سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

تنها پیروز میدان


تنها پیروز میدان

جنگ نتیجه ای جز پیروزی حزب الله ندارد, ولی سطح و حجم این پیروزی متناسب با شرایطی میدانی متفاوت خواهد بود و یك شرایط حداقلی و حداكثری دارد

اصل اساسی در مبانی دفاعی نظامی اسراییل، برتری مطلق نظامی تسلیحاتی تا سطح ایجاد بازدارندگی در قبال هرگونه تهدید نیروی خارجی است. قدرت محوری ارتش صهیونیستی و حتی سازمان های نظامی قبل از تأسیس اسراییل، با ماهیت ایجاد اطمینان و آرامش در سطح جامعه صهیونیستی نیز مطرح بوده تا مهاجران صهیونیست از سراسر جهان، احساس امنیت كنند و چشم انداز این رژیم در آینده را نیز امیدبخش و تزلزل ناپذیر بدانند. از همین رو جنگ های اصلی با كشورهای عربی با تكیه بر همین اصل با پیروزی و برتری ارتش صهیونیستی به پایان رسیده است. در واقع توانمندی نظامی و برتری مطلق ابزاری همواره متكی بر امكانات و حمایت های قدرتهای غربی و بویژه آمریكا بوده است تا هرگونه خلل در موازنه قدرت را جبران كنند.

این برتری همواره به گونه ای تعریف شده تا احساس و حتی ضرورت پرداختن به موضوع برخورد با رژیم صهیونیستی و نابودی آن از سوی ارتش های عربی اسلامی و مقامات این كشور به عنوان امری غیرممكن و بی فایده و پرهزینه ارزیابی شود و فرایند سازش و تحمیل اراده و هژمونی صهیونیستی در محیط پیرامونی شكل بگیرد و مشروعیت كامل را نصیب این رژیم كند. تضمین امنیت و اقتدار برای مهاجران صهیونیست و تهیه تأمین فضای مناسب برای غصب هر چه بیشتر اراضی فلسطین و كشورهای پیرامونی و گسترش شهرك سازی بر همین اساس استوار است.

زنجیره ای از مفاهیم و اصول بعدی مانند جمعیت سازی، ملت سازی، فرهنگ سازی، ایجاد قدرت اقتصادی، تكنولوژی، استمرار سرمایه گذاری خارجی، اجرای هدف های مشترك صهیونیستی امریكایی و ... بر این محور و ستون فقرات استوار است.

در مقابل این رژیم در سطح منطقه ای طی دهه های گذشته، همواره شاهد واگرایی، فرسایش پتانسیل ها در اختلافات فی مابین، كاهش سطح توانمندیهای نظامی، اقتصادی جمعی و متحد و ایجاد زمینه های كاهش دهندهٔ اراده مقابله و برخورد با این رژیم بوده ایم، بطوری كه حتی نظام های منطقه و سازمان هایی مانند اتحادیه عرب و سازمان كنفرانس اسلامی كه اساساً با هدف دفاع از فلسطین و قدس شریف شكل گرفته اند، نه تنها به ابزار نمایش ضعف مشترك منطقه ای در قبال اسراییل مبدل شده اند بلكه عملاً در مقابل اراده مردمی و تمایلات و انگیزه های آنها قرار گرفته اند. گاهی برخی از این كشورها به شكل انفرادی و یا در قالب محورهای همسو با سیاست های آمریكایی صهیونیستی در جهت تضعیف جریان ها، كشورها و محورهای مقابله با رژیم صهیونیستی عمل كرده اند.

در این بین با حدوث انقلاب اسلامی، موازنه های مرگبار قبلی با پدیده ای نوین روبرو شد كه معادله های جدیدی را شكل می داد. اولین بازتاب انقلاب اسلامی، تقویت احساس پناه در افكار عمومی و مظلومین منطقه، فلسطین، لبنان و .. بود. حزب الله لبنان به اولین نماد از انقلاب اسلامی تبدیل شد و تشكیل گردید. از همان ابتدای شكل گیری حزب الله با تكیه بر امید به انقلاب اسلامی و بهره از فرامین امام خمینی(ره)، پایه گذار اندیشه و الگویی جدید از مبارزه شد. در حالی كه در جهان اهل سنت ركود و خمودی و پذیرش حاكمان و ظلم استكبار امری طبیعی می نمود، حزب الله لبنان معادله داخلی لبنان را كه اسراییل تا بیروت آن را اشغال كرده و نیروهای مارتیز آمریكایی در بیروت و فرانسویها در صور مستقر بودند را بر هم زد و طی چند عملیات استشهادی، موجب خروج نیروهای آمریكایی و فرانسوی و عقب نشینی اسراییل تا یك نوار مرزی در جنوب لبنان گردید.

ادامه و استمرار این تفكر جهادی پس از ۱۸ سال به خروج و فرار رژیم صهیونیستی از لبنان منتهی شد و اسطورهٔ اقتدار و هیبت نظامی اسراییل برای اولین بار شكسته شد. اولین بازتابهای این فرار، پذیرش شكست در جامعه و اركان حكومتی اسراییل و رشد تفكر راستگرایی در این رژیم و سقوط حكومت باراك و روی كار آمدن شارون بود. در سطح جامعه فلسطین نیز این الگوی مبارزه حزب الله و مقاومت در رأی به ایجاد انتفاضه دوم و كپی سازی از روشهای مبارزاتی مقاومت اسلامی منجر شد. افزایش عملیات های استشهادی، حملات مستقیم به پایگاه های نظامی صهیونیستی، درگیری مستقیم با واحدهای نظامی اسراییل، تقویت مستمر ابزار جنگی و وصول به انواع موشك های بومی ساز (كوتاه برد) به عنوان عنصری دفاعی و بازدارنده و مهمتر از همه، گسترش امید به پیروزی حتی در قبال رژیم صهیونیستی، بخشی از بازتاب پیروزی مقاومت اسلامی لبنان در فلسطین بودند.

اسیر گرفتن از نیروهای نظامی صهیونیستی پس از فرار از جنوب لبنان به شكل جدی تری در دستور كار حزب الله قرار گرفت تا به عنوان ابزاری مفید برای تبادل اسرای خود و فلسطین و حتی دیگر كشورهای عربی مورد استفاده قرار گیرد.

همین پدیده در فلسطین از سوی گروه های جهادی نیز مورد توجه قرار گرفت و علی رغم شرایط امنیتی و جغرافیایی ویژه در اراضی اشغالی فلسطین در دستور كار قرار گرفت و حدود شش هفته قبل در عملیاتی با نام الوهم المتبدد (توهم فروریخته) یكبار دیگر اقتدار و هیبت نظامی اسراییل به چالش كشیده شد، بطوری كه فشار نظامی دیوانه وار صهیونیست ها در حمله به غزه حاصلی نداشت. حزب الله به منظور پیگیری اهداف اعلام شدهٔ خود مبنی بر آزادی زندانیان لبنانی در اسراییل و هشدارهای مكرر و كاهش فشار بر حكومت حماس و شهروندان فلسطینی در غزه و كرانه باختری، در عملیاتی جدید به نام الوعد الصادق اقدام به اسارت دو سرباز اسرائیلی كرد كه در اثناء آن تعدادی نیز كشته و زخمی شده و دو تانك آنها را منفجر شده بود.

این در حالی بود كه از مدتها قبل ارتش صهیونیستی در مرزهای شمالی با لبنان در حالت آماده باش به سر می بردند و بنا به گزارش هایی كه بعداً منتشر شد، ارتش صهیونیستی در چارچوب طرحی توافق شده با آمریكا و برخی كشورهای عربی منطقه قرار بود در پایان تابستان و یا اوایل پاییز، به منظور نابودی حماس و جهاد اسلامی در فلسطین و حزب الله در لبنان اقدام به حمله نظامی گسترده نماید.

