جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

افک تخریب رهبری جامعه از طریق شایعه سازی


افک تخریب رهبری جامعه از طریق شایعه سازی

رهبری جامعه, جایگاه بسیار مهم و والایی است در جامعه ایمانی به سبب این که رهبری, اختصاص به حوزه مدیریت دنیوی ندارد و در برگیرنده رهبری در حوزه مدیریت دین و دنیاست, از جایگاهی بس اساسی تر و مهم تری برخوردار است

رهبری جامعه، جایگاه بسیار مهم و والایی است. در جامعه ایمانی به سبب این که رهبری، اختصاص به حوزه مدیریت دنیوی ندارد و در برگیرنده رهبری در حوزه مدیریت دین و دنیاست، از جایگاهی بس اساسی تر و مهم تری برخوردار است.

در جوامع مادی گرا نیز رهبری نقش اساسی را ایفا می کند و به سبب مقام و منزلت به عنوان یک الگو و اسوه مطرح می باشد و افراد جامعه تلاش دارند تا در رفتار و منش خویش او را سرمشق قرار دهند؛ از این رو گفته شده مردم بر دین رهبران و ملوک خویش هستند و سبک زندگی خویش را از ایشان می آموزند.

در جامعه ایمانی اسوه قرار دادن و تقلید از رهبری نه تنها یک وظیفه عقلانی و عقلایی و گرایش فطری و طبیعی است، بلکه وظیفه و مسئولیت دینی و شرعی دانسته شده و از مومنان خواسته شده تا رهبری را به عنوان اسوه کامل و نیک در تمامی زندگی سرمشق قرار داده و سنت و سیره او را در کنار قول و سخن وی، بپذیرند و اطاعت و فرمان برند.

با این جایگاه حساس و مهم رهبری در جامعه ایمانی می توان تصور کرد که تخریب وجاهت رهبری به ویژه در مسایل مرتبط به حوزه اخلاق مانند عرض و آبرو تا چه اندازه می تواند بحران زا و خطرساز باشد.

براین اساس بخشی از آموزه های وحیانی قرآن به مسائلی مرتبط است که ارتباط تنگاتنگی با وجاهت رهبری دارد. نویسنده در این مطلب به یکی از این مسائل براساس آموزه ها و گزارش های تاریخی و تحلیلی قرآن پرداخته است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

● جایگاه رهبری در سبک زندگی بشر

انسان به طور طبیعی، غریزی، فطری و بلکه عقلانی و عقلایی گرایش به تقلید از دیگری یا دیگران مهم دارد؛ چرا که عقل حکم می کند از کسانی که به موفقیت هایی دست یافته یا تجربیاتی را اندوخته اند، بهره گیرد و با تقلید، تجربیات و آموزه های دیگری را به دست آورد. این تقلید و پیروی از دیگری یا دیگران زمانی مهم می شود که شخص آن دیگری را در امر یا امور یا در زندگی اش موفق بداند و سبک زندگی وی را بهترین سبک دست یابی به اهداف دنیوی یا اخروی یا هر دو سرا بشمارد.

هرکسی دیگری یا دیگران مهمی را درنظر دارد که از نظر او می تواند الگوی زندگی شود و سبک زندگی اش موفقیت های حال و آینده او را تضمین کند. این گونه است که تقلید از دیگری یا دیگران مهم به عنوان نه تنها امری طبیعی و فطری بلکه عقلانی درمی آید و خرد جمعی و سیره و سلوک رفتاری خردمندان آن را تایید و امضا می کند. بنابراین برخلاف تصور باطل برخی از مردم، تقلید کار میمون نیست؛ بلکه تقلید انسانی، تقلید ریشه دار با خاستگاه فطری، عقلایی بلکه عقلانی است. آن چه از تقلید، ناپسند دانسته شده تنها تقلید بی هدف و کورکورانه است که از نظر وحی و شرع و عقل و عقلاء نیز مردود دانسته شده و از این نوع تقلید نهی شده است.

اصولا جامعه پذیری، انتقال تجربیات، دانش ها، اخلاقیات، آداب، رسوم و سنت های مفید و سازنده فرهنگی در هر جامعه ای تنها از طریق تقلیدپذیری، شدنی است و بقای جوامع در گرو همین مسئله جامعه پذیری و تقلید درست و صحیح می باشد.

همواره در سطوح عالی جامعه، افرادی خاص با توانمندی های فردی و شخصی ویژه وجود دارند که مهم ترین الگوی مردم آن جامعه قرار می گیرند و افراد جامعه می کوشند تا با تقلید و سرمشق قرار دادن سبک زندگی آنان، موفقیت های آنان را تکرار یا نزدیک به آن سازند و دست کم با همانندسازی خود با رهبران و مدیران موفق جامعه، از موفقیت های نسبی برخوردار شوند.

راه و روش زندگی و یا سبک زندگی که از آن گاه، به دین یاد می شود، چیزی است که برمحور تقلید صحیح و درست استوار است. البته برخی از سبک های زندگی نیازمند تعدیل و تصحیح یا حتی تخطئه است و باید از آن نهی کرد. از این رو خداوند در آیاتی از جمله ۶۳ سوره طه از سبک زندگی فرعون انتقاد می کند و آن را سبک رشد و موفقیت آمیز نمی شمارد.

این درحالی است که فرعون و جامعه فرعونی بر این باور است که سبک زندگی یا همان دین و طریقت آن، بر کمال است و می تواند نمونه و سرمشق زندگی دیگران شود. این گونه است که فرعون از سبک زندگی خود و جامعه فرعونی به «بطریقتکم المثلی» یاد می کند و درجایی دیگر مدعی می شود که جز به رشد و کمال هدایت نمی کند: «ما اریکم الا ما اری و ما اهدیکم الا سبیل الرشاد» (غافر، آیه ۲۹) درحالی که خداوند این سبک زندگی را غیر رشید می داند که انسان را به کمالی نمی رساند: و ما امر فرعون برشید. (هود، آیه ۹۷)

به هرحال، آن چه از این آیات و برخی از روایات برمی آید، مردم بر دین و سبک زندگی رهبران جامعه خودشان هستند و از آنان در سبک زندگی تقلید می کنند. از این رو گفته شده: الناس علی دین ملوکهم، مردمان بر دین و آیین و سبک زندگی رهبران خویش هستند؛ چرا که آنان را الگوی تمام و کمال در زندگی و موفقیت می شمارند و می خواهند به همان موفقیت ها دست یافته یا دست کم همانندسازی کنند و برخی از موفقیت ها را برای خود رقم زنند.

● روش های تخریبی رقیبان یا دشمنان جامعه

از آن جایی که جوامع انسانی، انسجام و اتحاد خود را از طریق همکاری و در سطح عالی و برتر، از طریق همدلی به دست می آورند، الگوبرداری از رهبران جامعه، نقش مهمی در اتحاد و انسجام جامعه دارد.

خداوند درباره اتحاد و انسجام در جامعه مدنی به این نکته توجه می دهد که همدلی و همراهی مردم با اهداف عالی رهبری و اسلام را نمی توان از طریق اموال به دست آورد؛ زیرا اگر کسی با صدتومان پیرو و هوادار کسی شد با صد و ده تومان به دیگری می پیوندد و هرگز از دل و جان هم کار نمی کند و مدافع ارزش های رهبری نمی شود. از این رو خداوند به نکته مهم همدلی در همراهی مردم با پیامبر(ص) اشاره می کند و می فرماید: «میان دلهایشان الفت انداخت، که اگر آنچه در روی زمین است همه را خرج می کردی نمی توانستی میان دلهایشان الفت برقرار کنی، ولی خدا بود که میان آنان الفت انداخت، چرا که او توانای حکیم است.» (انفال، آیه ۶۳)

همدلی و الفت میان دل های مؤمنان و ایجاد وابستگی عاطفی و احساسی موجب می شود تا شخص با دل و جان، در مسیر رهبری گام بردارد و تن و جان و مال را فدای رهبری و اهداف عالی او بکند؛ زیرا کمال خود و جامعه را در پیروی و تقویت اهداف رهبری می داند.

خداوند در آیاتی بر نکته کلیدی محبت و مودت در تحقق ایمان شخص تأکید می کند؛ چرا که آن چه ایمان را تحقق کامل می بخشد ارتباط عاطفی و احساسی است؛ چرا که شناخت به تنهایی نمی تواند موتور تحرکات آدمی به سوی کمال باشد، بلکه ارتباط عاطفی است که ایمان واقعی را شکل می بخشد. از این رو در روایات معتبر از امامان معصوم(ع) بر این نکته تأکید شده که ایمان چیزی جز حب نیست. ریشه این سخن را می بایست در آیاتی از جمله آیه۳۱ سوره آل عمران و ۱۶۵ سوره بقره و مانند آن جست که به رابطه حبی میان خدا و بنده و مؤمنان و پیامبر(ص) اشاره و تأکید می کند.

ارتباط عاطفی میان رهبری و جامعه ایمانی موتور حرکت های فعال اجتماعی می شود و جامعه برای تحقق اهداف رهبری به جهاد و جان فشانی و عملیات استشهادی رو می آورد؛ چرا که سبک زندگی رهبری و دین و آیین او را، سعادت بخش خود و جامعه می داند و حاضر به جان فشانی در این راه است.

گرایش حبی و عاطفی مردم به رهبران تا آن اندازه است که نه تنها از سبک زندگی ایشان پیروی و تقلید می کنند، بلکه هر کسی که وابسته به آنان است نیز مورد توجه قرار می گیرند، لذا خداوند نسبت به حواشی رهبری توجه دارد و رفتار آنان را مهم و اساسی برمی شمارد و برای کارهای خوب آنان ثواب مضاعف و کارهای زشت ایشان نیز عقاب مضاعف قرار می دهد؛ چرا که ایشان همانند دیگر افراد جامعه نیستند و انتساب به رهبری جایگاه خاصی برای آنان در چشم مردم ایجاد می کند. (احزاب، آیات۳۰ تا ۳۲)

با توجه به نقش تأثیرگذار زعامت جامعه در همه ابعاد زندگی مردم، رقیبان و دشمنان بر آن هستند تا به نقد همه جانبه رهبری بویژه در حوزه رفتاری و اخلاقی اقدام کنند؛ چرا که سلوک اخلاقی رهبری است که محبوبیت وی را در جامعه سبب می شود و دل های مردم را برای اقتدا و پیروی و اطاعت از او، برمی انگیزد.

رقیب یا دشمن برای رسیدن به هدف خویش، دو راه در پیش می گیرد که حق یا باطل است. با نگاهی به آموزه های وحیانی قرآن می توان دریافت که خداوند برای اثبات دین و سبک زندگی پیامبران(ع) به نقد دین و سبک زندگی دشمنان ایشان می پردازد و با عبارتی چون غیر رشید بودن سبک زندگی افرادی چون فرعون که گرایش استکباری و فسادانگیز دارند، تردید در دل های پیروان ایشان می افکند. (هود، آیه۹۷)

در مقابل، دشمنان نیز بیکار نمی نشینند. آنان نه تنها سبک و روش زندگی خود را بهترین می دانند، بلکه به تخریب ناحق روش پیامبران نیز اقدام می کنند. از این رو فرعون در برابر موسی(ع) زندگی و طریق اداره جامعه از سوی خود و مدیرانش را، برتر و نمونه برمی شمارد و سبک زندگی و مدیریت موسایی را مخرب برای جامعه و عامل آوارگی، بدبختی و مانند آن معرفی می کند. (طه، آیه۶۳ و نیز غافر، آیه۲۹)

● داستان افک، تخریب سلوک اخلاقی پیامبر(ص) و بستگانش

خداوند در آیاتی از قرآن گزارشی از سلوک غیراخلاقی رقیبان و دشمنان پیامبر(ص) در داستان معروف افک ارایه می دهد تا جامعه ایمانی تحلیل درست و واکنش های مناسبی نسبت به روش های تخریبی دشمنان داشته باشد.

«افک» (با کسر الف) به هر چیزی گویند که از حالت اصلی و طبیعی که شایسته آن است، دگرگون شده باشد. در کاربردهای عربی به هرگونه تمایل و انحراف از حق به سوی باطل و به دروغ و تهمت، افک اطلاق می شود. (مفردات الفاظ قرآن کریم، ص۷۹)

برخی از مفسران از جمله شیخ طبرسی گفته اند که افک همان دروغ و تهمت بزرگی است که مساله را از واقعیت اصلی خود واژگون می سازد. (مجمع البیان، ج۷ و ۸، ص۲۰۶)

مقصود از داستان افک، افترایی است که گروهی از دشمنان پیامبر(ص) از جمله عبدالله بن ابی، حسان بن ثابت، مسطح و حمنه بنت جحش از منافقان به عایشه همسر پیامبر(ص) وارد کرده بودند. (همان و نیز جامعه البیان، ج۱۰، جزء ۱۸، ص۱۱۴)

البته در تفسیر نورالثقلین، روایتی وارد شده که این تهمت را به ماریه قبطیه دیگر همسر پیامبر(ص) و مادر ابراهیم بن محمد(ص) نسبت می دهد. به این معنا که دشمنان این افترا و افک را به ماریه بسته بودند. (تفسیر نورالثقلین، ج۳، ص۵۱۸، حدیث۶۰)

در این ماجرا گروهی، افترا و دروغی بزرگ را به یکی از همسران پیامبر(ص) نسبت دادند تا این گونه وجاهت حضرت محمد(ص) و بستگانش را تخریب کرده و زمینه شکاف میان امت و پیامبر(ص) را فراهم آورند و در حقیقت دین و آیین و سبک زندگی آن حضرت(ص) را نادرست جلوه دهند.

