پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
اقتصاد جهانی در عصر امپراتوری
«اریك هابسبام» در كتاب «عصر امپراتوری» روایتی تاریخی از قرن نوزدهم ارایه میدهد با این همه در داستان او آنچه كه مهم است یك نگاه اقتصادی است كه تلاش میكند وجوه گوناگون گذشته را به هم وصل كند.
تاریخ، منطقهای تاریك و روشن است كه تصویری نامنسجم و پراكنده از گذشته را گاهی محوتر و سایهوارتر و گاهی به ظاهر دقیقتر از طریق معجونی از معلومات و خاطرات دست دوم كه با روایت شخصی و جمعی شكل گرفته است انتقال میدهد; تاریخی كه بخشی از ما را تشكیل میدهد.
در جامعهء جهانی گوناگون ناگهان یك كشتی كه دهها سال است از غرق آن میگذرد به عنوان تیتر اول مطرح و در ذهنها جاودانه میشود به طوری كه در دوردستترین نقاط هم آن را با نام تایتانیك میشناسند آیا بشریت توانسته است دیدی تاریخی از گذشته را هم در ذهن انسانها بیدار و جاودان سازد.
«اریك هابسبام» ضرورت اتخاذ نگرش و چشمانداز تاریخی را از هر چیز دیگر عاجلتر و اضطراریتر میداند زیرا در پایان قرن بیستم هنوز مردم با شور و اشتیاق درگیر دورهای هستند كه در سال ۱۹۱۴ به پایان رسید. آن هم شاید فقط به این دلیل كه اوت ۱۹۱۴ یكی از انكارناپذیرترین «مقاطع طبیعی» تاریخ است. در آن زمان، این مقطع همچون پایان یك عصر تصور شده بود و این تصور همچنان به قوت خود باقی است.
اوت ۱۹۱۴ یكی از این مقاطع است. این تاریخی است كه از دیدگاه هابسبام پایان جهانی را نشان میدهد كه توسط بورژوازی و برای بورژوازی بنا شده است و مبین پایان «قرن طولانی نوزدهم» است.
پیروزی و سرنوشت سرمایهداری در شكل خاص تاریخی آن یعنی بورژواز - لیبرال محوری است كه تاریخ قرن نوزدهم بر آن استوار است كه این تاریخ با دو تحول تعیینكننده آغاز شد: اول، انقلاب صنعتی انگلستان كه نظام تولیدی با قابلیتهای نامحدود پدید آورد. این نظام را سرمایهداری به منظور رشد اقتصادی نامحدود خود و رسوخ در بازار جهانی ابداع كرد. دوم، انقلاب سیاسی فرانسه و آلمان كه الگوهای نهادهای مسلط جامعهء بورژوایی را آفریدند. این الگوها با ظهور تقریبا همزمان دو مكتب متصل به یكدیگر، یعنی اقتصاد سیاسی كلاسیك و سوداگرایی، تقویت شدند. ۱۷۸۹۹۱۸۴۸۸) این انقلاب دوگانه امكان تسخیر بیپروای كرهء زمین را توسط اقتصاد سرمایهداری، تحت رهبری بورژوازی و در لوای بیان ایدئولوژیكی خاص آن: لیبرالیسم، فراهم آورد. ۱۸۴۰۰۱۸۷۰۰.) دههء ۱۸۷۰ دورانی است كه آیندهء تمدن بورژوایی و اقتصاد آن، از فرط كامیابی، تامین شده به نظر میرسید: یا مقاومت سیاسی «رژیمهای قدیم» كه انقلاب فرانسه بر ضد آن انجام شده بود در هم شكسته بود، یا به نظر میرسید كه این رژیمها خود تفوقاقتصادی، نهادین و فرهنگی بورژوازی پیروزمند را پذیرفتهاند.
از لحاظ اقتصادی، مشكلات صنعتی شدن و توسعهء اقتصادی كه از محدودیت شالودهها ناشی میشد، به ویژه از طریق صدور الگوی صنعت و با توسعهء چشمگیر بازارهای جهانی مرتفع شده بود.
از لحاظ اجتماعی، تلاطمی كه طی عصر انقلاب بر بینوایان و محرومان به طور متناوب حاكم بود، خنثی شده بود و به نظر میرسید كه موانع اصلی پیشرفت مستمر و به ظاهر نامحدود بورژوازی مرتفع شده است.
هابسبام این عصر را عصر امپراتوری لقب میدهد كه در آن ثبات فزایندهء اجتماعی در اقتصادهای توسعهیافتهء صنعتی بود كه به افراد انگشتشماری امكان داد با سهولتی حیرتآور سرزمینهای وسیعی را در عین برانگیختن شورشها و انقلابهایی در حواشی خود تسخیر كنند، همان انقلابها و شورشهایی كه سرانجام، این امپراتوریها را به كام خود كشید. از ۱۹۱۴ جهان به فكر جنگ جهانی و گاه با واقعیت آن و با ترس از انقلاب یا امید به آن زندگی كرده است یعنی با احساساتی كه در وقایع منبعث از عصر امپراتوری ریشه دواندهاند.
هابسبام با بیان تاریخ قرن نوزدهم اقتصاد جهانی را در عصر امپراتوری اینگونه جمعبندی میكند: اول آنكه این اقتصاد بنیان بسیار گستردهتری داشت، بخش صنعتی شدن آن وسعت یافته بود، در اروپا به علت بسط انقلاب صنعتی به روسیه و كشورهای دیگر چون سوئد و هلند و در خارج از اروپا به واسطهء ترقی آمریكای شمالی و ژاپن، بازار محصولات اولیه پیوسته در حال گسترش بود به طوری كه از ۱۸۸۰ تا ۱۹۱۳ تجارت این كالاها سه برابر و توسعهء مناطق تخصصی تولید تشدید شد، چنان كه با ورود این مناطق به جرگهء تولیدكنندگان اصلی گندم، متوسط سالیانهء این محصول به چهار برابر افزایش یافت.
تقریبا همزمان آرژانتین هم تولیدكنندهء بزرگ گندم شد. كارگران ایتالیایی اقیانوس اطلس را میپیمودند تا گندمهای آنجا را درو كنند. اروپا شروع به صدور كالا به ژوهانسبورگ و بوئنوس آیرس كرد و در قلب جنگلهای آمازون بر نقش سرخپوستان قربانی رونق كائوچو اپرا ساخته شد، سپس اقتصاد به سمت چند مركزی شدن (آمریكا، آلمان، انگلیس و فرانسه) به پیش رفت (دومین مشخصه) اما انگلستان تفوق خود را با وارد كردن مستقیم مواد اولیه از مستعمرات و صدور كالا به آنها حفظ میكرد.
البته همزمان رقابت بین دولتها بیشتر میشد و از سویی روابط جهان توسعه یافته با جهان توسعه نیافته متنوعتر و پیچیدهتر شده بود.
سومین مشخصهء انقلاب فنی بود كه نمونهء بارز آن استفاده از دوچرخه و سپس استفادهء خانگی از علم و تكنولوژی نظیر جاروبرقی ۱۹۰۸۸) و آسپرین ۱۸۹۹۹) در همین دوران آغاز شد.
چهارمین مشخصهء اقتصاد جهانی دگرگونی دوگانهء ساختار و طرز كار سرمایهداری بود كه از یك سو شاهد تمركز سرمایه در سطحی هستیم كه باعث تمایز صنعت و صنعت بزرگ از یكدیگر میشود، به علاوه شاهد عقبنشینی بازار رقابت آزاد هستیم و از سوی دیگر شاهد تقاضای مستمر برای عقلانی كردن تولید و ادارهء امور از طریق به كار گرفتن «روشهای علمی» نه فقط در شیوههای تكنولوژیكی بلكه در سازماندهی و ادارهء موسسات هستیم.
مشخصهء پنجم دگرگونی خارقالعاده كیفی و كمی در بازار كالاهای پرمصرف بود. تولید فورد مدل T و اجاق گاز و كه بازار را فتح كردند از نمونههای قابل ذكر این كالاها هستند كه تا پیش از ۱۸۸۰ ناشناخته بودند.
توزیع این كالاها آن هم به شكل اعتباری (به ویژه فروش قسطی) مستلزم توسعهء بخش خدمات بود كه یقه سفیدهای بیشتری را به كار گرفت و ششمین مشخصهء اقتصاد جهانی در این دوران است.
همگرایی فزایندهء سیاست و اقتصاد آخرین مشخصهء این دوران است كه به ناگهان خود را نشان داد. مردم سالارانه شدن زندگی سیاسی، حكومتهای اغلب بیمیل اما نگران را به اتخاذ تدابیر اجتماعی و وضع مقررات برای دفاع از منافع اقتصادی بعضی گروههای رایدهنده وامیداشت و از سوی دیگر رقابت سیاسی بین دولتها به طور روزافزون با رقابتهای اقتصادی صنایع ملی گوناگون درمیآمیخت.
این تضاد و اختلاط منافع به جنگهایی خانمانسوز انجامید كه بهشت زرین ۱۹۱۴ را از بین برد چرا كه بسیاری از دولتها راه رسیدن به منافع را از طریق صنعت اسلحهسازی تسهیل كردند.
هابسبام در «عصر امپراتوری» به بررسی تاریخ قرن نوزدهم پرداخته و در آن به این جمعبندی میرسد كه جامعه و تمدن پیریزی شده به دست بورژوازی لیبرال غربی مبین قطعی جهان صنعتی مدرن نیست بلكه فقط یكی از نخستین مراحل توسعهء آن به شمار میآید.
ساختارهای «خطرجویی شخصی» و «فرهنگ بورژوایی» برتری خود را از دست دادهاند و جهان پس از ۱۹۱۴ گام در راه جهانی متفاوت نهاده است. از دیدگاههابسبام روح سرمایهداری قرن نوزدهم دیگر بازنمیگردد و پس از ۱۹۱۴ بورژوازی با میراثهایی چون تاسیس دولت- ملتها، ظهور فرهنگ همهگیر و تودهای و ظهور زن جدید چه خوب و چه بد به تاریخ تعلق دارد.
اریک هابسبام
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست