شنبه, ۲۲ دی, ۱۴۰۳ / 11 January, 2025
افق درخشان دیپلماسی در دوره حیات سیاسی دولت نهم
دولت ایران در آغاز سده نوزدهم پا به عرصه سیاست بینالملل نهاد و با دولتهای بزرگ اروپا (روسیه، فرانسه و انگلیس) روابط منظم دیپلماتیک برقرار کرد و نخستین پیمانها میان طرفین بسته شد. اما به علت بیخبری درباریان قاجار از رموز سیاست بینالملل، نه تنها از برقراری این روابط و پیمانهای منعقده سودی حاصل نشد بلکه ایران، وجهالمصالحه قدرتهای بزرگ وقت قرار گرفت.
در اوایل دهه بیست شمسی، آمریکا به عنوان وارث سیاستهای استعماری انگلستان، قدم در عرصه تاراج کشورها نهاد. ایران؛ در دوره حکومت پهلویها به سبب ماهیت دستنشاندگی قدرت رضاخان و پسرش، اساساً نمیتوانست به «منافع ملی» بیاندیشد. از این رو، در نزدیک به شش دهه، با ورود آمریکا به حوزه تصمیم گیریهای داخلی کشور، ایران به طور کامل تحت بازیهای منفعتجویانه واشنگتن قرار گرفت. با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و استقرار «جمهوری اسلامی» به عنوان نظام سیاسی جدید ایران و البته با اتکاء به شعارهای ضداستعماری و استکباری تحت رهبری فرهومند امام خمینی(ره) فصل جدیدی در روابط خارجی ایران با تکیه بر «عزت، حکمت و مصلحت» گشوده شد.
این نوشتار کوشیده است با تبیین نظری جهت گیریهای سیاست خارجی دولت نهم و مبانی نظری دیپلماسی آن، به ارزیابی عملکرد دیپلماسی دولت نهم در خصوص روابط جمهوری اسلامی ایران با مناطق مختلف جهان و برنامهها و ابتکارات این دولت در مواجهه با چالشها و تهدیدهای محیط خارجی برای منافع ملی ج.ا.ا. ومدیریت آنها، بپردازد.
در حیات سیاسی دولت نهم شاهد گذار از فضای ساکن قبلی به فضایی پویا و فرصت زا هستیم. به عبارت بهتر؛ دفع تهدیدات و کسب فرصتها به عنوان دو رکن اصلی سیاست خارجی یک دولت به نحوی مطلوب در قالب دولت نهم تجلی یافته است.
در نظام بینالملل امروز، هرگونه گذار یا جهشی که در فضای دیپلماتیک صورت میپذیرد نسبت به دهه قبل معلول جسارت و شجاعت بیشتری است. فضایی که در آن تعادل معادلات سیاسی در راستای حرکت رو به پیشرفت ایران در خاورمیانه و جهان تنظیم شده است.
در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و در فضایی که عدم عزم جدی برای مبارزه با فساد و خودباختگی در برابر تئوریهای غربی و عدم قاطعیت در مواجهه با مسایل بینالمللی بر فضا حاکم شده بود، محمود احمدی نژاد با سرلوحه قرار دادن اصول و مبانی انقلاب اسلامی و با سخن گفتن از زبان فطرت و دیانت مردم، با حمایت اکثریت دیدگاهها مواجه شد.
احمدی نژاد پس به دست گیری سکان قوه اجرایی کشور، با در نظر داشتن سند چشم انداز بیست ساله کوشید دیپلماسی فعال و مبتکرانهای را با محوریت دو رویکرد تقویت تعاملات دیپلماتیک در حوزههای منطقهای و نیز توجه به سازمانهای بینالمللی در پیش گیرد. به بیان دقیقتر؛ دولت نهم سیاست و رویکرد خود را در چارچوب استراتژی تکلیف محوری که برگرفته از دیدگاه و بیانات امام راحل(ره) بود، تعریف کرد. به همین جهت، در بررسی عملکرد این دولت، شاهد تقدم "کیفیت بر کیمت" و نیز اولویت "رویکردها بر عملکردها" هستیم که این مسئله، تفاوت اصلی و آشکار دولت نهم با دولتهای پیشین محسوب میشود. در همین راستا، دولت نهم با مدّ نظر قرار دادن شعار خروج از «انفعال دیپلماتیک»، ایران را به قدرت اول منطقه و مؤثر در عرصه بینالمللی تبدیل کرد که نتایج حاصل از آن عبارتند از:
- برگزاری اجلاس سران کشورهای حاشیه خزر در تهران (علیرغم کارشکنیهای آمریکا) با حضور رؤسای جمهور کشورهای عضو
- پذیرش عضویت ایران در ۲۱ سازمان منطقهای و بینالمللی و زمینهسازی برای عضویت در ۹ سازمان دیگر
- تصویب عضویت ناظر ایران در سازمان تجارت جهانی(WTO)
- عضویت ناظر جمهوری اسلامی ایران در سازمان همکاریهای شانگهای
- عضویت ناظر جمهوری اسلامی ایران در سارک
- حضور و سخنرانی ریاست جمهوری برای نخستین بار در اجلاس اتحادیه آفریقا
- عضویت در جامعه اقتصادی دولتهای غری آفریقا(اکواس)
- برگزاری موفق هفتمین اجلاس مجامع آسیایی برای صلح(AAPP) در تهران و تبدیل به مجمع مجالس آسیایی
- برگزاری موفق اجلاس وزرای جنبش عدم تعهد در زمینه حقوق بشر و تنوع فرهنگی
- شرکت رییس جمهور در اجلاس سران سازمان همکاریهای شانگهای در بیشکک
- شرکت رییس جمهور در اجلاس سران اوپک در ریاض و ارائه پیشنهاد حذف دلار از مبادلات نفتی
- انجام چهار دوره مذاکرات با طرف آمریکایی به منظور استقرار و تثبیت امنیت در عراق
- کسب حمایت سازمان کنفرانس اسلامی و گروه ۷از فعالیتهای هستهای ایران
- برگزاری نشست وزرای تروئیکای جنبش عدم تعهد در تهران
- تأثیرگزاری و تقویت همکاری با سازمان کنفرنس اسلامی، جنبش عدم تعهد و گروه ۷۷
- انجام ۳۹ سفر از سوی رییس جمهور و بیش از یکصد سفر توسط وزیر امور خارجه به منظور تقویت و تنظیم روابط ج.ا.ا. با کشورها و حوزههای مختلف و پیگیری دیپلماسی فعال دولت نهم
ایران به دلیل موقعیت ویژه و ژئواستراتژیک خود، در دو قرن گذشته یکی از مهمترین عرصههای رقابت ابرقدرتها بوده است. این رقابت در دنیای دوقطبی جنگ سرد به دلیل تقابل ایدئولوژیک بلوک شرق و غرب، بروز و ظهور بیشتری داشت.
از این رو، بسیاری از تحلیلگران معتقدند این رقابت در صورت آگاهی بازیگران ایرانی از شرایط جهانی و برقراری موازنه لازم میتواند به مهمترین ابزار حفظ منافع ملی کشور تبدیل شود. در همین راستا، دولت نهم با نگاه به شرق و سیاست گفتگو و تعامل با مسکو و پکن به عنوان متحدان استراتژیک ایران و نیز توجه به کشورهای جنوب و اعضای سازمان غیرمتعهدها در نقش دیگر متحدان تهران، کوشیده است با بهره گیری از رقابت قدرتهای منطقهای و بینالمللی، نوعی موازنه و تعادل را در سیاست خارجی ایجاد کند.
دولت نهم در مقطعی شروع به کار کرد که در عرصه روابط خارجی به دلیل فشارهایی که غرب برای محروم کردن ایران از فنآوری هستهای صلح آمیز وارد میکرد، تنگناهایی به وجود آمده بود. ایالات متحده در تلاش بود که در چارچوب مبارزه با تروریسم با فرض تهدید ایران برای منطقه و بزرگنمایی این تهدید، از شکافها و تضادهای موجود در خاورمیانه برای مهار و تضعیف ج.ا.ا. بهره برداری نماید.
دولت نهم برای احقاق حق مسلم ملت ایران و نیز استقلال کشور (که از مطالبات و اصول مورد توجه مردم حتی در جریان حدوث انقلاب اسلامی بود)، پرداختن به مسأله هستهای را در کانون دیپلماسی خود قرار داد. رویکرد استقامت جویانهای که دستگاه دیپلماسی کشور در قبال این موضوع اتخاذ کرد، نه تنها به پیشرفت و آبادانی ایران در بُعد فنی و تکنیکی منجر شد بلکه باعث بازتولید عزت و اعتلای روحی مردمی گشت که سالها آنها را از اعتماد به نفس محروم کرده بودند.
علیرغم تلاش گسترده جبهه غرب علیه فعالیتهای هستهای صلح آمیز ایران، قاطعیت دولت در سایه حمایت مقام معظم رهبری باعث دستیابی دانشمندان ایرانی به چرخه سوخت هسته ای شد. در واقع؛ ایستادگی دولت نهم بر سر مواضع صلحآمیز هستهای و اجتناب از اعطای امتیازهای بی مورد به غرب که منجر به شکستن اجماع جهانی علیه ایران گردید، از یکسو باعث شد تا مسئله «تعامل با ایران دارای انرژی هستهای» مطابق با نظریه برژینسکی در حال تبدیل شدن به نظریه غالب در میان کشورهای غربی باشد و از سوی دیگر، این رفتار به الگویی برای سایر ملل تحت سلطه در مواجهه با انحصارطلبی استکبار تبدیل شود.
ایالات متحده برای پیشبرد سیاست یکجانبهگرایی و تضعیف قدرتهای منطقهای در راستای تحمیل هژمونی واشنگتن، برنامههای کلانی را در منطقه استراتژیک خاورمیانه طرحریزی کرده است. طرح «خاورمیانه بزرگ»، پروژه تغییر نظامهای سیاسی منطقه(Regime Change )، حاکمیت و بسط دموکراتیزاسیون آمریکایی در منطقه خاورمیانه اسلامی، توسعه سبک زندگی آمریکایی(American Life Style) و به دنبال آن تصرف عراق و نهایتاً تقسیم کشورهای خاورمیانه به دو گروه میانهرو و تندرو و پروژه اختلافافکنی بین شیعه و سنی؛ همگی در راستای تنگ کردن حلقه محاصره ایران، قابل تفسیر است.
دولت نهم که قائل به محدود شدن روابط خارجی با چند کشور به ظاهر قدرتمند اروپایی نبود، با تکیه بر این دیپلماسی که آن را از دایره تنگ چند کشور وابسته به نظام سرمایهداری رها میساخت و به افزایش قدرت مانور و پویایی دیپلماسی دولت منجر میشد، توانست با در نظر داشتن اصول سیاست خارجی خود (عدالت،مهرورزی، حفظ کرامت انسانی و توجه به اخلاق و معنویت)، فرصتهای بیشتری را فراروی نظام قرار دهد به گونهای که بتواند با تهدیدهای بالقوه و بالفعل مقابله نموده و در گذر از چالشهای مختلف، منافع ملی را تعقیب نماید.
دولت نهم با تأکید بر «حفظ آرامش منطقه» و نقش مؤثری که در ساماندهی و فرونشاندن آشوبها ایفا نمود، طرح کلان «خاورمیانه بزرگ» را که در واقع متغیر اصلی در راهبرد خاورمیانهای آمریکا در سالهای پس از رویداد ۱۱ سپتامبر بود، نقش بر آب کرد به گونهای که امروز، تهران، خود در مقام پرسشگر، استیلاجویان و عاملان بر هم ریزی آرامش منطقه را به چالش کشیده است.
ایران با ایجاد سیاست خارجی تهاجمی نرمافزارانه و پیوند میان بخش اعظم کشورهای جهان و نیز برقراری نوعی همگرایی بین کشورهای اسلامی علیه سیاستهای آمریکا، توانسته از همه ظرفیتهای موجود استفاده کند.
حمایت از حزب الله لبنان و سایر اسلامگرایان خاورمیانه سبب شد تا پس از پیروزی جریان مقاومت اسلامی لبنان بر اسرائیل، عملاً فضای خاورمیانه در راستای مانور بیشتر اسلامگرایان و در رأس آنها ج.ا.ا. تعریف شود. حتی بسیاری از کشورهایی که تا پیش از پیروزی حزب الله و افزایش نقش اسلامگرایان از همگرایی با تهران اجتناب میورزیدند، قدرت ایران را به عنوان اصلیترین مولد اسلامگرایی در خاورمیانه پذیرفتهاند.
بدین ترتیب، میتوان آشکارا «مقابله عاقلانه و هوشیارانه با نظام سلطه جهانی» را که از جانب رهبر فرزانه انقلاب مطرح گشت، در نوع دیپلماسی دولت نهم مشاهده کرد.
سالها قبل از آنکه آمریکای لاتین حیات خلوت ایالات متحده باشد، عملاً بخشی از خاک اسپانیا و پرتغال بود. هنوز هم زبان همه کشورهای این قسمت از قاره آمریکا، اسپانیولی یا پرتغالی است. اما ارتباطات این دو استعمارگر پیر با مستعمرات پیشین، چندان رضایت بخش نبود، هرچند نمی توان از نقش واشنگتن در عدم اجازه حضور کشور ثالث در منطقه تحت نفوذ خود چشم پوشید.
تحولات سیاسی در منطقه آمریکای لاتین از سال ۲۰۰۲ میلادی به گونهای پیش رفت که منجر به قدرتیابی احزاب چپ(سوسیالیستهای مرکزگرا) در این منطقه گردید و موجی در آمریکای لاتین پدید آمد که به «موج صورتی» معروف شد. روی کار آمدن مورالس در بولیوی، نستور کرچنر در آرژانتین، دانیل اورتگا در نیکاراگوئه، لوئیس ایناسیولولا داسیلوا در برزیل، کارلوس مسا در پاراگوئه، کورآ در اکوادور، تاباره واسکوئز در اروگوئه و در نهایت هوگو چاوز در ونزوئلا و البته حضور دیرپای فیدل کاسترو در کوبا و تشکیل اتحادیهای از این قدرتها، به معنای آن است که کشورهای مذکور به در پی هویتی جدید برای خود هستند.
رویکرد عدالتمحورانه دولت نهم در روابط بینالملل و اعتراض به روابط نابرابر جهانی بر اساس نظم سلطه و نظام تک قطبی به سرکردگی آمریکا، هم زمان با بیداری برخی کشورهای آمریکای لاتین و هدف آنها مبنی بر دستیابی به استقلال و خروج از تحتالحمایگی ضمنی واشنگتن، زمینههای مشترکی را برای همگرایی و همبستگی بین این دو منطقه، یکی در این سوی قاره کهن و دیگری در آن سوی قاره سرخ، حول بسط عدالت و مبارزه با طبقاتی شدن نظام بینالملل، پدید آورد.
در همین راستا، دولت نهم کوشید با اتکاء به «عدالتخواهی در مناسبات جهانی» ، با تحکیم روابط خود با کشورهای آمریکای لاتین، اقدام به ایجاد جبهه جدیدی علیه آمریکا و نظام ناعادلانه بین المللی، نماید. سفرهای متعدد رییس جمهور به کشورهای این منطقه و اقبال عمومی از وی، در حقیقت، نشاندهنده استقبال از آرمانهای عدالتخواهانه ایران و تأکید بر توسعه و تحکیم روابط با تهران است.
بعد از انفجار بزرگ در مادرید (۲۱اسفند۸۲ برابر با ۱۱ مارس۲۰۰۴) و به دنبال آن پیروزی «ساپاته رو»، روابط اسپانیا و پرتغال با مستعمرههای قدیمی رو به بهبود گذاشت؛ از سرگیری روابط کوبا و اسپانیا که در دوره «اسنار» کاملاً تیره شده بود، اولین نتیجه این تغییرات محسوب می شود.
