی که از مرد های نامرد بد ت میآید . به رانند ه گفته بود ی از زنهای بید رد بد ت میآید . گفته بود ی: طلاق د رد است. بعد از طلاق مرگ. گفته بود ی راهی برای ماند ن ند اری. گفته بود ی: همه از تنهایی تو فقط شبی و نصفه شبی میخواهند و د یگر هیچ. گفته بود ی: حالت خوب نیست.
گفتی میان ماند ن و رفتنی. سر د ر گریبانی.
کارت را د وست د اشتی. د رآمد ت را که زیاد نبود میخواستی. اما د یگر از تنهایی زیاد ت و د یگر از زبانها و نگاهها خسته بود ی.
رفتی. نمید انم حالا شکستهای یا هنوز شعر میخوانی. نمید انم رفتهای یا هنوز میخند ی. خد ا تو را نگه د ارد ..
صولت فروتن
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست