دوشنبه, ۱۸ تیر, ۱۴۰۳ / 8 July, 2024
مجله ویستا

به رنگ عشق


به رنگ عشق

از ۱۷ بهمن قرار است «به رنگ ارغوان» به نمایش درآید و پوسترهایش آماده شده است. گفته اند هیچ تغییری در فیلم به وجود نیامده است. بی تردید این فیلم یکی از فیلم های مهم سینمای ایران است، …

از ۱۷ بهمن قرار است «به رنگ ارغوان» به نمایش درآید و پوسترهایش آماده شده است. گفته اند هیچ تغییری در فیلم به وجود نیامده است. بی تردید این فیلم یکی از فیلم های مهم سینمای ایران است، به همان مهمی و جذابی «مارمولک» کمال تبریزی. گذر زمان بر موضوع فیلم اصلاً تاثیر نگذاشته است. این جور روایت ها و داستان ها و نگاه ها همیشه تازه هستند و موثر. همان طور که ساداتیان در مقام تهیه کننده گفته است؛ «فیلمی که حرفی برای گفتن داشته باشد از گذر زمان بدون گزند می گذرد و شاید حتی کمی پرداختن به آن باعث براق شدن و بهتر دیده شدنش شود.» خلاصه داستان در این سال ها بارها و بارها گفته و شنیده شده است.

«شفق» یکی از عوامل گروهک های سیاسی است که اوایل انقلاب با بر پا کردن آشوب از کشور گریخته اند، پس از سال ها تصمیم می گیرد برای دیدن دخترش «ارغوان» که دانشجوی دانشکده جنگلداری است مخفیانه به ایران بازگردد. یکی از ماموران امنیتی به نام «بهزاد» به عنوان دانشجو وارد دانشکده شده و از تمامی امکانات مدرن امنیتی استفاده می کند تا با کنترل ارغوان، شفق را به دام اندازد. در این میان بین او و ارغوان رابطه یی عاطفی به وجود می آید. از طرف دیگر همکاران سیاسی شفق نیز تصمیم دارند او را ترور کنند تا به دست ماموران امنیتی نیفتد اما چه ماجرایی پیش می رود. این همان نکته یی است که بیننده درک می کند و به تحول می رسد.

حمید فرخ نژاد، خزر معصومی و رضا بابک سه بازیگری هستند که بیش از هر زمانی هم قدرت بازی خود را نشان داده اند و هم توانایی کارگردانی حاتمی کیا را در نشان دادن آدم هایی که می شناسد؛ اگر رضا بابک حضور چند ثانیه یی دارد در نقش مسوول بهزاد، در نقش یک مامور امنیتی بالادست با همان پیراهن یقه بسته، با همان ته ریش. اگر خزر معصومی در نقش دختر یک فعال سیاسی هم شور و شر جوانی دارد و هم عاشق می شود و هم عشق خود را اعلام می کند و پای عشق خود می ماند. شاید یکی از بهترین صحنه هایی که در سینمای ایران هم ماندگار خواهد شد همان لحظه یی است که انجمن طرفداران محیط زیست مشغول اجرای برنامه یی است و ناگهان ارغوان، بهزاد را می بیند. در این نگاه، حاتمی کیا به خزر معصومی اعتماد کرده و نتیجه اش درست از آب درآمده است.

اما فرخ نژاد در این میان نقشی را بازی کرده کاملاً دوگانه؛ از یک طرف ادای یک فرد خل و چل را درآورده و از طرف دیگر ماموری است تیزهوش. آن تیزهوشی در برابر دل رنگ می بازد و به حاشیه می رود. در این میان او است که دست به اسلحه می شود در حالی که امید داشت این اتفاق نیفتد. او ناگزیر از انتخاب بین حس و شغل می شود. اما حاتمی کیاست که با شناخت خود از ماجرا این دور تسلسل را روایت کرده است. ما هم امسال به نظاره می نشینیم تا همان «گل سرخ خاردار» حاتمی کیا را بر پرده سینما ببینیم.

همان گلی که حاتمی کیا در نامه به یونسی وزیر اطلاعات وقت نوشته بود؛ «شاید «به رنگ ارغوان» گل سرخ خارداری باشد که دل یاران را ریش کرده است ولی شما می دانید که من نیتی جز تقدیم گل نداشتم.» امیدواریم انتظار او به نتیجه برسد؛ «من و یارانم منتظر روزی خواهیم بود که «به رنگ ارغوان» در فضایی صرفاً فرهنگی به همراه شما و یاران تان، در منظر نگاه مخاطبان اصلی آن قرار گیرد.»

گیسو فغفوری