سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
جوانمرگی تصویر در شعر
<تو/ تهران/ ۱۳۸۵> عنوان دومین مجموعه شعر آرش نصرتاللهی است. بیشترین دغدغه نصرتاللهی در این مجموعه موضوعاتی چون غذا، نفت، جنگ و صلح را شامل میشود؛ موضوعاتی که نهتنها دغدغه مخاطب وطنی او بلکه دغدغه میلیونها مخاطب بیرون از مام وطن است. اما توجه بیش از اندازه شاعر به این موضوعات سبب شده که مخاطب از خود بپرسد نکند او نماینده سازمان ملل برای بیان چنین مسائلی در شعر است. هرچند باید پذیرفت مسائلی چون نان و صلح از جمله موضوعاتی است که حل آن برای بشر قرنها است که به آرزو تبدیل شده است.
<نتهای عمودی/ نتهای افقی/ نترس/ تار و پودهای مناند/ نه چیزهایی که از ارکست ]ارکستر[ نظامیان/ میخیزد/ نه صدای جفت شدن از/ پوتین سربازان/ هوای تو در حرکت باد/! من در باد/ پر از رقص پارچههای سفیدم/ پر از تنیدن نتها/ بند رخت/ خالی نیست/ آواز آویزانم را/ نمیبینی( >!ص۸) یا: <من و تمام من/ بخشی از یک میدان نفتی هستیم/ نمیگویم کجا/ تا پسرم/ چیزی داشته باشد/ برای یافتن/ و دخترم/ کتاب بخواند/ در خانهای گرم/ من و تمام من/ میتوانیم قیر باشیم/ لای سقف و گونی( >... /ص ۱۵)
زبان شعرهای مجموعه <تو/ تهران/ ۱۳۸۵> روایی - تصویری است. یعنی شاعر از دو عنصر روایت برای بیان اندیشه شعری بهره برده، کمااینکه تصاویر در بیان این اندیشه نقش نهادینهای برعهده دارند. در حقیقت اشتیاق شاعر برای روایت - آن هم از نوع کلان که به نفع شعر خرد نمیشود- چندان مضاعف است که به تصویر اجازه بروز و تبیین نمیدهد، اگرچه شعر میتواند جلوهگاه خلق تصاویر زیبایی باشد، اما ما در شعر نصرتاللهی آنقدر در روایت غوطهور میشویم که شاعر جایی برای نفس کشیدن در هوای تصویر برایمان باقی نمیگذارد. بنابراین تصویر نه قادر به بروز سنتی خود است و نه رخصت و فرصتی مییابد برای جلوه نوظهور خود. در چنین شیوهای از بیان شعر، ما با جوانمرگی تصویر مواجه میشویم.
<افتاده است/ جنگ/ از کول مردم/ سرزمین/ از دهان خبرگزاری/ چشمهای تو اما/ افتادنی نیست/ مثل درهای که آب را عبور میدهد/ من از پشت کوههای نبرد/ آمدهام/ چگونه بگویم/ دوستت دارم/ زبانم/ یاغیتر از بادهای گرد/ کلمهها / غبارهای دیرینهاند / نگاه کن / به ردیف کتابهایی که ندیدهام( >... /ص ۹)
پس از خوانش شعرهای نصرتاللهی آنچه به نظر میرسد این نکته است که شاعر به سوژه از بیرون مینگرد. از این رو در پارهای از شعرها شاعر درصدد است تنها آنچه را که از دهان خبرگزاریها شنیده در قالب شعر بیان کند. در حالی که کلمه به تنهایی نمیتواند تصویرگر عمق فاجعهای باشد که مدنظر او است. به قول نیما: <دانستن سنگی یک سنگ کافی نیست. مثل دانستن معنی یک شعر است. گاه باید در خود آن قرار گرفت و با چشم درون آن به بیرون نگاه کرد...( >حرفهای همسایه، نامه دوم)
اما یکی از ویژگیهای شعری نصرتاللهی در این مجموعه بهره گرفتن از کلماتی است که در بستر جمله ارائهگر چند مفهوماند و نیز استفاده از آرایههایی نظیر: کنایه، تشبیه، استعاره. برای نمونه: <اینجا بام خانه ماست.( >ص۱۷()اشاره به بام خانه شاعر یا بام ایران - دماوند)- یا: <کافهها لب جاده را گرفتهاند.( >ص۲۱) و یا: <جزر و مدهای نرخ نفت( >ص ۲۳( )استفاده از آرایه تشبیه)
یکی از کارکردهای نو در شعر امروز آفریدن نشانههای جدید است. هر شی در درون خود نشانههایی کشف نشده دارد که هر بار توسط یک هنرمند کشف میشود. در این مجموعه نیز به نظر میرسد نصرتاللهی توانسته در خلق نشانههای نو به موفقیت برسد.
