جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

شاید باید قوانین را تغییر داد


رشته پنهان و پیدایی كه اجزای مختلف ملتی را به هم پیوند داده و به عنوان یكی از مؤثرترین عوامل هویت بخش ملی نقش آفرینی می كند, منظومه عظیمی است كه در مسیر طولانی زمان , تاریخ یك ملت را تشكیل می دهد

رشته پنهان و پیدایی كه اجزای مختلف ملتی را به هم پیوند داده و به عنوان یكی از مؤثرترین عوامل هویت بخش ملی نقش‌آفرینی می‌كند، منظومه عظیمی است كه در مسیر طولانی زمان ،‌تاریخ یك ملت را تشكیل می‌دهد. این رشته آن گاه پنهان است كه در حافظه ملی،‌به صورت انواع باورها و گرایش‌ ها و رسوم و آداب و سنن عمل می‌كند و هنگامی پیداست كه در قالب صورت‌های متنوع اندیشه و هنر، همچون نوشته‌ها، ابزار و ادوات و اشیاء نقش‌ها و نگاره‌ها، ساختمان‌ها و دیگر چیز‌ها رخ می‌نماید. آنچه از گذشته‌های دور و نزدیك برای آیندگان اكنون و بعد به ارث باقی می‌ماند نه فقط كوله‌ای از آثار ارزشمند است كه باید مثل هر كالای قیمتی از گزند چشمان ناپاك و دستهای آلوده محفوظشان داشت، یا اگر مشتری شیرینی نصیب شد ، سودمندانه به بهای بالا فروختشان. تك تك همه ساخته‌هایی كه از دست و اندیشه آدمیان گمنام و نام‌آور تاریخی به دست و اندیشه امروزیان رسیده است، شناسنامه‌ای است كه هویت و موجودیت یك ملت را به نمایش می‌‌گذارد. حسرت كه در این سوی دنیا، در شرق، در مشرق تمدن و اندیشه و فرهنگ، وقت بسیار گذشت تا دریابند این ارثیه تاریخی، شناسنامه و هویت ایشان است و میهمانان فرنگی زمانی پرده از این راز برگرفتند كه این هویت ملی شرقی را سوغات و ارمغان خود كردند در بازگشت به دیار خود. طرفه آنكه بازهم باقی ماندند بسیار كسان كه غفلت كردند در دیار خود از موجودیت ملی خویش،‌میراث فرهنگی ( یكی بر سر شاخ و این بن می‌‌بریده) .در ایران ،‌ما نیز بی‌نصیب نماندیم از آن یغمای خویش و بیگانه و این غفلت خودكُشنده. از آنچه در زیر خاك‌های زمان مدفون است، پنهان از چشم‌ها به خارج می‌برند ؛ بگذریم. بسیار چیزها و بناها كه در چهار گوشه پهناور كشور شناخته شده‌‌اند و جز اندكی رها شده به امان خدا، چنان به سرعت مسیر ویرانی می‌پیمایند كه گویی قرار است صد سال بعد‌‌تر ،‌ ایرانیان آینده فقط با عكس و نقاشی بیاموزند كه در نقطه‌هایی از این خاك تخت جمشیدی بوده، طاق بستانی بوده ، چغازنبیلی بوده،‌معبد آناهیتایی بوده وچه و چه‌ها ... حكایت آنكه كرور كرور ماترك پدری و حتی نام او را چنان به باد داد كه جز فاقه و تنگدستی برایش نماند وگمنامی.آیا قانون چاره این نقصان بزرگ است ؟ شاید باید قوانین را تغییر داد ، تشدید كرد و … اما هر قانون در این باب ناتوان است مگر آنكه در یابیم كه آنچه میراث فرهنگی است، عین هویت ماست.همان شناسنامه‌ای است كه نام و نام پدر و مادر و تاریخ تولد و نام همسر و فرزندان در آن درج است.با این شناسنامه ،‌كسی ما را نمی‌شناسد. اگر چنین ادراكی باشد و اداره قوی بر عمل آن وجود داشته باشد، جایی برای حرف از حقوق و قانون گفتن هست. اما بی آن، ادراك و اراده هر قانون جز قطور كردن كتاب‌ها و بزرگ كرد اداره‌ها چه فایده خواهد داشت؟