یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

ملاحظاتی درباره نقد صدرایی در تئاتر


ملاحظاتی درباره نقد صدرایی در تئاتر

حسن تئاتر به جامع بودن آن است حسنی که هیچ کس نمی تواند آن را نادیده بگیرد اما همین ویژگی اگر با دقت علمی همراه نشود تبدیل به مضرات غیرقابل جبران می شود مضراتی که عبارت است از افتادن در روزمرگی, ابتذال, باز شدن عرصه هنر برای هنر, و در نهایت دور شدن از مردم و تمایل به خواص

حسن تئاتر به جامع بودن آن است. حسنی که هیچ کس نمی تواند آن را نادیده بگیرد. اما همین ویژگی اگر با دقت علمی همراه نشود تبدیل به مضرات غیرقابل جبران می شود. مضراتی که عبارت است از افتادن در روزمرگی، ابتذال، باز شدن عرصه هنر برای هنر، و در نهایت دور شدن از مردم و تمایل به خواص. دراین میان آن کسانی که می توانند نقش فوق العاده ای در پیشرفت هنر تئاتر به سوی تعالی داشته باشند، منتقدان هستند. این طیف شاید نیروهای چند وجهی پشتیبان تئاتر باشند که می توانند به عنوان حامی اصل جریان تئاتر مطرح باشند و آن را به سوی تعالی سوق دهند. اینکه می گوئیم نیروهای چند وجهی، چون برآیند تئاتر در عرصه اجرا خود واجد این صفت است.

یعنی اینکه تئاتر هنری ترکیبی است که از نوشتار نمایش نامه نویس، هنر بازیگر، ظرافت طراحان صحنه و لباس، مدیریت هنری و فنی کارگردان و ظرافت های خاص روابط عمومی سود می برد تا قابلیت و کیفیت اجرا را یافته و برای عموم و به استقبال آنها مدت یا مدت های مدیدی را روی صحنه بماند.

این نمای کلی از فرایند تولید یک اثر نمایشی از بدو تمرین تا اجرای نهایی است. شکفته شدن این اجرا برای عموم و به خصوص آنچه یک هنرمند تئاتر از آن انتظار دارد نقد کامل این فرآیند است و این جا وظیفه منتقد سخت تر از هنرمندان مجری نمایش است.

چرا که منتقد در واقع تکمیل کننده این اجراهاست. منتقد نادیده ها و ناگفته های اجرا را شرح می دهد، نکات باریک تر از مو را در آن کشف می کند و دقت و ظریف اندیشی خود را روی کاغذ می نگارد و در عرصه نقد و مطبوعات و سایر رسانه ها ارائه می کند. پس منتقد خود باید یک تئاترشناس کامل باشد. هم از لحاظ فنی احاطه و آگاهی کامل نسبت به این هنر و شاخه های مختلف آن داشته باشد و هم زیر و بم این هنر فاخر را بشناسد و هم این که بتواند آنها را با نمایش های اجرا شده روی صحنه تطبیق داده و نهان ها را عیان و عیان ها را تایید نموده و به نقد خویش عمق موردنظر را ببخشد. ولی آیا وظیفه منتقد تا همین جا ختم می شود؟! در واقع آنچه سبب ناقص بودن کار یک منتقد می گردد از همین نقطه ای آغاز می شود که او فقط وظیفه خویش را وظیفه ای فنی دانسته و به آن عمل نماید ولی آیا کفایت کار منتقد تا همین جاست.به نظر من خیر؟! چون اگر هنر را بدون درنظر گرفتن فلسفه خاصی که از آن برخاسته و فرهنگ و دینی که به آن ریشه داده نسنجیم خطر ورود به وادی هنر برای هنر برای آن فراهم می شود. هیچ هنری مسلما بدون پشتیبانی فلسفه ای خاص به وجود نمی آید تا ماندگار شود، هیچ سبک و استیل خاص هنری بدون تفکر و ایده نابی شکل نگرفته و نمی گیرد تا دوران های خاص را به تصرف خویش درآورد. این یک مزیت برای هنر است و راهگشا برای منتقدان هنرها از جمله هنرتئاتر. تئاتر شاید پر مزیت ترین هنرها باشد. چرا که بی بدیل، هنر خاص گفت وگوست. این هنر زمانی جلوه می کند که در تعاملات منطقی و فلسفی منتقدان راستین و باهوش و درعین حال عالم، واقع گردد.

هنرتئاتر در غرب این شرایط تعامل را در طی قرون گذشته دارا بوده و از قرن هفده به بعد در اوج تلاقی و نگره های مختلف به آن قرار داشته است. دراین دوران شکسپیرها، ایبسن ها، اونیل ها، میلرها، والخ آمده و تحسین ها، اعتراض ها، سبک ها و تفاوت ها در بینش ها را آفریده اند و رفته اند و منتقدان راس الخیمه این خیمه چند گوشه بوده اند و مطمئناً تا تئاتر هست وحیات شکوفای خود را می خواهد ادامه دهد؛ اینان بوده و خواهند بود. پس اینکه ما می گوئیم هنر تئاتر، هنری است که از بین سختی های چند رشته زائیده می شود، سخنی بی جا نبوده و این خود به خود نقش ظریف منتقدان را نیز افزایش می دهد و بر دقت و ظرافت آنان برای نرم کردن این همه سختی باید افزوده کند. ولی جای سؤال اینجاست که آیا منتقدان می توانند بدون هدف و بدون پیش زمینه ها و پشتوانه های فکری وارد این مقوله شوند؟! در اینجا باید نیم نگاهی هم به واظیف منتقدین این عرصه داشته باشیم. آنگاه به پشتوانه فکری او نیز خواهیم رسید و به تجزیه و تحلیل آن خواهیم پرداخت.

وظیفه عمده منتقدین تئاتر عبارت از تعیین معیار و محک و تجزیه و تحلیل شرایط اجرا، مطابق آن است، این معیار و محک باید در راستای اصولی ارزیابی شود که عبارت از: شرایط اجتماعی ، شناخت ویژه از شخصیت ها در جامعه، تاثیر و تأثر متقابل شخصیت و جامعه در یکدیگر، آرمانگرایی در ترسیم شرایط جامعه ایده آل، نقش مذهب و تداوم آن در ساختارهای اجتماعی و روانی افراد جامعه، معیاری به نام های امید و ناامیدی و سرانجام انعکاس آن وضعیت در جامعه جهانی. این موارد از جمله وظایفی است که هر منتقد راستین در هر جای دنیا موظف به رعایت مفاد اهم آن است.

خوب، با این وظایف خاص و سختی که هم هنرمندان تئاتر و هم منتقدان در معرض آن قرار دارند، هر دوی آنها در یک نقطه با هم مشترک می شوند و آن فلسفه و چگونگی رعایت تفکر چه در جامعه خویش با هر رویکردی، و چه در برآیند هنری آن و چه در خلاقیت هنرمندان تئاتر با اتکا به فلسفه اصیل است.

علی اکبر باقری ارومی



همچنین مشاهده کنید