خداوند در آیات ۱۱ تا ۱۶ سوره نور بیان می کند که برخی از دشمنان و منافقان، یکی از همسران پیامبر(ص) را قذف کرده و بهتانی آشکار به او می زنند تا موجبات هتک حرمت حریم نبوی(ص) را فراهم آورند.

عبدالله بن ابی سرکرده منافقان مدینه هنگام بازگشت پیامبر(ص) و یارانش از جنگ و غزوه بنی المصطلق با کمک همدستانش ماجرای افک را طراحی می کند تا منزلت اجتاعی پیامبر(ص) را مخدوش ساخته و جامعه ایمانی را دچار شک و تردید نسبت به سبک زندگی پیامبر(ص) و بستگان نزدیکش کنند. (مجمع البیان، همان و نیز روح المعانی، ج۱۰، جزء۱۸، ص۱۷۱)

مشکل جامعه ایمانی در عصر پیامبر(ص) این بود که نسبت به شایعه-های دشمن حساسیت به خرج نمی دادند و شایعه های ناروا را نه تنها می پذیرفتند بلکه خود به آن دامن می زدند و آن را بدون هیچ تحقیقی دهان به دهان رواج می دادند و توجهی به پیامدهای نادرست شایعه پراکنی نداشتند.(نور، ایات ۱۱تا ۱۵)

مسلمانان با افتادن در دام دشمنان اسلام و پیامبر(ص) در یک جنگ روانی و نرم فرهنگی در کنار دشمنان قرا رگرفتند و آب به آسیاب دشمن می ریختند بی آن که متوجه باشند که این اقدام آنان موجب هتک حرمت حریم نبوی(ص) و زمینه ساز بداخلاقی ها وگسترش ناهنجاری ها می شود و محبوبیت پیامبر (ص) و خاندانش را با خطر جدی در جامعه مواجه می سازد، به گونه ای که تقلید از سبک زندگی و سیره و سنت ایشان را مورد تردید جدی قرار می دهد.

خداوند برای این که سبک زندگی پیامبر(ص) را اسوه قرار دهد و آن را بهترین نمونه برای تقلید و پیروی بشمارد، همه جهات زندگی ایشان را مورد تایید قرار می دهد تا به عنوان اسوه حسنه (احزاب، آیه ۲۱) به جامعه معرفی شود و طریقت نبوی، الگوی زندگی مومنان قرار گیرد. اما هرگونه تردید و دودلی درباره سبک زندگی آن حضرت(ص) می تواند موجبات شکست این طرح مهم و اساسی در الگوبرداری شود. این گونه است که خداوند به صراحت در آیات ۱۱ تا ۱۶ سوره هود، به سرزنش مسلمانان می پردازد و موضع گیری تردیدآمیز آنان را نسبت به شایعه افک و رد نکردن صریح آن را گناهی بزرگ بر می شمارد و به ایشان هشدار می دهد.

در حقیقت بی مبالاتی مسلمانان نسبت به شایعه سازان و حتی همراهی در شایعه پراکنی جرمی است که خداوند آن را زشت و گناه می شمارد و مومنان و مسلمانان را مورد توبیخ قرار می دهد؛ زیرا عدم واکنش جدی مسلمانان بلکه حتی همراهی فعالانه در گسترش و پخش شایعات ناروا می تواند تاثیرات رهبری در جامعه را کاهش دهد و نقش او را با تردید جدی مواجه سازد و محبوبیت مردمی را به شدت کاهش دهد.

از این رو در همین آیات، مسلمانان صدر اسلام را به سبب بی مبالاتی و خوش باوری در توطئه افک در معرض گرفتار شدن به عذابی سخت از سوی خداوند بیان می کند تا مسلمانان نسبت به این توطئه ها و واکنش های مناسب و فعال هوشیار شوند و دیگر در این گونه مسائل کوتاهی نورزند.

تهدید به عذاب های دنیوی واخروی نسبت به مجرمان و دشمنان و شایعه سازان از دیگر شیوه های مبارزه قرآن با این پدیده مخرب است که در این آیات بیان شده است.

به هر حال، از آموزه های قرآنی این معنا به دست می دهد که مبارزه با اشکال مختلف جنگ روانی و نرم که از سوی دشمنان طراحی می شود نیازمند هوشیاری مسلمانان و دقت و واکنش مناسب و درست و بهنگام است تا این روش های مخرب نتواند جایگاه رهبری را تضعیف و سبک زندگی و ارتباط جامعه با آن شیوه زندگی را مخدوش سازد.

علیرضا شعاعی



همچنین مشاهده کنید