سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

نگاهی به گفتمان بیان


نگاهی به گفتمان بیان

واژه ی بیان به معنی پیدا و آشکار شدن و به معنی فصاحت و زبان آوری سخن آشکار و فصیح و شرح و تعبیر بکار رفته است علاوه بر این معانی می توان گفت بیان بعنی برجسته کردن, عینیت دادن به فهم و ظهور شدن یک معنی در تعریف بیان می توان گفت عبارتست از شرح و تعبیر کردن یک مفهوم که بوسیله زبان انجام می گیرد

۱) بیان از لفظ تامعنا: واژه‌ی بیان به معنی پیدا و آشکار شدن و به معنی فصاحت و زبان آوری- سخن آشکار و فصیح و شرح و تعبیر بکار رفته است. علاوه بر این معانی می‌توان گفت بیان بعنی برجسته کردن، عینیت دادن به فهم و ظهور شدن یک معنی .در تعریف بیان می‌توان گفت عبارتست از شرح و تعبیر کردن یک مفهوم که بوسیله زبان انجام می‌گیرد. و یا به معنی ظهور شدن یک معنی که به وقت لازم بایستی گفته شود. علاوه بر این موارد می‌توان بیان را نشانه‌ای بارز و از مصادیق مهم و اساسی انسان به شمار آورد چه این که بخش عمده‌ای از شخصیت انسان را بازگو می‌کند.

و جمله ی« مرد چون سخن نگفته باشد عیب هنرش نهفته باشد.» خود مصداقی بارز برای این مقوله است. آری با بیان سخن است که هنر و شخصیت انسانها نمایان می‌گردد. افزون بر اینکه ما می‌توانیم بیان را پر انرژی‌ترین موجودی به حساب آوریم که باری بسیار سنگین و حتی چند برابر وزن خود را حمل می‌کند. چرا که همیشه باری سنگین از واژه را بر دوش می‌کشد. افزون بر این که در تنظیم و تدوین و البته ارائه این واژه‌ها نیز نقش مؤثر و سازنده‌ای را نیز بر عهده گرفته است. بیان وظیفه دارد تا که بخش عمده‌ای از کلمات را کنار هم بچیند و به مانند لقمه‌ای آماده به خورد اجتماع دهد شاید بتوان گفت بیان همان دندان‌های انسان به شمار می‌رود که لقمه را خوب می‌جود و بعد به خورد شکم می‌دهد. بیان قیم واژ‌ه هاست و بدون آن واژه‌ها نمی‌توانند جمله و یا سطر شوند و در اختیار جامعه قرار گیرند.

● انواع بیان:

الف) بیان عمومی

ب) بیان تخصصی و فنی

۱) بیان عمومی: بیان عمومی بیانی است که در قالبی ساده و با زبانی ساده برای عموم گفته می‌شود و البته تمام واژه‌های بکار رفته نیز عمومیت دارند. بیان عمومی از بطن خانواده‌ها شروع می‌شود و در میان جامعه نیز کاربردی کارآمد دارد.

با توجه به این که قشر عام مردم از سواد و فرهنگ ساده‌ای برخوردارند و یا به بیانی از فرهنگ فولکلور بهره می‌جویند لذا بیان عمومی در میان این قشر کاربردی بس اساسی و مهم را ایفا می‌کند. البته بیان عمومی می‌تواند سهل ممتنع نیز باشد یعنی تلفیقی از ادبیاتی سخت و ساده نیز تشکیل شود. به مانند بیان برخی از سخنوران و شخصیت‌های حقیقی جامعه که در بین مردم از ادبیانی بسیار ساده ولی کاربردی و مفید استفاده می‌کنند. بیان عمومی باید به نحوی تشریح و تعبیر شود که عمومیت داشته باشد. عمومیت بدین معنا که پیام‌های آن برای اذهان عموم کاملاً هضم شده باشند.

۲) بیان تخصصی و فنی: بیان تخصصی و فنی بیانی است که در قالبی فنی و بازبانی آکادمیک و یا به اصطلاح دانشگاهی تشریح می‌گردد. کاربرد بیان فنی اغلب در بین قشر تحصیل کرده‌ی جامعه و روشنفکران و متخصصین محل نظر است. مشکل این بیان در خیلی از موارد نیز به چشم می‌آید چه این‌که اهل فن نمی‌تواند ارتباط لازم را با جامعه برقرار سازد.

اکثر روشنفکران و دانشگاهیان از این دسته‌اند. چرا که تعامل اجتماعی را تنها در بین قشر فنی و تخصصی جامعه برقرار می‌سازند و در برقراری تعامل در بین آحاد جامعه و عموم با مشکلاتی مواجه هستند. حسن بیان تخصصی و فنی این است که جهان وطن است ولی بیان عمومی از این مهم بی‌بهره است. چه این که یک مهندس و یا استاد دانشگاه که به زبان انگلیسی و یا فرانسوی مسلط است، به سهولت با جهان برون ارتباط برقرار می‌کند ولی یک فرد عام از اینگونه ویژگی برخوردار نیست. البته عام‌گویی در زبان تخصصی نیز خود یک هنر است که در برخی از افراد و شخصیت‌ها یافت می‌شود. بیان تخصصی و فنی بیانی کارآمد و فراگیر است ولی بیان عمومی کاربردی محدود و داخلی دارد. بیان تخصصی و فنی اهدافی فرامنطقه‌ای را دنبال می‌کند ولی بیان عمومی دریک منطقه و یا یک شهر کاربرد دارد. بیان تخصصی و فنی منشأ اثر است. چونکه حالتی مکتوب به خود می‌گیرد ولی بیان عمومی گفتاری است و ردپای آن نیز کمتر در تاریخ می‌ماند.

۳) بیان گفتاری: بیان گفتاری بیانی است که در قالب زبانی فصیح و کارآمد و یا در قالب زبانی سست و غیر کارآمد عنوان می‌گردد. این بیان بیشتر در امور روزمره مورد استفاده قرار می‌گیرد و شاید گفت اکثر افراد بازاری و کاسب‌ها جهت امرار معاش خود از این بیان بهره می‌برند.

بیان گفتاری در خیلی از موراد کاربردی اساسی دارد. به مانند خیلی از خطابه‌ها و سخنرانی‌هایی که در همایش‌ها و فستیوالها صورت می‌پذیرد و یا می‌تواند کاربردی عمومی داشته باشد که مورد دوم اغلب توسط قشر عام انجام می‌شود.

۴) بیان نوشتاری: بیان نوشتاری ازکاربردی‌ترین بیان‌هایی است که نقش مؤثری را در فرهنگ و هنر جامعه ایفا می‌کند. بیان نوشتاری بیانی است که در قالب زبان قلم به جامعه تزریق می‌شود. بیان نوشتاری بدنبال انسان‌سازی است بدنبال تولید تفکر و اندیشه است. این بیان می‌خواهد که بوسیله قلم مدنیت یک اجتماع را تصویر کند. بیان نوشتاری توسط نویسنده و یا شاعر و در مجموع اهل قلم تشریح و تبیین می‌شود. بیان نوشتاری بیانگر اصالت و فرهنگ یک قوم است و چه بسا جامعه‌ای که بیشتر می‌نویسد، مدنیت فرهنگ و هنر آن نیز پرآوازه تر است.

۵) بیان حرکتی: بیان حرکتی بیانی است که توسط جوارح بدن صورت می‌گیرد این بیان اگرچه در بطن اجتماع کاربرد دارد ولی بدون بیان گفتاری جایگاه واقعی خود را پیدا نمی‌کند. یعنی بر اساس پیچیدگی خاصی که دارد و اغلب بدون زبان صورت می‌گیرد لذا نمی‌توان گستره‌ی تأثیرش را مدنظر داشت و این بیان نیز در اغلب موارد دارای محاسن اخلاقی است.

۶) بیان بصری: بیان بصری بیانی است که در قالبی تصویری به جامعه تزریق می‌شود. مثلاً فرد جهت جا انداختن ادبیات خود از جملاتی چون به من نگاه کن و یا ببین چه می‌گویم و یا مثلاً آب رودخانه را می‌بینی استفاده می‌نماید و هدف نیز انتقال زبان با بیانی تصویری است. کاربرد بیان بصری نیز در اجتماع و بخصوص در علم روانشناسی بسیار مؤثر و مفید است.

۷) بیان سمعی: بیان سمعی یا شنیداری بیانی است که از طریق زبان ولی با ساختاری شنیداری صورت می‌گیرد. یعنی فرد جهت انتقال صحبت خود به دیگری اغلب از جملاتی چون گوش کن و یا صدای رودخانه را می‌شنوی و مسایلی از این قبیل می‌پردازد. کاربرد این بیان نیز در اجتماع بسیار سازنده و مهم است.

۸) بیان لمسی: بیان لمسی بیانی است که از طریق زبان با استفاده از کلماتی که به فراخور حس لامسه می‌باشند، انجام می‌گیرد. مثلاً فرد جهت انتقال ادبیات خود به دیگران از جملاتی چون من سردی زمستان را لمس می‌کنم و یا حرارت بدن شما را احساس می‌کنم و مواردی از این قبیل است.

۹) بیان چشایی: بیان چشایی بیانی است که در قالب زبانی صورت می‌گیرد که این زبان از واژه‌هایی چون تلخ، شیرین، مزه و ... استفاده می‌نماید. این بیان نیز با جملاتی چون سخن طرف شیرین بود و یا حرف شما خیلی بدمزه است، شکل می‌گیرد.

۱۰) بیان بویایی: بیان بویایی بیانی است که زبان درصدد است تا که با چیدمان کلماتی که به رنگ بویایی هستند، سخن خود را به مخاطب انتقال دهد. به مانند جملاتی از قبیل من بوی آب را حس می‌کنم و یا تو آیا بوی خاک را حس می‌کنی، شکل می‌‌گیرد. بنابراین این نوع بیان‌ها اغلب در قالب‌ زبان خودنمایی می‌کنند ولی ساختار آنها از حواس پنجگانه بهره می جوید و طبعاً کاربرد آنها نیز در اجتماع بسیار اساسی و کارآمد است.

● کاربرد فن بیان در اجتماع:

بی‌تردید فن بیان در اجتماع کاربردی اساسی و منتج دارد. اجتماع نیاز حیاتی و کارآمد بشر به شمار می‌آید به گونه ای که بشر بدون اجتماع بی‌معناست. بیان نیز در قالب‌های متنوع و مختلفی کاربرد خود را به نمایش می‌گذارد. به عنوان مثال جهت مدارا کردن با مردم و یا تساهل بر امور مردم مهمترین عنصر فن بیان است. چه این که ضرب المثل عامیانه‌ای است که می‌گویند: با زبان خوش مار را از سوراخ بیرون بکش. بی‌تردید خوب صحبت کردن و یا به بیانی مسلط و با اعتماد سخن راندن مهمترین عامل در جهت رفع مشکل و یا برقراری ارتباط و دوستی است.

فن بیان بزرگترین هنری است که انسان را در جاده پیشرفت کمک شایان می کند. هنری است که به ما چگونه سخن گفتن را در کجا و چگونه می‌آموزد. لذا اینکه می‌گویند سخن هرجایی و هر نقطه مکانی دقیقاً منظور همان آشنایی با زمان و مکان و تسلط بر چگونه سخن راندن است. بشر موجودی است اجتماعی و طبعاً اجتماع نیز نیاز حیاتی بشر به شمار می‌رود. بنابراین جهت ترقی و پویایی درابعاد زندگی و منویات اجتماعی فن بیان در خیلی زمینه‌ها موروثی است و در برخی موارد نیز می‌تواند ذاتی باشد کما اینکه اکتسابی بودن آن نیز از دیگر عوامل است چه این که بعضی درست سخن گفتن را از پدر و یا مادر و یا جد و تبار خود به ارث برده‌اند و بعضی هم ذاتاً و ابتدائاً سخنورند. اما در بیشنتر موارد نیز اکتسابی است. اکتسابی بدین معنا که فرد این هنر را یا می‌آموزد و یا در بطن جامعه از دیگران اقتباس می‌کند و در این دو مورد بالطبع تجربه‌ی تقلیدی و تجربه تحقیقی و دید اجتماعی نیز بسیار مهم است.

چه این که بخش عمده ای از این اکتساب برمی‌گردد به تقلید افراد از جامعه‌ی سخنور و واقعیات دیگری که وجود دارند و دیگر بخش آن نیز تأمل و تفقد افراد در موالید چهارگانه است که این مهم نیز با تلاش و کوشش فراوان به دست می‌آید. دید اجتماعی نیز از دیگر عوامل اساسی در جهت شکل‌گیری فن بیان به شمار می‌آید به طرزی که افراد با آگاهی و شناختی که از محیط پیرامون خود کسب می‌کنند به سهولت می‌توانند از ویژگی‌های بارز آن بهره‌ی فراوان گیرند. فن بیان به ما کمک می‌کند تا ابتدا شخصیت خود را به جامعه معرفی ‌نمائیم و در ثانی به ما می‌آموزد تا که در برابر مصائب زندگی صبر پیشه داریم. فن بیان در ما خودباوری و خودپیدایی را ایجاد می‌کند. خودباوری از این حیث که جایگاه شخصیتی خود را بخوبی بشناسیم و خود پیدایی از این لحاظ که بتوانیم در تقویت خویش بکوشیم.

فن بیان می‌تواند ما را در ناهمواریهای زندگی به سوی هموارهای زندگی سوق دهد. فن بیان می‌تواند ما را در ناهمواریهای زندگی به سوی هموارهای زندگی سوق دهد. فن بیان می‌تواند دوست خوبی برای پیشرفت ما در دایره ی زندگی باشد. فن بیان می‌تواند ما را به شخصیتی سیاسی و یا فرهنگی و یا علمی به معنی واقعی تبدیل کند و یا می‌تواند ما را به عنوان یک شخص حقیقی به جامعه معرفی نماید. ولی با توجه به علم تیپ شناسی می‌توان گفت که فن بیان بیشتر در افراد برون گرا ظاهر می‌شود تا افراد دورن‌گرا. چه این که شخصیت و رفتار افراد برون‌گرا با فن بیان قرابت بیشتری را برقرار می‌سازد تا با افراد درون‌گرا. البته این نظر مطلق نیست، ولی نظری است که واقعیت اجتماع بر آن مهر تأیید زده است.

۴) نقش سازنده فن بیان در فرهنگ: بی‌شک فرهنگ یک مقوله اجتماعی است. فرهنگ می‌تواند همان جمع‌آوری متغیرها باشد. متغیرهایی که خود هم به تنهایی معنی فرهنگ را می‌دهند و هم بصورت جمع. بیان نیز حالتی از فرهنگ است. کما اینکه می‌تواند نوعی متغیر خاص خود باشد که معانی و اعتقادات مشترکی را ایجاد می‌کند و یا بدنبال هدفی معین و سازنده است. انسان از طریق زبان مکالمه می‌کند و طبعاً بخشی از فرهنگ آن نیز برمی‌گردد به چگونه صحبت کردن آن.

می‌توان نتیجه گرفت که فن بیان نقشی سازنده را در ساختمان فرهنگ به عهده گرفته است. بیان می‌تواند به تنهایی یک فرهنگ باشد. طرز بیان و برقرار ارتباط از جانب یک فرد در اجتماع خود بیانگر معرفی فرهنگ آن فرد است.

شاید بتوان گفت که فن بیان بدنبال فرهنگ‌سازی است چه این که از ملزومات اجتماعی جامعه به شمار می‌آید.

۵) چگونه ساختمان بیان خود را بسازیم: در جامعه افراد از حیث بیان با هم متفاوتند. بعضی لکنت زبان دارند و بعضی هم بسیار روان صحبت می‌کنند. بعضی ساده گویند و بعضی هم زبانشان پیچیده است. بعضی تخصصی صحبت می‌کنند بعضی هم در بیان دچار اختلاط و بی‌نظمی‌اند. بعضی کتابی صحبت می‌کنند بعضی هم لال هستند. بنابراین همه یکی نیستند. ولی راه درست جهت ساختن بیان استفاده بهینه از معیارهای زبان و گویش‌‌ها و احیاناً لهجه‌هاست. معیارهای زبان به ما می‌آموزد تا که بتوانیم با هر کسی به مانند خودش برخورد کنیم. دیگر مورد توجه به فرهنگ هاست. فرهنگ‌ها اگرچه به زبان بی‌زبانی صحبت می کنند ولی تردیدی نیست که در شکل‌گیری ساختمان بیان ما تأثیر مستقیم دارند. چه این که موسیقی هر منطقه‌ای خود یک نوع زبان است که توسط نوازنده بیان می‌گردد و یا فرهنگ پوشش یک منطقه به ما کمک می‌کند تا در تقویت بیان خود بیشتر بدانیم.