<سیاه/ سفید/ سیاه/ سفید/ ما / کلیدهای پیانو هستیم / با نوازندهای بالای سر/ که سر در نمیآورد / هی مارش میدواند/ توی پوتینهای سربازیام / هی دست میزند / به نظم نتهایی که رابطهاند / میان من و یک کلید سفید / میخواستیم در تصنیفی خانه کنیم/ سر در بیاوریم/ از سر کسی که گریسته برای کسی/ آرام باش/ ما فقط کلیدهای پیانو هستیم( >... /ص۱۸)
پرداختن به طبیعت از زمان ارسطو تاکنون بر ادبیات دنیا سیطره داشته است. از این رو در طول تاریخ ادبیات خاصه ایران با شاعران بسیاری مواجهیم که عنصر طبیعت در شعرشان حضور غیرقابل انکاری دارد. در حالی که بسیاری از اینان زندگی در شهر (مدنیت) را تجربه کردهاند یا میکنند اما آنطور که میبینند و زندگی میکنند، نمیآفرینند.
در شعرهای <تهران توی پارک> و<آرش نصرتاللهی، متولد ۱۳۵۷، ش ش: ۳۲۸، صادره از آستارا، نام پدر صفر، نام مادر: ماهرخ> شاعر توانسته به شکلی مطلوب پلی میان طبیعت و زندگی شهرنشینی بزند، به گونهای که در برخی از اشعار، مخاطب با نوستالژی شاعر نسبت به زادگاهش مواجه میشود. در این مجموعه نصرتاللهی سعی دارد همانطور که زندگی میکند شعر بگوید. در واقع شعر او آیینهای از زندگی اوست و به نظر نگارنده هرجا که شاعر قدم به این عرصه نهاده، توانسته ارتباط بهتر و موثرتری با مخاطبش برقرار کند. باز هم از نیما بهره بگیرم که: <شعر ما آیا نتیجه دید ما و روابط واقعی ما و عالم خارج هست یا نه؟ و از ما و دید ما حکایت میکند؟ سعی کنید همانطور که میبینید بنویسید و سعی کنید شعر شما نشانی واضحتر از شما بدهد.( >حرفهای همسایه، نامه شماره ۳۵)
<از پشت سلولهای هوا/ دست تکان میدهی/ تکان میخورد/ پنجره/ خانه/ خیابان/ و تهران/ شب را توی پارک میخوابد/ گسلها/ بیدار شدهاند/! میترسم تنها بمانم/ بیدار میمانم/ در این دور لعنتی/ غربتی باشی و/ دستهای مهربانی تکان بخورد/ تکان/ شروع تمام اتفاقهای جهان است/ مثل مهری که افتاده این وسط/ مهرت/ گسلها را به خواب خواهد برد/ برمیگردم/ تهران را از توی پارکها/ جمع کنم( >!ص۷۰) یا: <آستارا - خیابان شریعتی شرقی - خیابان سرباز گمنام ] -کوچه دولت اول - پلاک ۶/ نرسیده به دریا/ میرسی به نوجوانی من/ نوجوانی من/ با شیفتبندی ساده روز/ شیفت اول/ پدر از لای تصنیفهای آذری/ درمیآید / تاریخ را از من میپرسد / تصمیم کبرا را/ دیکته میکند برادرم لالایی برای خواهرم/ خواب رفته روی گهواره پاهای خواب رفته/ و خوراکی/ زیر ظهر میگیرد/ برای ما/ و مادر/ که از حاشیه شهر/ گرد گچ و اوراق امتحان میآورد( >... /!ص ۸۹)
محفلگرایی در پارهای از اوقات سبب بروز شباهتهای تصویری، زبانی، واژگانی، فرمی، ساختاری، لحن خواندن و گاه حتی اندیشه (چه به صورت خواسته و یا نا خواسته) میشود.*
به نظر شاعر این مجموعه اگرچه تعلقی خاص به زادگاه خود (آستارا) دارد و سالها از فضای شعری آنجا تغذیه نموده اما توانسته به غیر از دو شعر این مجموعه <آپارتمان> و <آرش نصرت اللهی، متولد ۱۳۵۷، ش ش: ۳۲۸، صادره از آستارا، نام پدر صفر، نام مادر: ماهرخ> استقلال خود را با توجه به جریانات حاکم در شعر آستارا حفظ کند.
<چیز زیادی نیست/ اینکه میخواهم/ اجاره آپارتمانی ۷۰ متری/ که از پنجرهها/ آمیزش فصل با درخت/ پیداست/ و آنچه میگذرد با باد/ چیز زیادی نیست/ اینکه میخواهم/ نورها آرام باشند/ دیوارها/ ایستاده در جای خویش/ و تو/ جریان داشته باشی/ چون هوایی آزاد/ از زیر و روی شهر اما/ آنچه یافتهایم/ اندوه معمار و تنهایی آدم است/ ساکن بناهای بلند/! من تصنیفی آذریام/ دختر مازنی/! تهران/ جای خوبی برای عاشق شدن نیست( >!ص۶۰)
<سردبیر، کله تاسش را ویرایش میکند/ و خبر ندارد که من/ به تعداد موهای سرش/ پیراهن اتوکرده میپوشم/ و شبهای جمعه/ با حافظان خزر مشاعره میکنم./ بگذارید دلم برای سردبیر بسوزد / که نمیداند / تهران برای شعر شدن شهر کوچکی است>... / یا: ...< ما را- / فعلا/ - کسی نمیشناسد / جز پستچی محله/ که این نشانی را/ هرگز فراموش نمیکند:مجموعه شعر <تهران برای شعر شدن شهر کوچکی است> سروده داوود ملکزاده، صص ۸ و۱۰)
مزدک پنجهای
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست