چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به نمایش”قصه هایی با آت و آشغال ” به کارگردانی هکتور لوپز از برزیل


نگاهی به نمایش”قصه هایی با آت و آشغال ” به کارگردانی هکتور لوپز از برزیل

خلاقیت همواره یکی از اصلی ترین عناصر موثر در تئاتر کودک و فرآیند ایجاد رابطه میان نمایش و مخاطب است که نقش اساسی در شکل گیری اثر داشته و دارد

خلاقیت همواره یکی از اصلی‌ترین عناصر موثر در تئاتر کودک و فرآیند ایجاد رابطه میان نمایش و مخاطب است که نقش اساسی در شکل‌گیری اثر داشته و دارد. بی‌تردید ذهن جست‌وجوگر و کنجکاو کودک در پی کشف و شهود علت‌ها و معلول‌هاست و همین فرآیند کشف و شهود است که بزرگترین تعلیق را در آثار کودک و نوجوان رقم می‌زند و او را تشویق به ایجاد رابطه با اثر و افزایش قدرت ذهنی او در ارتباط با محیط پیرامون می‌کند.

تشویق به ایجاد رابطه با اثر و افزایش قدرت ذهنی او در ارتباط با محیط پیرامون می‌کند.

نمایش"قصه‌هایی با آت و آشغال‌‌" به کارگردانی هکتور لوپز از کشور بزریل که نخستین بار در جشنواره تئاتر کودک و نوجوان در اصفهان روی صحنه رفت و هم اینک در تالار هنر تهران برای مدت محدودی اجرای عمومی می‌شود، کاملاً بر مبنای همین عنصر اصلی و حیاتی یعنی خلاقیت شکل می‌گیرد.

همان طور که از نام نمایش برمی‌آید. این اثر بر مبنای اسباب و وسایلی دم دستی که شاید به آشغال تبدیل شده‌اند، شکل می‌گیرد و لوپز با تکیه بر خلاقیت و کنکاش در نوع کاربرد و تغییر کاربری ابزاری کاملاً مستعمل، دست به آغاز قصه می‌برد و داستان‌هایی می‌آفریند که ذهن کودک را به تغییر نگرش نسبت به محیط پیرامون دعوت می‌کند و از او می‌خواهد به کشف و شهود میان طبیعت و اجزای آن بپردازد و با رشد قدرت تفکر و ذهن خویش به تغییر کاربری این ابزار و آلات بپردازد.

هکتور لوپز به عنوان بازیگر و کارگردان بر صحنه حاضر می‌شود و نقش مولف را در نمایش"قصه‌هایی با آت و آشغال‌‌" ایفا می‌کند. او با اتکا به خلاقیت و بر مبنای شیوه بداهه‌سازی با تلفیق چند ابزار مستعمل، وسیله‌ای جدید و نو می‌آفریند و با تکرار این روند، اقدام به ساخت بستری برای شکل گیری نمایش می‌کند. او با همین ابزار در نیمه نخست نمایش، تنها به ساخت ابزار صحنه که گاهی نقش شخصیت و گاهی نقش آکسسوار را به عهده می‌گیرند، می‌پردازد و با خلق مزرعه‌ای، در مقابل دیدگان تماشاگر فضا و بستر نمایش را رقم می‌زند و در ادامه با طرح داستانی ساده به شروع رابطه میان ابزار و عناصر صحنه و شخصیت‌های نمایش و تاثیر متقابل آن‌ها بر یکدیگر می‌پردازد.

لوپز با این زمینه‌سازی، به راحتی با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند و از همین راه است که اصلی‌ترین مولفه اجرای نمایش برای تدارک، یعنی ایجاد ارتباط دو سویه میان نمایش و مخاطب را رقم می‌زند و گام اول را به درستی برمی‌دارد. او به دلیل تنها بودن بر صحنه و با اتکا به عناصر بداهه‌ای که اجزای تشکیل دهنده صحنه در اختیارش می‌گذارند، می‌تواند به خوبی ریتم و ضرباهنگ شکل‌گیری بستر نمایش و حتی ایجاد رابطه با مخاطب را تعیین کند.

شروع داستان نمایش که تقریباً از نیمه دوم اجرا شکل می‌گیرد اما بار دراماتیکی بیشتری دارد و پس از تاثیرگذاری بر ذهن و روان مخاطب که در نیمه نخست اجرا شکل می‌گیرد، درام واقعی شکل می گیرد. از این مرحله به بعد لوپز تمام تلاشش را بر مبنای تصویرسازی در ارائه قاب‌های مختلف به مخاطب قرار می‌دهد و از این مرحله است که نمایش"قصه‌هایی با آت و آشغال‌‌" از صرف نمایش دادن و آموزش خارج می‌شود و به سمت دراماتیزه کردن پیش می‌رود و جنبه کاربردی اجزا و اشیاء رفته رفته به کناری نهاده می‌شود و میزان باورپذیری مخاطب هم به سبب مواجهه با کاربرد و تاثیر اشیاء بر یکدیگر افزایش می‌یابد.

روند داستان نمایش به دلیل اجرای تاثیرگذار لوپز در نیمه نخست نمایش، از میزان باورپذیری بالایی برخوردار می‌شود و پس از طرح داستان و شروع رویدادها تماشاگر دیگر چندان رغبتی برای پی بردن به چیستی و چرایی اجزای شکل دهنده صحنه نمایش نشان نمی‌دهد و همه چیز را همان طور که تصویر شده می‌پذیرد و این باورپذیری و تاثیرگذاری نقطه قوت نمایش"قصه‌هایی با آت و آشغال‌‌" است که البته با استفاده از افکت‌های صوتی مختلف همین اشیاء، به کارگیری موسیقی مناسب برای تشدید فضاهای مختلف، قوت بیشتری می‌گیرد و فضاهای به وجود آمده مخاطب کودک خود را به مواجهه با رویدادها فرامی‌خواند.

لوپز در راه ایجاد ارتباط با مخاطب کودک خود، به درک، فهم و شعور تماشاگر احترام زیادی گذاشته و هرگز نمایش را به قصد ایجاد ارتباط به سطح تنزل نداده و با حذف کلام به ناچار به سمت تصویرسازی و ارائه مفاهیم کاربردی به لحاظ معنایی گام برداشته که اتفاقاً موفقیت او را در ایجاد رابطه رقم زده است.

کهنگی مفرط و در هم ریختگی بیش از حد صحنه، تنها نقطه ضعف نمایش است که به خصوص در ابتدای نمایش به لحاظ جنبه‌های زیبایی‌شناختی و بصری مخاطب را پس می‌زند و نمی‌تواند او را شیفته خویش کند که البته در ادامه با به کاریگری رنگ‌های گرم و شاد که علاقه‌مندی کودک را تشکیل می‌دهد به نوعی این نقصان هم برطرف می‌شود.

مهرداد ابوالقاسمی