جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
كیمیایی ناامیدمان كرد
فیلم با تصاویر سیاه و سفید از شخصی زخمخورده در میان زبالهها شروع میشود و ما بار دیگر با شخصیتهای زخمخورده كیمیایی همراه میشویم.
فیلمنامه «رئیس» در قسمت گرهافكنی خوب عمل میكند. این گرهافكنی جذاب توسط فردی زخمی كه ناگهان از زبالهها برمیخیزد و با وضعیتی دشوار خود را از مرگ میرهاند، شكل میگیرد. به این ترتیب كنجكاوی تماشاگر بهشدت تحریك میشود كه این مرد كیست و ماجرای دفترچه به كجا خواهد انجامید؟
این گرهافكنی میتواند پیشزمینه داستانی دیدنی و پیچیده باشد. شخصیت مرد زخمی در گرهافكنی در مركز درام قرار دارد. بهتدریج با ادامه فیلم مشكلات فیلم و فیلمنامه نمایان میشود. پدر (فرامرز قریبیان) در فیلم درگیر یك ماجرای قتل است و میخواهد بیگناهی خود را ثابت كند. این مساله قرار است در كنار مشكل پسر بار تعلیق فیلمنامه را به دوش بكشد ولی فیلمنامه در مورد وضعیت پدر، روابط علت و معلولی را به خوبی رعایت نمیكند.
چرا ابتدا دوست دادستان پدر او را بازداشت نمیكند و پس از گذشت مدتی اجازه دستگیری او را میدهد؟ چرا بعد از بازداشت، با اعتراف شاهد كه راحت انجام میگیرد، او به سرعت آزاد میشود؟ این آزادبودن آغازین، توقیفشدن بعدی و رهایی انتهایی منطق علت و معلولی درستی نبود و بسیار ناگهانی و شتابزده است.
فیلمی كه در مورد اعمال بزهكارانه و تبهكارانه ساخته میشود، باید بیشتر روی بزهكاریهای كاراكترها متمركز شود تا اعمال آنها در فیلمنامه، غیرحرفهای، آماتورگونه و سادهانگارانه از آب در نیاید، مثلا صحنهای كه دختر گروگانگیر یادداشتی را مستقیما در فروشگاه پوشاك به پولاد كیمیایی میدهد و پولاد با تاخیر بیرون میآید تا دختر گروگانگیر سر فرصت بتواند سوار ماشین شود (صحنهای كه هر بیننده سادهای را به خنده وامیدارد) این یعنی اینكه كیمیایی در نوشتن این ایده در فیلمنامه عجله كرده و باز تواناییهایش را دستكم گرفته است.
فضاسازی مهمانی پایانی فیلم هم كه احتمالا در فیلمنامه بهدقت طراحی شده است، بهجای اینكه متناسب با فیلمی اجتماعی و واقعگرا و معترض باشد، مانند فیلمهای جیمزباندی است. بدمن فیلم هم باز یادآور فیلمهای جیمزباند است البته به اضافه جلوههای لمپنی كه به آن اضافه شده است. به یاد بیاوریم فضایی كه او برای مهمانیاش ساخته است؛ رقص در اطراف سبد مار و پیانوزدن شخصی در حالی كه سوسماری روی پیانوی او میخزد و زدن پسر و بردن او به قفس سگها كه باز یادآور شكنجههای نخنمای فیلمهای جیمزباند است.
گرهگشایی فیلم و نمایانشدن چهره رئیس (داریوش ارجمند) نقش مثبتی در تكامل و پایانیافتن درام ندارد و چیزی كه به این مساله دامن میزند، ابهام موجود در فیلمنامه است. معلوم نیست رئیس گذشتهاش را به چه كسی بازگو میكند و سرانجام چه كسی او را میكشد. دفترچه ماجراساز چه میشود و چرا سر و ته درام به این راحتی هم آورده میشود. به این ترتیب همه امیدهایی كه در مرحله گرهافكنی به فیلمنامه و فیلم «رئیس» بسته بودیم، نقش برآب میشود.
نمیدانیم كیمیایی چرا اصرار دارد همیشه فیلمنامههای خودش را بسازد، حتی فیلمنامههایی كه اشكالات بدیهی بسیار دارند.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران انتخابات احمد وحیدی حسن روحانی حجاب پاکستان مجلس شورای اسلامی دولت دولت سیزدهم رهبر انقلاب نیکا شاکرمی مجلس
سیل هواشناسی تهران آتش سوزی یسنا شهرداری تهران قوه قضاییه پلیس روز معلم معلم آموزش و پرورش فضای مجازی
قیمت خودرو سهام عدالت قیمت طلا سازمان هواشناسی مالیات طلا بازار خودرو قیمت دلار خودرو حقوق بازنشستگان بانک مرکزی ایران خودرو
مهران غفوریان موسیقی تلویزیون سریال عمو پورنگ ساواک سینمای ایران نمایشگاه کتاب مهران مدیری مسعود اسکویی سینما عفاف و حجاب
رژیم صهیونیستی اسرائیل فلسطین غزه آمریکا جنگ غزه روسیه ترکیه حماس نوار غزه انگلیس اوکراین
استقلال فوتبال پرسپولیس سپاهان علی خطیر باشگاه استقلال لیگ برتر جواد نکونام بازی لیگ برتر ایران تراکتور رئال مادرید
هوش مصنوعی فناوری اپل گوگل ناسا مدیران خودرو تلفن همراه
طب سنتی خواب فشار خون کبد چرب