طبیعت و آب و هوای یک منطقه نیز در بیان ما تأثیر شگرفی را می‌گذارد. چه این که بشر ابتدا اطلاعات و تصورات ذهنی خود را از طبیعت و آب و هوا می‌گیرد و بعد همین اطلاعات و تصورات را بوسیله زبان بیان می‌دارد. لذا برای ساختن بیان خود ابزار و مصالح آن را می‌بایست از محیط طبیعی و اثار اجتماعی و تاریخی و در مجموع از مفاهیم و مصادیق موالید چهارگانه گرفت و بعد همین مفاهیم و مصادیق را در قالب زبان به جامعه بیان کرد.

۶) تعادل در بیان: یکی از مهمترین عوامل در شکل‌گیری و تعالی بیان تعادل است. تعادل مهمترین ویژگی در جهت تقویت و تداوم بیان به شمار می‌رود چه این که هرچه قدر در بیان تعادل داشته باشیم به همان اندازه قدرت بیان ما قوی می‌شود. لذا همانطور که ذکر آن رفت هر بیانی ابتدا نیاز به یکسری مولفه‌های طبیعی و خصایصی اجتماعی را از دنیای بیرون می‌طلبد ولی این موارد نیاز به برنامه‌ریزی و تنظیم دارند که این کار تعادل است. تعادل همیشه به مؤلفه‌های بیان نظم می‌دهد.نظم بدین معنا که سعی می‌کند سیر تکاملی بیان را در حالتی برابر و آهسته بدون بی‌نظمی و احیاناً خشن به جامعه تزریق نماید.بنابراین این که می‌گوئیم تعادل در بیان یعنی در هر شرایطی بتوانیم زبان بیان را کنترل نمائیم و یا به بیانی دیگر تعادل همان فرمان بیان است که ما را در جاده اجتماع به نحو مطلوب هدایت می‌کند.

۷) نقش درازگویی و کوتاه گویی در فن بیان: البته این که نظامی می‌سراید: کم گوی و گزیده گوی چون در. حرف بسیار بجا و معقولی است اما نقش درازگویی و کوتاه‌گویی بستگی به شرایط دارد. چه این در بعضی مواقع حکم می‌کند تا که سخن ما در جهت نتیجه به داراز کشیده شود و بعضی مواقع نیز با چند کلمه می‌توان نتیجه گرفت ولی با این تفاصیل بیان هرچه قدر کوتاه و مفید باشد، بهتر است. چرا که خواننده را بهتر اقناع می‌کند. کوتاه سخن گفتن ولی مفید باعث رعایت زمان می‌شود و در ثانی به نفع روحیات جامعه بیمار نیز هست.

اما در مجموع این دو در فن بیان نقش سازنده‌ای را ایفا می‌کنند. بدین سان که برای بهتر صحبت کردن نیاز به تمرین زیادی است و این تمرین نیز خواه ناخواه در قالب درازگویی گنجانده می‌شود و چه بسا در اغلب مواقع در جهت تعامل فن بیان فرهنگ کوتاه‌گویی مؤثر می‌افتد.

۸) روانشناسی چه اندازه به تعالی بیان کمک می‌کند؟ اگرچه یک بیان خوب ابتدا باید آشنایی لازم را نسبت به همه علوم کسب نماید. ولی در خیلی از موارد شناخت و آگاهی لازمه کار نیست یعنی فرد دارای اطلاعات فراوانی است اما نمی تواند این اطلاعات را در قالب بیان عنوان کند. لذا مطلع بودن یا مستعد و باهوش بودن و یا رسیدن به نبوغ فکری هیچ ارتباطی را با فن بیان ندارند چرا که هنر بیان هنری است ویژه و مختص به خود و در خیلی از موارد اطلاعات و مسایل جانبی کمکی را به این هنر در جهت رشد و تعالی نمی‌کنند. اگرچه در برخی موارد هم می‌توانند تأثیرگذار باشند. ولی نمی‌توان گفت که هر کسی از هوش زیادی برخوردار است می تواند قدرت بیان خوبی هم داشته باشد. بنابراین بخش عمده‌ای از کار به ژنتیک و بخشی دیگر آن نیز اکتسابی و یا ذاتی است. اما می‌توان ابزار داشت که استفاده بجا از ویژگی‌های اجتماعی و فردی خود عاملی در جهت رشد و تعالی بیان به شمار می‌آیند.

۹) فرهنگ معناشناسی در تقویت مقوله بیان چه اندازه مؤثر است؟ فرهنگ معناشناسی بدین مفهوم است که ما از هر چیزی مفهومی را دریابیم و البته مفاهیم نیز در شکل‌گیری بیان ما بسیار مدخلند. مثلاً معناشناسی یک گل و یا سبزه باعث می‌شود تا که ما درباره این دو مفاهیمی را بیان داریم. فرهنگ معناشناسی مهمترین عامل در جهت تقویت و تعالی زبان و بیان ماست. چه اینکه معانی ابزاری به شمار می‌روند که ما رادر ساختن ساختمان بیان کمک می‌کنند. معانی به مانند ابزار یک کشتی‌گیر و یا وزنه‌بردارند که او را در قهرمانی استعانت می‌کنند. فرهنگ معناشناسی به ما می‌آموزد تا که افق دید خود را نسبت به زبان همه موجودات گسترش دهیم. به ما می‌آموزد تا که بدانیم طبیعت می‌تواند در ابعادی معلم ما باشد.

۱۰) تأثیر مثلث اراده، صبر و امید در پیشرفت مقوله بیان: بی‌گمان آنانکه با حوصله و شمرده و به بیانی پخته صحبت می‌کنند همان کسانی‌اند که از اراده، صبر و امید بهره می‌‌جویند و طبعاً آنانکه بی‌حوصله و عجول هستند و همیشه در تعامل تعادل ندارند همان کسانی‌اند که هرگز مثلث اراده، صبر و امید را نفهمیده‌اند. بی‌گمان مقوله بیان مقوله‌ای بسیار بسیط و منتج به شمار می‌رود. پس آنانکه از اراده و صبر و امید برخوردار نیستند هرگز نمی‌توانند افرادی خوش‌بیان و مؤثر باشند. ما ‌نمی‌توانیم بگوئیم بیان خوبی داریم ولی فردی بی‌ارداه هستیم. چون اراده از پایه‌های اصلی شخصیت به حساب می‌آید و طبعاً فرد با شخصیت نیز باید با اراده باشد. ما نمی‌توانیم بگوئیم بیان داریم ولی صبور نیستیم. چه این که جهت مدیریت بحران نیاز مبرم به فن بیان است و چه بسا افرادی که با فن بیان از مشکلات حاد خود عبور کرده‌اند، ما نمی‌توانیم از خوبی بیان خود بگوئیم ولی فردی ناامید باشیم. چون هر چه قدر هم خوش بیان باشیم اگر به معیارهای زندگی به دید منفی نگاه کنیم توفیقی حاصل نمی‌شود.

۱۱) نقش صداقت گویی و دروغ پروری در شکل گیری بیان: بالطبع صداقت گویی و دروغ پروری در شکل‌گیری بیان پرنقش هستند. چه این‌که راست گویی خود فرهنگی است که به بیان کمک شایان می‌کند و دروغ‌پروری نیز از دیگر فرهنگ‌هاست که می‌تواند شمایل بیان را خدشه‌دار کند، لذا وقتی می‌گوییم فلانی راستگو و درستکار است به منزله این است که از ادبیات و بیان درستی برخوردار می‌باشد و عکس آن نیز صادق بوده به نحوی که افراد دروغ‌گو نیز دقیقاً مقابل افراد راستگو قرار می‌گیرند و تمام ویژگی‌های آنها نیز با افراد راستگو متفاوت است. دروغ پروری باعث ایجاد زبانی دروغین می‌شود و زبان نیز همین دروغ‌ها را بیان می‌دارد. بنابراین این نوع فرآیند می‌تواند به فرهنگ جامعه لطمه وارد سازد.

پس این که می‌گوئیم نقش صداقت‌گویی و دروغ‌پروری در شکل‌گیری زبان نه به این معنی که یکی دارای نقش است و آن دیگر نیست بلکه بدین مفهوم که هردو نقشی سازنده دارند اما یکی مثبت و مثمن است و آن دیگری منفی و عقیم.

۱۲) رابطه‌ی شخصیت و بیان: شخصیت و بیان دقیقاً مکمل همدیگرند. یعنی بدون یکی آن دیگری نیز بی‌معناست و این مهم به دو دلیل عمده می‌تواند باشد. نخست شخصیت می‌باشد که به ویژگی‌ها و خصلت‌هایی اطلاق می‌شود که رفتار فرد را معرفی می‌کنند و در ثانی بیان است که یکسری مفاهیم و مصادیق را به تصویر می‌کشاند. لذا می‌توان گفت خود بیان نیز از عوامل تشکیل دهنده شخصیت به شمار می‌رود و شخصیت نیز نیاز مبرم به بیان دارد. چون بیان خوب می‌تواند بخشی از شخصیت فرد باشد.

۱۳) وجه اشتراک بین بیان و زبان و احیاناً تفاوت بین این دو کدامند؟

زبان و بیان به مانند روح و جسم هستند که بدون یکی آن دیگر معنایی ندارد. چه این که برای بیان هرچیزی نیاز به زبان است و بدون بیان نیز زبان کاربردی ندارد. بیان از یکسری عوامل بیرونی تشکیل می‌شود و زبان تنها کنترل و هدایت آنها را برعهده دارد. در بین این دو نیز می‌توان تفاوت‌هایی را هم برشمرد. ولی این تفاوتها از حیث کاربردی نیست. چه این که در این زمینه این دو به هم نیاز دارند بلکه از لحاظ خصایص فردی آنهاست. بدین معنا که زبان از اعضای بدن بوده که بعنوان یک ابزار از ان جهت صحبت کردن استفاده می‌کنیم و طبعاً ماهیت وجودی نیز دارد و از طرفی نیز موجود است. اما بیان یکسری ویژگی‌های برونی‌اند که نه خود آنها بلکه تصویری از آنها در ذهن تداعی می‌شود و این تصاویر را زبان عنوان می‌کند.

۱۴) سیرت و تیپ بیان چه می‌گوید؟ بالطبع بیان از دو حالت برخوردار است نخست سیرت بوده و آن دگر تیپ. سیرت به این معنی که دارای حالاتی درونی است که این حالات نیز آشکار نیستند و تیپ به این مضموم که در زوایایی ظواهری را از خود به نمایش می‌گذارد. به مانند زبان حرکتی- زبان بصری- زبان سمعی که هر کدام از این زبان ها از طریق حرکت- دیدن و شنیدن خودی را به نمایش می‌گذارند. ویژگی‌های درونی بیان نه آن مواردی است که توسط زبان به اشکال مختلف ظاهر می‌شود که یکسری خصایص پنهانی‌اند که اهل دل آنها را درک می‌کنند. یعنی تیپ بیان همیشه ابزاری است در جهت شکل‌گیری سیرت بیان و طبیعی است که این دو نیز مکمل همدیگرند. سیرت بیان همان فهم و درون مایه ی بیان قلمداد می‌شود و یا مفاهیم و مصادیقی که به اصطلاح در فطرت بیان شکوفا می‌شوند را می‌توان سیرت بیان برشمرد. سیرت بیان همان رفتارهایی به شمار می‌روند که درون‌زا بوده و اگرچه مشاهده نمی‌شوند ولی تأثیر آنها همیشه در الویت اول است. ولی تیپ بیان می‌تواند به همه ظواهری اطلاق گردد که از جانب جوارح بدن نمایان شوند.

موزه تاریخ شهر کرج

نوشته: عابدین پاپی

منتقد ،شاعر و نویسنده



همچنین مشاهده کنید