دوشنبه, ۲۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 17 March, 2025
گوشه ای ازاخلاق عظیم پیامبر ص

روزهایی بس شیرین و بهیادماندنی و تاریخ ساز پیامبر را نمیتوان با الفاظ و سخنان ناقص انسانهای ناقصتوصیف و تعریف كرد.
او هرگز در این واژهها نمیگنجد و فراتر از آن است. انسانكاملی كه تمام افلاك و موجودات را خدا به خاطر او آفرید واگر او نبود، هیچ چیز نبود. «لولاك لما خلقت الافلاك» و الاانسانی كه تا قاب قوسین او ادنی بالا رفت و به جایی رسید كهجبرئیل آن ملك مقرب و واسطه وحی الهی به آنجا هرگز نرسد وبا صراحتبه او عرض كرد: اگر یك مو بالاتر روم به نور تجلیبسوزد پرم. ولی رسول الله رفت و به جایی رفت كه نه در خرد آیدو نه بر ورق نگاشته شود و نه حتی در وهم وخیال! اوست كسی كهخدایش دربارهاش فرمود: «و انك لعلی خلق عظیم» پس مابه جایاینكه حرفی بزنیم كه نه آغازش و نه انجامش ما را به جاییمیرساند چرا كه جز آفریدهاش و برادرش كسی او را نخواهد شناخت«یا علی ما عرف الله الا انا و انت و ما عرفنی الا الله وانت و ما عرفك الا الله و انا» پس روا است كه لب فرو بندیم وسخن كمتر گوئیم.
بیائیم در این سخن ربانی كه پیامبر را دارای منشی سترگ واخلاقی عظیم معرفی میكند بیاندیشیم و از زبان روایت نمی از ایناقیانوس پرفیض برگیریم، شاید برخی عزیزان به كار بندند و ازرسول الله الگوی زندگی بگیرند كه قرآن فرمود: «و لكم فی رسولالله اسوه حسنه» .
جملههایی كوتاه در منش و روش زندگی حضرت بیان میشود كه همبركت است و پر مایه بركتی است و هم برنامه به زیستی وخداپسندانه:
۱) آن قدر حضرت متواضع و فروتن بود كه متن روایت او را«خاضع الطرف» مینامد یعنی به زمین نگاه میكرد و سر را كمتربالا میبرد، این چنین با وقار و متین... با ادب و فروتن. چناندر برابر خالقش خاضع و خاشع بود كه بیشتر سرفرود میآورد و كمترسر را بلند میكرد چه پیوسته خدا را حاضر و ناظر میدید و لحظهایبلكه كمتر از لحظهای هم از یاد و ذكر خدا غافل نبود.
۲) یكی دیگر از نشانههای بارز تواضع و خوی نیكویش این بود كهبه هر كه میرسید، پیشقدم در سلام كردن بر او بود، سلام كه خودتحیت اسلامی است و پیامبر آن را به ما یاد داده، خود نیز بیش ازهمه و پیش از همه به آن عمل میكرد و قبل از آنكه دیگری بر اوسلام كند، او خود سلام میكرد. هرگز پیامبر ملاحظه نمیكرد كه آنفرد بزرگ استیا كوچك، دانشمند استیا بیسواد، ثروتمند استیافقیر. آری حضرت آنقدر عظمت داشت كه بر همه افراد بدون ملاحظههایایسمی، شغلی، خطی، مسئولیتی، مالی و... سلام میكرد و او بااینكه بزرگترین از هر نظر بود بر كوچكترین انسانها از هرنظر سلام میكرد و بیشتربرای اینكه ما را به این سنتحسنهتشویق كند میفرمود: سلام را نود و نه حسنه است و جوابش یك حسنه.
۳) پیامبر هرگز بدون جهتسخن نمیگفت، و اگر سخنی میگفتبیشترجنبه موعظه و پند داشت، یا مطلبی را میآموخت و یا به معروف وخیری امر میكرد و یا از شر و منكری مردم را باز میداشت، تمامسخنانش سودمند و یك كلمه، نه بلكه یك حرف، پوچ و بیارزش نبود،زیرا خوب میدانست كه: «و ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید»وانگهی پیامبر اسوه است و الگو و اوست انسان كامل. پیامبر كسیاست كه نخستین آفریده پروردگار، نور مباركش است: «اول ما خلقالله نوری» پس، از این نور كامل چیزی تراوش نمیكند جز نور، وهرچه میگوید گفته خدا است «و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحییوحی» .
۴) و پیامبر هرگز از ذكر خدا غافل نمیشد. در روایت است: «ولایجلس و لایقوم الا علی ذكر» او نمینشست و برنمیخاست جز با ذكرو یاد خدا. پیامبر در هر آن قرین و همنشین ذكر خدا بود چه برزبان آورد و چه در دل گوید. او خود ذكر خدا را كفاره مجلسمیدانست و اعلام میداشت كه اگر در مجلسی یاد خدا نباشد یا ذكریاز اهل بیت كه آن نیز یاد خدا است، پس آن مجلس بر اهلش وزر ووبال است و نحس است و شوم. و اگر حضرت میخندید از تبسم تجاوزنمیكرد «جل ضحكه التبسم» زیرا قهقهه و خنده با صدا با شئونانسان مودب منافات دارد چه رسد به انسان كامل و چه رسد به اشرفمخلوقات.