اگرچه قبلاً نیز از سوی حزب الله اقدام به حمله به مراكز نظامی صهیونیستی در مزارع شبعا (جنوب شرقی لبنان) و یا اسارت نظامیان آنان شده بود ولی این بار با همین بهانه دست به حمله نظامی گسترده در لبنان زد. در این حمله نظامی كه تا به حال حداقل ۴ مرحله را سپری كرده، تفاهم صورت گرفته در سال ۱۹۹۶ تحت عنوان معادله كاتیوشا كه با میانجیگری سوریه و آمریكا حاصل شد، از سوی اسراییل نقض و حمله به مراكز غیرنظامی و شهروندان عادی لبنان، اساس استراتژی جنگی اسراییل قرار گرفت.

در واقع با استراتژی فشار غیرمستقیم ، با حمله به تأسیسات زیربنایی، مراكز مدنی، شهرها و روستاها و جاده ها، پل ها، مراكز اقتصادی، برق، آب و ... هدف ایجاد شكاف بین مردم و حكومت با مقاومت اسلامی دنبال شد. این استراتژی با عنوان جنگ نامحدود تمامی عرف های بین المللی و قوانین مندرج در كنوانسیون های چهارگانه ژنو مبنی بر رعایت حقوق شهروندان و مؤسسات مدنی و غیرنظامی در عملیات جنگی زیر پا گذاشته شد.

اگرچه اسراییل اطلاعات قابل توجهی از مراكز، پایگاه ها، عناصر، كادرها و رهبران، توان تسلیحاتی، تاكتیك های رزمی و طرح های نظامی تسلیحاتی حزب الله در دست نداشت، ولی انتظار داشت با ایجاد فشار مردمی و حكومتی، جریان فرسودهٔ ۱۴ مارس را احیا و در سایه فشار نظامی از بیرون، زمینه یك كودتا علیه حزب الله را با شورش و مخالفت گسترده مردمی فراهم نماید.

در اینجا توضیح این نكته ضروری است كه چه در طرح های امنیتی اسراییل در سطح منطقه و چه در طرح های گسترده آمریكا، تحت عنوان خاورمیانه بزرگتر و یا خاورمیانه جدید كه هدف براندازی نظام های غیرهمسو در خاورمیانه را دنبال می كند و اخیراً نیز در مبحث هسته ای ایران در گزینه های نظامی، ناچار به محاسبه توانمندی های پاسخ ایران به هرگونه ضربه اول بودند، همواره از قدرت نظامی حزب الله و میزان شعاع عملیاتی آن برای هدف قرار دادن اسراییل نگرانی جدی داشتند. لذا حذف توان نظامی و عملیاتی حزب الله تا سطحی كه هیچگونه تهدیدی را برای اسراییل ایجاد نكند، در اولویت آمریكا و اسراییل قرار داشت.

با وجودی كه تلاش های متنوعی برای خلع سلاح حزب الله در بحران ترور رفیق حریری و قطعنامه ۱۵۵۹ صورت گرفت ولی قدرت مانور، تنوع بخشی به فعالیت های گوناگون از سوی حزب الله و مدیریت قابل ستایش رهبری حزب الله و سید حسن نصرالله در بحران لبنان، این امید را به یأس مبدل كرد. لذا حمله نظامی مستقیم كه آخرین گزینه آمریكا و رژیم صهیونیستی در طرح توافق شده مذكور بود در حال حاضر در جریان است.

این توضیح موجب می شود تا به چرایی مخالفت آمریكا با آتش بس در لبنان و عنوان نمودن خاورمیانه جدید و ارسال كمك های نظامی، سوخت هواپیما، تحویل دادن اطلاعات ماهواره ای و استقرار یك تیم فرماندهی جنگ در اتاق نظامی مشترك با فرماندهان اسراییلی (به رهبری یك ژنرال چهار ستاره از پنتاگون) بیشتر واقف شویم و پاسخ آن را دریافت نماییم. از سوی دیگر نیز می توان در سایه این مسئله به اهمیت و بزرگی دستاوردها و پیروزی حزب الله پی برد و به نقش و تأثیر جمهوری اسلامی، سوریه و برخی كشورهای عربی اسلامی و یا افكار عمومی منطقه در این برهه حساس و در حمایت هوشمندانه از مقاومت اسلامی لبنان، متناسب با عمق این طرح و توطئه و اهداف آن آگاه شویم.

نویسنده:هادی مجیدی

منبع:همشهری دیپلماتیك ، شماره ۵


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.