چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

جامعه ما از عدم روشنگران متعهد در رنج است


جامعه ما از عدم روشنگران متعهد در رنج است

آل احمد از نگاه شریعتی

در چهل و چهارمین سالگرد درگذشت و بزرگداشت جلال آل‌احمد افتخار دارم که به دعوت جناب دهباشی، مسوول محترم مجله وزین بخارا، در جمع دوستان باشم و از ارزیابی‌های صاحبنظران بیاموزم و به نوبه خود نکاتی را از باب یادآوری با دوستان حاضر در میان گذارم، از جمله مناسبات میان جلال آل‌احمد و علی شریعتی. اما من در اینجا از جایگاه یک اندیشه‌پژوه که پیرامون تاریخ اندیشه معاصر ایران نیز جست‌وجو می‌کنم، به نقل خاطراتی می‌پردازم و برای نقد و بحث از عقاید در خدمت شما خواهم بود تا در پایان این شهریورماه، بتوانیم یاد بزرگانی چون جلال (و صمد بهرنگی و اخوان ثالث و طالقانی و... که به ‌نحوی با یکدیگر هم مرتبط بوده‌اند) را زنده بداریم.

می‌دانیم که امروزه، نسبت به آل‌احمد از دو سو اجحاف می‌شود: از سویی، تصویری مصنوعی است که رسانه‌های رسمی‌ از او به عنوان روشنفکری ضد روشنفکر، گرویده به سنت و... ارائه می‌کنند و از دیگر سو، روشنفکرانی که او را کمابیش به همین دلیل‌ها می‌کوبند، در حالی که هر دو گروه نیک می‌دانند که آل‌احمد در زمان خود چهره نمادین و گل سرسبد روشنفکری غیرمذهبی ایران در دهه‌ چهل بوده است. مطرح‌ترین نویسنده صاحب «سبک»، سخنگوی «کانون نویسندگان» و از همه مهم‌تر نماد روشنفکر «متعهد»، به‌معنای سارتری مفهوم. روشنفکری حاضر در صحنه و در خدمت خیر جهان‌روا و زیبایی و گوینده «حقیقت رودرروی قدرت»، به تعبیر ادوارد سعید. اگر آل‌احمد با طرح «غرب‌زدگی» و «در خدمت و خیانت روشنفکران»، به نقد سنت خود می‌پردازد، به وظیفه خود در مقام روشنگر عمل کرده است، به خلاف نیروی سنتی که بنا به تعریف چنین کاری نمی‌کند.

اما معنای کار او به هیچ‌وجه بازگشت به مرجعیت‌های سنت و قدرت نبوده و نیست. زیرا با وجود همه ضعف‌ها، ارزیابی‌های شتابزده، بریده، متناقض و گاه سطحی و عکس‌العملی، صورت مساله و پرسش‌های وی همچنان معتبر و مطرحند، اگرچه پاسخ‌ها گاه بی‌پایه و نه از سر پژوهش و سنجش بوده باشند یا بنمایند وانگهی از همه حرف‌های جلال مهم‌تر، شیوه وجود و حضور نمونه اوست در آن مقطع تاریخی. چیزی که جامعه ما امروز از کمبودش رنج می‌برد: روشنگرانی متعهد و حاضر در همه صحنه‌ها. صورت مساله اصلی درک چگونگی برقراری نسبت هستی‌شناختی ـ تاریخی با گذشته و آینده خود و دیگری، هویت و تحول، سنت و تجدد و جهات نمادین شمال و جنوب (یا شرق و غرب سابق)، در عصر مواجهه جهان‌ها و گسترش افق‌ها و نیاز به ملاک‌های نو است. در این میان و میدان آل‌احمد می‌دانست که مبانی فلسفی و معنوی محکمی لازم است، از این‌رو به سراغ ترجمه تاریخ فلسفه و حتی اساتیدی چون فردید رفت. اما با وجود وام‌گیری کلیدواژه او، «غرب‌زدگی»، نگرش جلال از اساس هیچ‌گونه گرایشی به ذات‌انگاری متافیزیکی و هویت‌گرایی فرهنگی نداشت. لذا با وجود اشتراک لفظی، پاسخ‌های او به این مساله نیز ماهیتی متفاوت داشتند.

نقد بیماری غرب‌زدگی و فراخوان «بازگشت به خویش» آل‌احمد را باید در کادر آنچه در امریکا «مطالعات پسااستعماری» می‌خوانند، یعنی چنان‌که شریعتی می‌گفت، در ردیف چهره‌هایی چون امه‌سزر و فانون و نی‌ره‌ره و کنیاتا و سنقر و کاتب یاسین و عمر اوزگان و نیز ادوارد سعید و... بالاخره خود شریعتی، بررسی کرد. و نه چنان که رواج یافته در چارچوب گفتمان هویت‌اندیش فردیدی و اهل فرهنگ متاثر از آرای او در نظام‌ گذشته یا پس از انقلاب و امثال سنت‌گرایی (از سنخ دکتر نصر و...) و به طریق اولی، انواع بنیادگرایی دینی. به این نکته، نخست، از تبارشناسی تاریخی و خانواده فکری- سیاسی آل‌احمد می‌توان و می‌باید پی برد یعنی نیروی سوم یا «سوسیالیسم ملی» خلیل ملکی و منشعبین از حزب توده (و نیز انشعاب در حزب زحمتکشان بقایی)، که از دوران نهضت ملی با نیروهای «ملی ـ مذهبی» (به اصطلاح امروزی) همسویی داشتند. در دهه چهل، پس از سرکوب ۱۵ خرداد، نیروی موسوم به «روحانیت مبارز» آن زمان نیز وارد صحنه شده بود، و این طبیعی بود که جلال و طیف فکری نزدیک به او مانند حاج‌سیدجوادی‌ و هزارخانی‌ و (بعدها آشوری)... و نیز چهره‌هایی چون مصطفی شعاعیان و... (چنان‌که بعدها براهنی و احمدی و...) تحولات فکری جنبش نواندیشی مذهبی یا نوزایی و دین‌پیرایی (رنسانس و رفرماسیون اسلامی) را با علاقه و سمپاتی پیگیری کنند.

این بود که مثلا جلال از سال‌های ۴۶ با شریعتی تماس می‌گیرد (برای نمونه رجوع کنید به خاطرات غلامرضا امامی درباره دیدار دکتر شریعتی و جلال) و در ۱۳۴۷ به مشهد و گویا به کلاس درس او در دانشگاه می‌رود (و در این شهر با روحانیونی چون آقای خامنه‌ای نیز دیدار می‌کند) و در اثرش «در خدمت و خیانت» نیز کار شریعتی را با خود همسو می‌داند و تایید می‌کند. به یاد دارم که در آن زمان، جلال در محیط روشنفکری چنان قطبی بود که وقتی دکتر در یک سخنرانی مثلا در نقل خاطره‌یی از رفتن با جلال به حرم امام رضا و گفت‌وگویش با یک روستایی، متلکی به جلال می‌گوید، مریدان بر نمی‌تابند و در مجله فردوسی به شریعتی می‌تازند که چرا با این لحن از او سخن گفته و دکتر پاسخی می‌نویسد زیر عنوان «تیری از فلاخن دوست!»طنز تاریخ اما امروزه این است که برخی از آن نوع روشنفکران با ساختن زوج «آل‌احمد ـ شریعتی» این‌دو را به عنوان مسببین شوم‌بختی اقبال جامعه نسبت به ملغمه دین و سنت و بنیادگرایی، به یکسان می‌کوبند و فراموش می‌کنند که این دو نیز در کنار سه تن دیگر، نیما و هدایت و صمد، همان پنج چهره‌یی بودند که در شب‌های شعر کانون در دوران انقلاب و علیه سانسور از آنان تقدیر شد.

از این نفرین و آفرین و فراز و نشیب‌های تاریخی که بگذریم، نقد نقاط ضعف فکری و منشی و... روشنفکران نامدار گذشته، در راستای ازسرگیری و آغاز مجدد، ضرورتی است اجتناب‌ناپذیر و سنجش و ارزیابی اثر آل‌احمد به عنوان یکی از موثرترین چهره‌های روشنفکری پیش از انقلاب، اگر در بافتار دوران و گفتمان زمانه خود یعنی نزدیک به نیم قرن پیش، با همدلی پدیده‌شناختی- هرمنوتیکی انجام شود، راه را برای فهم بسیاری از کاستی‌های کنونی جریان روشنفکری ایران باز خواهد کرد. اما این نقد به لحاظ اخلاقی وظیفه دارد که با تفکیک نقاط قوت آن میراث و ماجرا و آموزه‌های نمونه زوج «آل‌احمد- دانشور»، به آغازی نو و از سنخی دیگر یاری رساند.

احسان شریعتی



همچنین مشاهده کنید