بر این منوال؛ ویژگیهای این «موج صورتی» که بر توسعه روابط سیاسی و اقتصادی خود با برخی کشورهای اروپایی و ایران تأکید مینماید، موجبات نگرانی شدید کاخ سفید را فراهم آورده است. این تمایلات در منطقه آمریکای لاتین ، به سمت و سویی میرود که قطعاً توازن قدرت را در دهههای آینده در جهان تغییر خواهد داد.
اصل اساسی حاکم بر دیپلماسی دولت اصلاحات که از آن با عنوان «دیپلماسی خندان» خاتمی یاد میشود، پذیرفتن بی قید و شرط آمریکا به عنوان یک ابرقدرت در جهان بود. از نگاه مدافعان رابطه با آمریکا، مجموعه اتفاقاتی که در طول حیات سیاسی دولت کنونی رخ داده، به سبب اینکه باعث تقابل شدید میان تهران و واشنگتن گشته، دیپلماسیای شکست خورده و ناکارآمد محسوب میشود چرا که به باور این افراد، موفقیت دیپلماسی با نزدیک و دور شدن به آمریکا ارزیابی میشود و اکنون به علت اینکه این نزدیکی (بخوانید این خودباختگی) صورت نگرفته، دیپلماسی دولت شکست خورده است.!!
این در حالی است که رهبر معظم انقلاب در دیداری که به مناسبت هفته دولت با رییس جمهور و اعضای کابینه داشتند، اعاده «عزت ملی و استقلال حقیقی» را از اقدامات تحسین برانگیز دولت دانسته و فرمودند: «این دولت در تعاملات جهانی وفاداری به گفتمان انقلاب را افتخار خود میداند و روند بسیار خطرناک غربزدگی و گرایشهای سکولاریستی را که متأسفانه در حال نفوذ در بدنه مدیریتی کشور است، سد کرده است.» در حقیقت، پاسداری از اصول انقلاب اسلامی و هویت و منافع ملی ایران که از سوی دولت احمدی نژاد پیگیری میشود، سبب قدردانی رهبر از خدمات این دولت در عرصه سیاست خارجی بوده به گونهای که ایشان آن را سبکی جدید در حوزه دیپلماسی عنوان کردند.
از سوی دیگر اگر قصد کنیم که برای مقایسه دستآوردهای دولت اصلاحات و نهم، به ذکر مصادیق بپردازیم؛ تأمل در «توافقنامه پاریس» و اظهارات پیرامون آن گویای همان خودباختگی مورد اشاره در سطور پیشین است. این توافقنامه که محکمترین توافقنامه دولت اصلاحات بود، در ازای تعلیق، اجازه مذاکره را به ما میداد. مذاکره کنندگان وقت ایران، این مسئله را از آنرو یک موفقیت بزرگ قلمداد کردند که آمریکا گوشهچشمی نشان داده بود که این نوع نگاه، نه تنها در راستای نیل به منافع ملی و اعاده عزت و استقلال حقیقی ملت ایران نیست بلکه در مسیر حرکت به سوی آرمانهای انقلاب اسلامی نیز، محسوب نمیشود.
حال اینکه، با گذشت سه سال از فعالیت دولت نهم، غرب، ج.ا.ا. را به عنوان یک قدرت هستهای با مقاصد صلحآمیز پذیرفته است. از سوی دیگر، واشنگتن با اذعان به ناکامی خود در عراق و فرونشاندن آتش جنگهای فرقهای و قبیلهای، این بار، خود از ایران درخواست نمود تا برای برقراری آرامش در منطقه با ایالات متحده بر سر میز مذاکره نشسته و راهکار ارائه کند که این موضوع ، صرفنظر از اعتراف به گرفتاری آمریکا در باتلاق عراق، نشان از شناسایی ایران در مقام یک بازیگر مؤثر در مناسبات جهانی و تحولات منطقهای دارد و این، یکی از نقاط قوت دیپلماسی دولت نهم محسوب میشود.
امیرحسین کبیری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست