جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

لذت چشیدن یاس


لذت چشیدن یاس

اگرچه فیلم «تنها دوبار زندگی می کنیم» با تاخیر دوساله بر پرده اکران نشسته است, اما حال و هوای قهرمان فیلم و فضای قصه با حال و هوای ما در جامعه امروز, سنخیت روانشناختی و جامعه شناسانه کاملی دارد و تماشای دوباره آن همذات پنداری ما را تشدید می کند اگر فیلم «درباره الی» شاهکار جشنواره بیست و هفتم محسوب می شد, این فیلم نیز در جشنواره بیست و ششم یک پدیده بود

اگرچه فیلم «تنها دوبار زندگی می‌کنیم» با تاخیر دوساله بر پرده اکران نشسته است، اما حال و هوای قهرمان فیلم و فضای قصه با حال و هوای ما در جامعه امروز، سنخیت روانشناختی و جامعه‌شناسانه کاملی دارد و تماشای دوباره آن همذات‌پنداری ما را تشدید می‌کند. اگر فیلم «درباره الی» شاهکار جشنواره بیست‌و‌هفتم محسوب می‌شد، این فیلم نیز در جشنواره بیست و ششم یک پدیده بود.

بویژه این‌که نخستین تجربه بهنام بهزادی در مقام کارگردان بود، هرچند وی پیش از این فیلم کوتاه تلافی، سریال قصه‌های پدر، مستند حرف‌هایت را پنهان کن را در کارنامه خود به ثبت رسانده بود و در نگارش فیلمنامه «نیوه مانگ» نیز همکاری داشته است. نگارش و تکمیل فیلمنامه تنها دوبار زندگی می‌کنیم نیز ۳ سال به طول انجامیده و نشان می‌دهد نویسنده و کارگردان، اهتمام و دقت ویژه‌ای در شکل‌گیری یک ساختار روایی و تولید فیلم قدرتمند داشته‌اند.

در تنها دوبار زندگی می‌کنیم با قصه جدیدی مواجه نمی‌شویم. به انتها رسیدن یک انسان و این‌که آدمی وقتی به ته خط زندگی می‌رسد چه می‌کند و در چه موقعیت روانی اجتماعی قرار دارد، بارها و بارها به تصویر کشیده شده است؛ اما نوع روایت و قصه‌گویی خوب آن، هم در کلیت اثر و هم در درون شخصیت اصلی داستان سیامک از یک سو و فرم بصری و صورت‌بندی این فرم و شخصیت‌پردازی مناسب همراه بازی‌های خوب علیرضا آقاخانی و نگار جواهریان دست به دست هم می‌دهد تا برای تنها دوبار زندگی می‌کنیم یک‌بار دیدن کافی نباشد.

فیلم هم روایت غیرخطی و متناوبی دارد و هم موقعیت قصه در ۲ ساحت عینی و انتزاعی رخ می‌دهد. آمیختگی این دو موقعیت متضاد در تناوب و به‌هم ریختگی زمان به آشفتگی و بی‌انسجامی فیلم منجر نمی‌شود، بلکه از دل این ظاهر آشفته، نظمی دراماتیک خلق می‌شود که هم ضرباهنگ مناسبی دارد و هم نظام معنایی خود را شکل می‌دهد. به طور کلی ترسیم دوگانه موقعیت زندگی در بازنمایی متضاد این موقعیت در فرم و روایت، تناسب منطقی و باورپذیری میان قصه و شخصیت‌های آن و ساختار روایی فیلم به وجود آورده که جذابیت اثر را تضمین می‌کند. فیلمساز اگرچه نخستین فیلم بلند خود را تجربه می‌کند، اما نشان می‌دهد در بیان قصه و شیوه روایت آن تسلط دارد و ابزاری که برای روایت موقعیت درونی و اجتماعی قهرمان خود به کار می‌برد چقدر پخته و کم‌نقض است و بشدت میان مخاطب و شخصیت‌های قصه همذات‌پنداری ایجاد می‌کند.

تنها دوبار زندگی می‌کنیم از این منظر به فیلم «نفس عمیق» ساخته پرویز شهبازی پهلو می‌زند و بویژه شخصیت‌های قصه آن به هم شباهت دارند. یکی از امتیازات این فیلم همان طور که گفته شد بازی خوب علیرضا آقاخانی و نگار جواهریان است که یک موقعیت متضاد رفتاری و انسانی را شکل می‌دهند. سیامک که فردی افسرده و سرخورده و ناامید است در برابر شاهزاده پری شاد و شنگی قرار می‌گیرد که تصویری سیاه و سفید از زندگی و آدم‌های آن ترسیم می‌کنند. سیامک به واسطه تجربه ارتباط با وی و عشقی که محصول این رابطه است بتدریج می‌تواند شکست عاشقانه خود را در دوران دانشجویی فراموش کند و دوباره به زندگی امیدوار شود، ولی فرآیند این تحول روحی آهسته، منطقی و دراماتیک رخ می‌دهد و ما شاهد دگردیسی ناگهانی و از سر اتفاق و تصادف در قهرمان داستان نیستیم. سیامک، نماد انسان مدرن امروزی است که در پی سرخوردگی‌های مدام و آرزوهای برباد رفته‌اش به انتقام زندگی می‌رود تا همه حسرت‌های گذشته را جبران کند، هرچند او در این مسیر به خود ویرانگری می‌رسد، اما حضور شاهزاده پری یا همان شهرزاد، این تجربه را در مسیر تازه‌ای قرار داده و به خودنگری دوباره بدل می‌کند.

تنها دوبار زندگی می‌کنیم، فیلم تلخی است که سردی و سیاهی دنیای درونی قهرمان داستانش را به شکل زیباشناسانه‌ای در روایت بصری به نمایش می‌گذارد و تلاش یک انسان مایوس و به پایان رسیده را برای تسویه‌حساب خود با زندگی و آدم‌هایش بدرستی به تصویر می‌کشد. تنها دوبار زندگی می‌کنیم تصویر زیبایی از تناقض آرمان و واقعیت را بازنمایی می‌کند که از این نظر به درخت گلابی و قصه قهرمان روشنفکرش شباهت دارد. بهزادی، موقعیت قهرمان داستانش را بخوبی توصیف می‌کند: «وضعیتی که نه توان حسرت‌های گذشته هست و نه فرصتی برای انجام آن.» این همان وضعیت دشواری است که انسان معاصر امروز در زیست جهان خویش در حال تجربه مداوم آن است. تجربه‌ای بغرنج که در کانون بحرانی عمیق و مستدام بازتولید می‌شود و راهی به رهایی در افق آن به چشم نمی‌خورد.

گویی سیامک دائم در حال تجربه رنج مکاشفه و مبارزه در مسیر عقیده و عقده‌های خویش است و دراین دوگانگی البته با موقعیت وی در مرز میان مرگ و زندگی بازنمایی می‌شود. دنیای وهم‌آمیز و پررمز و راز سیامک برساخته همین وضعیت دوگانه است که در میانه رئالیسم و خیال حرکت می‌کند. تصویرپردازی زیبای بایرام فضلی نیز به این موقعیت، فرم بصری جذاب‌تری می‌بخشد و گویی دنیای ذهنی سیامک را به جهانی واقعی بدل می‌کند.

این دنیای ذهنی سیامک است که بر فرم و زمان داستان غالب است و روایت شکسته زمان و غیرخطی بودن آن دقیقا بازتابی از همین موقعیت انتزاعی است. مهم‌ترین ویژگی تنها دوبار زندگی می‌کنیم در باورپذیری شخصیت اصلی داستان و دنیای ذهنی و روحی اوست. تصویر این موقعیت در سینما دشوارترین کار ممکن است. این‌که کارگردان بخواهد دنیای انتزاعی و تجربه‌های عمیق و شخصی یک انسان را در دنیای تصویر با محدودیت‌های تکنیکی آن صورت‌بندی کند و سویه بصری آن را به نمایش بگذارد. خیلی از فیلم‌ها بودند که چنین قصدی داشتند، اما در عمل در دام شعارزدگی و سانتی‌مانتالیسم افتادند، اما بهزادی بخوبی توانسته از پس این کار برآید و در دام کلی‌گویی و انتزاع‌گرایی گرفتار نشود. او دنیای پیچیده قهرمان داستانش را تجربه‌پذیر کرده و تجسم بخشیده است. دلزدگی و تنفر او از زندگی و آدم‌هایش در پس روایت بصری و غیرخطی داستان که جهان ذهنی سیامک را بازتاب می‌دهد با ضرباهنگی مناسب می‌آمیزد تا تنها دوبار زندگی می‌کنیم به یک تجربه بکر و قابل ستایش در سینمای ایران تبدیل شود، حتی اگر این فیلم در اکران عمومی نتواند نظر مخاطبان عام را جلب کند.

با این فیلم فرصت می‌کنیم ۲ ساعت در تاریکخانه سینما از مرزهای جسمانی و روحی خویش عبور کنیم و تجربیات عمیق و تلخی را که همواره پنهان می‌کنیم تا شکست درونی خود را لو ندهیم، بر پرده تصویر به عینه تماشا کنیم و البته ناامیدتر نشویم. تنها دوبار زندگی می‌کنیم به ما می‌آموزد برای یک‌بار هم که شده به نقش خود در شکل‌گیری و ترسیم این جهان تلخ بیندیشیم و شاهزاده پری خویش را برای عبور از این تجربه تلخ در مکاشفه‌ای درونی کشف کنیم. تنها دوبار زندگی می‌کنیم رمزگشایی از این وضعیت دوگانه است که زندگی ما را در ۲ ساحت ذهنی و واقعی ترسیم می‌کند؛ زیستن در میانه رویا و واقعیت و نزدیک کردن تجربه‌های زیسته و روزمره به تاویل‌های عاشقانه تا شاید از این روزمرگی و تکرار نجات پیدا کنیم.

سیدرضا صائمی