شنبه, ۱۶ تیر, ۱۴۰۳ / 6 July, 2024
مجله ویستا

شاخصه اخلاق در سینما تردید و تردد میان روشنایی و تاریکی


شاخصه اخلاق در سینما تردید و تردد میان روشنایی و تاریکی

این روزها رعایت یا عدم رعایت بحث اخلاق در سینما موضوع دامنه داری است که از جزء تا کل این عرصه را دربرگرفته و حساسیت ها روی آن بالا رفته است

این روزها رعایت یا عدم رعایت بحث اخلاق در سینما موضوع دامنه داری است که از جزء تا کل این عرصه را دربرگرفته و حساسیت ها روی آن بالا رفته است؛ از خود هنرمندان گرفته تا ائمه محترم جمعه و همچنین جامعه شناسان و روانشناسان و سایر کارشناسان فرهنگی همه به نوعی درگیر این بحث شده اند. سؤال اول اینجاست که چگونه این مبحث تبدیل به بحث روز سینمای ما شد و چگونه است که بعضی افراد درسینمای ایران بدون رعایت خط قرمز با عبور از آنها حوزه های اخلاقی جامعه را در می نوردند؟ و البته از غفلت بعضی از مسئولین هم نباید گذشت که با اعمال تساهل و تسامح، دست بعضی از هنرمندان را دراین زمینه بازگذاشته اند.

اگر بخواهیم این مسئله را کمی دقیق تر و از منظر رسانه ای و فرهنگی دنبال کنیم به این نتیجه خواهیم رسید. که اولا: برای بعضی ها صرف وارد شدن به دنیای هنر خصوصا سینما و تئاتر و تلویزیون اولی بر معرفت بوده است و برای برخی از هنرمندانی که وارد این حرفه می شوند کسب درآمد، شهرت، رسانه ای شدن، و هر نقشی را در هر فیلمی ایفا کردن خیلی بیشتر از معرفت یافتن و هنرمند بودن ارزش دارد. به همین سبب است که حتی برخی از مسئولین هنری در مملکت ما از آنجایی که پرداختن به هنر را از جمله حرفه های آزاد دیگر و با ویژگی سرگرمی سازی تلقی می کنند خود به خود این آزادی را برای هنرمندان قائل اند که آنان به شغل هنری وارد شوند و حتی گاهی بدون معیار مشخصی یک شبه ره صد ساله را بپیمایند، چه از لحاظ مادی و چه تضمین شغلی!

متاسفانه باید گفت این روندی که آغاز شده است هیچ سد و مانع و رادعی را به رسمیت نمی شناسد، ولی باید پـرسید که آیا این بحث و آغاز آن را انتهایی قابل تصور است؟ یعنی آیا افراد و جریان هایی که بحث بی اخلاقی درسینما را مطرح می کنند، مقصد مشخصی را مدنظر دارند یا صرفا یک سری کلیات را عنوان می کنند؟ واقعیت این است که موافقان و مخالفان این بحث هنوز درکلیات مانده اند.

● چاره چیست؟

باید برای باز کردن این موضوع کمی دورتر برویم و به بررسی افتضاحات فرهنگی دوران اصلاحات بپردازیم. چرا که از همان موقع بود که وقتی اصلاح طلبان سکولار به سکانداری سیاست و فرهنگ پرداختند شروع کردند به گسترش افکار سکولار و تکیه گاهشان هم دانشگاه ها و علوم انسانی پایه بود و از جمله تبلیغ و توسعه هنری که بر مبنای فلسفه غرب قرار داشت.

مسلم است که بحث اخلاق - که اعتقاد و عمل را با هم می خواهد- درمیان عقاید نسبی گرا که اعتقاد ریشه ای با مقدسات را نفی می کند نمی توانست از اعتبار زیادی برخوردار باشد.

البته باید دید که این زمینه را چه کسانی برای آنها به وجود آورده بودند؟ همان کسانی که درجریانات فرهنگی دوران سازندگی نقش داشتند، چرا که اصلا در دولت سازندگی، فرهنگ و فرهنگ سازی جزء اولویت ها نبود.

وقتی آقای خاتمی درپست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی افاضه می کردند که:«چون تولید هنری در داخل نظام جمهوری اسلامی صورت می پذیرد بنابر این تولید صد درصد اسلامی و دینی است.» خب مسلم است که این قیاس ساده به عنوان یک نظریه پیش پا افتاده و دائمی برای مسئولین فرهنگی مورد استناد واقع می شود.

کافی است ببینیم خروجی ما در سینما چیست؟ وقایعی که این اواخر درسینما روی می دهد از چه چیزی ناشی می شود؟ آیا حاکی از موفقیت فرهنگی ماست و یا برعکس، می توان از آن به نوعی عقب نشینی فرهنگی در برابر فرهنگ هالیوودی یاد کرد؟ شما ببینید برای توفیق فیلم «جدایی نادر از سیمین» چه هیاهویی به راه انداخته شد؟

برخی از مدیران ذوق زده فرهنگی ما چقدر تبریک گفتند و چه استقبالی کردند و تعدادی از هنرمندان ما چه ذوق زدگی ای از خود نشان دادند. سیر این جریان را اگر در نظر آوریم به همان نقطه ای بازخواهد گشت که این قیاس کلی را باب کرده و بر مبنای جریان مذکور حرکت می کند. درست است که ما تعدادی هنرمند معرفت جوی دینی در عرصه های مختلف از جمله تئاتر و سینما داریم ولی وقتی تفکر غالب در سینما تفکر سکولار است، وقتی اخلاق در سینما نیز تابع همان حضور جهانی در اسکار می شود، آیا می توان این حضور را با توفیق سینمای موردتایید نظام مقدس جمهوری اسلامی یکی دانست؟ چرا از خود نپرسیده ایم؛ اسکار و دیگر جشنواره های خارجی کدام یک از مظاهر فرهنگی ما را پذیرفته اند که ما به امید آن دل خوشیم و هنوز به آنها اعتماد می کنیم؟ آیا آنها به مفاهیم اعتقادی ما احترام می گذارند؟ واقعیت این است که آنان فرهنگ ما را داخل فرهنگ خودشان هضم می کنند و تفاله های آن را به عنوان تحفه فرهنگی جا می گذارند. این ها واقعیات تلخی است که سینما مجبور است آنها را تحمل کند، واقعیاتی که با مدل مقایسه کلی راجع به پدیده های فرهنگی سنجیده و دامنگیر فرهنگ و هنر ناب اسلامی مان گردیده است. خروجی های آن نیز در این چند سال مشخص و معین بوده است: «خانه منحله سینما» و بعضی هنرپیشه های مسئله دار آن!! که به سراسر عالم تردد کرده و در آنجا مخالف فرهنگ اسلامی ایرانی موضع می گیرند. تا آنجا که هرچه آنان خواستند اجرا کردند و به هر هیبتی درآمدند و در فیلم های مبتذل و مستهجنشان نقش آفریدند و تبدیل به سفیر ابتذال شدند! چه باید گفت درباره بازیگری که می گوید «مشکل سینمای ایران نبود سکس و خشونت و الکل است.» چنان که اصغر فرهادی هم که فیلم هایش ضدخانواده هستند در جشن محفلی سال گذشته خانه منحله سینما خواستار بازگشت چند فیلمساز ضداخلاق و فراری که در خدمت دستگاه های ضدبشر غربی درآمده اند شد.

بی تردید، ما از سینماگران متعهد و دلسوزی که در عرصه سینما فعالیت دارند قدردانی می کنیم ولی آنچه ما از آن انتقاد داریم حاکم شدن فرهنگ هالیوودیسم و سکولاریسم در سینماست که به طرز مرموزانه و ظریفی در بدنه سینما به چشم می خورد و اخلاق بورژوازی را در بدنه جامعه ناخودآگاه تزریق می کند. چرا که ما طرحی جاندار برای ارائه به سینماگران نداریم و هیچ به آن هم نمی اندیشیم که بتوانیم این خلأ را به ملأ بازگردانده و بتوانیم اخلاق و تشخص اسلامی را بطور واقعی و ملموس در بدنه آن جاری و الگوسازی نماییم.

● جایگاه سینمای انقلاب اسلامی کجاست؟

و اما سینمای انقلاب اسلامی ما در این میانه چه می کند و چه جایگاهی را به خود اختصاص داده است؟ سینمای انقلاب اسلامی ما یک سینمای خودجوش است سینمایی که با بروز و ظهور آن در حوزه هنری می رفت تا الگویی ناب برای تجلی اندیشه های فرهنگ اسلامی باشد ولی با برمسند نشستن همان عناصر فرهنگی سکولار و با درپیش گرفتن همان قیاس ساده که خدمتتان گفتیم تفکرات ناب کنار گذاشته شد و منفعت و کسب درآمد جای اشاعه فرهنگ نشست و سینماگران متعهدی به مانند سیدشهیدان اهل قلم که شیوه های نوینی را می خواستند در عرصه سینما تجربه کنند، کنار گذاشته شدند پیروی از همان قیاس ساده و بدون دردسر در حوزه هنری هم نفوذ کرد و فروغ سینمای انقلابی و فرهنگی ما را خاموش کرد و سینمای انقلابی ما را به ازای حمایت قاطع و اصولی، تابع روحیه خودجوش چندین هنرمند متعهدی نمود که دل شان می خواست سینمای انقلاب ما زنده و پا برجا باشد و بماند.

● تذکری حیاتی

این سینما نمی داند از خود و زمانه خود چه می خواهد و این ندانستن و جهل سبب شده که بدون طراحی ذهنی درگذر زمان دچار چالش شده و واماندگی را تجربه کند!! به نظر من چالش اصلی این سینما، شناخت مبهم از انسان و گرایش های اوست. همین عدم شناخت از انسان خود به خود در گرایشات اخلاقی هنرمندان نیز تاثیر می گذارد. پوشش هنرمندان را در نظر آورید، به راستی چرا برخی هنرمندان به خصوص بعضی از خانم ها، گاهی اوقات دارای پوشش مناسبی نیستند.

به نظر من می توان آن را به سبب این موضوع دانست که فلسفه بازیگری که بازیگران از آن تبعیت می کنند، فلسفه ای بدون تاثیر در نفس آدمی است این قبیل از بازیگران گاهی اوقات آن قدر در پیله غفلت فرو می روند که فقط به درآمد بازیگری و در آوردن هزینه زندگی و یا بالا رفتن از پـله ترقی فکر می کنند؛ مسلم است این گونه غفلت از هنر متعهد نمی تواند تاثیرگذاری و تاثیر بخشی خود را حفظ کند و برعکس تاثیر سوء اجتماعی برجای گذارده و بدبینی ها نسبت به هنر را تشدید کرده و انحراف ناخود آگاه را به سوی نفاق هنری شکل می دهد، در یکی از مقاله هایم اشاره به این موضوع داشته ام که بازیگر باید این حس برتر را داشته باشد و باور کند تنها یک بازیگر نیست بلکه باید حرکت خویش را به سوی تعالی نشان داده و به تصویر بکشاند یعنی او باید شخصیت روبه تعالی خویش را هم در واقعیت و هم در ذهنیت و بازی کردن کاملاً به رخ بکشد. بنابراین لازم است که ما وقتی از اخلاق و مضرات فساد در سینما بطور یکسان برای مردان و زنان صحبت می کنیم به این نکته ظریف هم اشاره داشته باشیم که اخلاق در سینما نه به طور ظاهری به این مقوله پرداختن بلکه آن را به طور کامل مورد نظر قراردادن است.

بنابراین بحث اخلاق در سینما بحثی کاملا ارتقایی و کیفی است که اتفاقا تاثیرگذاری آن پیش از همه باید از خود هنرپیشه آغاز شود.

● طرح ما چگونه است؟

طرح ما برمحوریت چند شاخصه قرار دارد:۱- حرمت،۲- معرفت ۳-غیرت۴- عفت. ما می توانیم با حرکت درچارچوب اضلاع این چهار شاخصه، اخلاق هنرمندی را شکل داده و بتوانیم چارچوب معینی را برای تعالی هنرمندان هنر سینما را طرح ریزی نماییم.

● هدف نهایی

همه ما می دانیم که سینما یکی از ابزارهای تعالی انسان است. خصوصا اینکه می دانیم سینما دست آورد تکنولوژی دوران اخیر به دست همین بشر است.

در واقع این دست آورد پیشرفت درعلم فیزیک و تلفیق آن با هنر و ادبیات بود که در نوع خود شگرف و قابل تحسین است.

ولی بشر با همین مورد اخیر در واقع توانست با اتکاء به سرمایه داری لجام گسیخته، انسانیت انسان ها را به چالش کشانده و به او شناخت منفعت طلبانه از خود دهد.

شناختی که بشر را از پـله بندگی رب العالمین چندین پله به سقوط سوق داد و اولین چیزی که نصیبش شد دریدن حرمت بشر و دور افکندن معرفت وی و کور کردن آن بود. وقتی شأن بشر همطرازی با حیوانات گردید مسلم است که دیگر نمی توان روی مسئله ای بنام غیرت و عفت تاکید کرد. وقتی مباحث اخلاقی می خواهد خود را در حوزه فرهنگی غرب قرار دهد خود به خود اخلاق یک مسئله فردی شده و جایگاهی در تعیین روابط اجتماعی و تغییر آن نمی یابد. اخلاق خصوصی شده و حتی نمی تواند تاثیر فردی داشته باشد چون در اجتماع روابط غریزی حاکم می شود نه اخلاقی و متعالی!! آن اخلاقی می تواند جایگاه متعالی برای هنر بسازد که از جایگاه غریزه دور شده و راه به سوی تعالی بشر بگشاید. بنابراین وقتی از اخلاق هنری سخن می گوییم یعنی می خواهیم محدوده ای را برای آزادی افراد در رابطه با یکدیگر در جهت سلامت حرکت اجتماع تضمین نماییم و در همین رابطه است که حرمت و معرفت و غیرت و عفت باید محدوده آزادی اجتماعی ما را تعیین کند. متأسفانه ما به طرف فرهنگ خودمان پیشرفت اندکی داشته ایم و بیشتر تمایل ما به سمت فرهنگ و تعریف انسان در غرب بوده و فرهنگ غرب که معلوم است به خاطر حاکمیت غریزه و تعریف روابط اجتماعی انسان در محدوده آن هبوطی دوباره را برای انسان رقم زده است.

● راه حل تعالی اخلاقی انسان در حوزه هنر سینما چیست؟

بطور خلاصه، باید از نگاه سنتی و ترمیمی در حوزه فرهنگی و آموزشی دست برداریم قاطعانه و بدون تردید نگاهی نو را در حوزه علوم انسانی و هنر بالاخص در حیطه سینما را در پیش گیریم. شیوه های آموزشی جدید را پیش پای حوزه علوم انسانی بگشاییم تا دست بالاتر را در طرح ایده ها و عملی کردن آنها داشته باشیم، ما پیشتازان ارائه نظریه جدید حکومت جمهوری اسلامی هستیم. پس باید بتوانیم با ارائه نظریات جدید به خصوص در عرصه مهم و تاثیرگذار هنرها زمام هدایت بشر را به دست گیریم. باید مسئولین رده بالای فرهنگی ما روحیه و نشاط انقلابی خویش را بازسازی نموده و وارد عرصه تغییرات بنیادساز نوین گردند و به نظریات نوین با شجاعت توجه کنند تا بتوانند بنیادهای علمی ارتقاء کیفیت اخلاق را دگرگون نموده و راه به تعالی ببرند! امیدواریم چنین شود.

علی اکبر باقری ارومی