دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

سینمای کودک و بازخوانی تراژدی های کودکانه


سینمای کودک و بازخوانی تراژدی های کودکانه

از زوروی همیشه قهرمان گرفته تا هری پاتر جنجال آفرین, دنیای تصویری کودکان همیشه سرشار از اسطوره هایی بوده که آنها بتوانند در دنیای قهرمان پرست شان با آن همذات پنداری کنند و اگر هم نتوانند خود را در جای قهرمانان شان بنشانند, در دنیایی که با وجود آنها همیشه امن می ماند, با آرامش زندگی کنند

از زوروی همیشه قهرمان گرفته تا هری پاتر جنجال آفرین، دنیای تصویری کودکان همیشه سرشار از اسطوره هایی بوده که آنها بتوانند در دنیای قهرمان پرست شان با آن همذات پنداری کنند و اگر هم نتوانند خود را در جای قهرمانان شان بنشانند، در دنیایی که با وجود آنها همیشه امن می ماند، با آرامش زندگی کنند. جای سوپرمن ها و مردان آهنین همیشه در سینما و داستان های کودکانه مان خالی بوده و اگر به همت کارتون سازان فرنگی، برنامه صبحگاهی برای بچه هایمان تدارک می دیدیم، همه اش ماجرای فراق هاچ از مادرش بود و داستان حنای تنها در مزرعه و اگر خود آستین ها را بالا می زدیم و داستانی می آفریدیم، قصه مجید دور از پدر و مادر بود و دنیای پسرخاله های افسرده.

اما خوب اگر اوضاع به همین روال هم پیش می رفت، سعی می کردیم راضی باشیم، تا آنکه پدیده یی که به آن «سینمای کودک» می گویند، با سرعت بیشتری برای ساختن فیلم های کودکانه پیش رفت و آنچه در چند سال اخیر برجا گذاشت، ماجرای خانواده یی بود در «اسپاگتی در هشت دقیقه»، با پدر و مادری که جدا از هم می زیستند یا داستان پدری که در «نصف مال من، نصف مال تو» دور از چشم مادر ها، بار سرپرستی دو خانوار را به دوش می کشید.

انگار برای سازندگان چندان مهم نبود که به مدد تصاویر و واژه های خنده آفرین، دنیای قهرمان پرور کودکان را با شک می پروراندند و اسطوره یی به نام «پدر» که هیچ تردیدی در قداستش برای کودکان پذیرفته نیست را به مردی سهل انگار و مخفی کار بدل می کردند.

در روزهای رکود سینمای ایران، فیلمی که به گفته سازندگانش در ژانر کودک قدم می گذارد، سینما را از رکود فروش بیرون می آورد و به چرخه تکرار معانی که در ذهن کودکان جایی ندارد، می کشاند.

حدود هفت سال پیش بود که سینمایی های ایران هم به تقلید از سینمای جهان رشد یافته، با ممنوع کردن تماشای فیلم «مصائب شیرین» برای زیر هجده ساله ها، فروش فیلم را با تقاضای دیدن صحنه های ممنوعه، برای آنها که چندان هم مخاطب همیشگی سینما نبودند، از حد انتظار منتقدان بالاتر برد. طبقه بندی سینما یا سایر تولیدات تصویری، پدیده تازه یی نیست. سال ها است که در اغلب کشور ها، پخش برنامه های تلویزیونی، با زمان بندی آن به نسبت فراغت تماشاگرانش سازمان دهی شده و طبقه بندی تولیدات سینمایی هم در زمان اکران، سنین مختلف را برای دیدن برنامه های شان راهنمایی می کند.

روان شناسان و متخصصان رسانه، در تاثیر آموزش های رسانه یی در جامعه و مخصوصاً کودکان، تردیدی ندارند و معقتد ند رسانه هایی چون سینما و تلویزیون، به خاطر توانایی شان در ارائه غیر مستقیم پیام و در واقع آموزش غیر مستقیم، به کودکان و تکمیل مراحل رشدشان، توانایی بالایی دارند.

وحید نیکخواه آزاد کارگردان آخرین فیلم اکران شده در سینمای کودک این ژانر را این گونه تعریف می کند؛ «فیلم کودک و نوجوان فیلمی است که بیشتر کودکان و نوجوانان در یک گروه سنی بخصوص بدون اجبار و با رغبت تا انتهای آن را تماشا کنند.» اما آیا صرف رغبت کودکان نسبت به آن ساخته، می تواند مجوزی برای پرداختن به هر موضوعی باشد؟ بهروز معبودیان روان شناس بالینی در پاسخ به این ادعا می گوید؛ «فیلمسازان ما باید حقوق بنیادین کودک را خمیرمایه فیلم هایشان کنند نه اینکه با ذهنیتی مردسالارانه، الگویی در تعارض با دنیای ذهنی کودک را به خوردش بدهند». او شکل گیری «شک و ناباوری» در ناخودآگاه کودک را از عوارض پرداختن به چنین موضوعاتی می داند و می گوید؛ «پرداختن به موضوع چندهمسری در سینمای کودک و برای کودکانی که با شخصیت های فیلم شان همذات پنداری می کنند، ذهن انحصار طلبانه شان را با این سوال روبه رو می کند، که پدر من می تواند پدر دیگری هم باشد؟»

نصف مال من، نصف مال تو جلوه یی از همین سینمای سهل انگار و بدکارکرد است که ذهن آماده کودکان در جذب معانی را به گیشه می فروشد. سازندگان این اثر با سلب مسوولیت از خود در مقام آفریننده اثری فرهنگی، در لابه لای حرف هایشان، مسوولیت را بر دوش بیننده یی می اندازند که مختار است راهش را برای ورود به سینما یا گذر از مقابلش انتخاب کند. ساخته نیکخواه آزاد در آغاز گریزی به ساخته دیگری از سینمای کودک می زند؛ فرزندان مرد، با پی بردن به ماجرای زندگی پدرشان، به یاد فیلم خواهران غریب می افتند. ارجاع کارگردان به فیلمی دیگر در ژانر سینمای کودک، تفاوت ساخته کیومرث پوراحمد و وحید نیکخواه آزاد را یادآوری می کند و اینکه می توان برای آشتی دادن مخاطب با سینما، به راهی جز دستاویز قرار دادن سوژه هایی با کارکرد نه چندان مثبت متوسل شد.

لیلا حسینی