۵) یكی دیگر از موارد تواضع و فروتنی حضرت این بود كه هر وقتوارد مجلس میشد، هر جا كه جای خالی بود مینشست، مانند ماخودخواهان یا نادانان نبود كه دنبال صدر مجلس هستیم، و خیالمیكنیم كه باید بالا و بالاتر نشست. اصلا آن جا كه انسان والامینشیند والا است نه آنكه انسان والا باید در جای والا نشیند.
عزیزانم! قطعا این از تواضع است كه انسان در جایی كه خالیاستبنشیند و هرگز منتظر نباشد كه دیگران در برابرش قد علمكنند و برخیزند تا آن جناب را در صدر مجلس بنشانند. این حالتبدون تردید برخاسته از هوای نفس است و تكبر كه باید زدوده شودو گاهی بلكه بیشتر به خاطر عقدههای درونی و محرومیتهای دیرینهاست كه شخص میخواهد از این راه خودی را نشان دهد!!
۶) پیامبر آرام و آهسته سخن میگفت و هیچ گاه فریاد نمیزد وصدا را بلند نمیكرد. و مجلس آن حضرت نیز از چنان آرامشیبرخوردار بود كه عین ادب و تواضع است و كسی در مجلس پیامبربلند سخن نمیگفت «و اغضض من صوتك» و دستور هم همین بود كهكسی صدایش را بالاتر از صدای رسول الله نكند «لاترفعوا اصواتكمفوق صوت النبی» و چون خود حضرت آهسته و آرام سخن میگفت لذامجلسش بسیار آرام و باوقار بود كه حتی صدای به هم زدن بالپرنده به گوش میرسید.
۷) «لایقطع علی احد كلامه» هرگز سخن كسی را قطع نمیكرد و تاشخصی مشغول سخن گفتن بود، به او خوب گوش میداد و پس از تمامشدن سخنش آرام پاسخش را میگفت. و چنان اصحابش را تربیت كردهبود كه هرگاه لب مباركش به سخن وا میشد، تمام حاضران ساكتمیشده و سراپا گوش میشدند «كان علی رووسهم الطیر» و هرگاهسخن حضرت تمام میشد بدون آنكه سخنانشان با هم تزاحم كند، با هریك به نوبتحرف میزد.
۸) نكته دیگری كه بسیار جالب و ارزنده است و باید مدنظر قرارگیرد این است كه حضرت در هنگام سخن گفتن، به افراد یكسان نگاهمیكرد «و كان یساوی فی النظر والاستماع للناس» و بایدسخنگویان محترم این مطلب را دقت كنند كه یكسان و مساوی درحال حرف زدن به این طرف و آن طرف نگاه كنند زیرا این نكتهظریف اخلاقی است كه در نگریستن به افراد(هنگام صحبت كردن)انسانفرق بین این و آن نگذارد و همه را به یك دید بنگرد كهامیدواریم در موارد دیگر نیز این تساوی و یكساننگری حفظشود.راستی چه زیبا است تربیت رسول الله! بنابراین، هر كهبخواهد بیشتر به پیامبر نزدیك گردد، باید رفتار و اخلاقش را باآن حضرت نزدیكتر كند.
۹) «و كان یجالس الفقراء و یواكل المساكین» او نه تنها بامالداران و دارایان مجالست میكرد بلكه با فقرا و مستمندان نیزهمنشین بود. بلكه قطعا حضرت از نشستن با فقرا بیشتر لذت میبردو اگر با ثروتمندان مینشستبه خاطر هدایت كردن آنان بود نه چیزدیگر.
۱۰) هرگاه پیامبر میخواستبه مجلس وارد شود و با مردمبرخورد كند، خود را طبق موازین اسلامی آرایش میداد یعنی درآینه مینگریست و موهای خود را شانه میزد و چنین در روایت آمدهاست «و كان ینظر فی المرآه و یتمشط» و نه تنها حضرت لباستمیز و مرتب میپوشید و محاسن مبارك را شانه میزد بلكه پیوستهبوی خوش عطر از حضرت از مسافتی دور استشمام میشد. بگذریمكه خود حضرت خوشبو بود و بوی خوشش دوست و دشمن را جذب میكرد،كه همواره از عطر نیز استفاده مینمود. راوی میگوید: قبل ازآنكه حضرت به مسجد وارد شود، ما خبردار میشدیم زیرا بوی عطرشاز مسافتی به مشاممان میخورد و متوجه ورود حضرت میشدیم. خودحضرت نیز میفرماید: «ان الله یحب من عبده اذا خرج الی اخوانهان یتهیا لهم و یتجمل» خداوند دوست دارد كه بندهاش هرگاهمیخواهد با برادرانش ملاقات كند، خود را آماده كند و برای آنهاآرایش نماید.
اسلام دستور آراستن داده است نه مانند برخی ساده لوحان كه باموهای ژولیده و لباس نامرتب میآیند و خیال میكنند این از زهداست. نه! این از زهد اسلامی كاملا به دور است. زهد این است كه بهدنیا و ملذاتش دل نبندیم نه اینكه صوفی منشانه زندگی كنیم وژولیده سیما در میان مردم حاضر شویم!
۱۱) پیامبر اگر سواره بود هرگز نمیپذیرفت كه شخصی همراه وهمگام او پیاده راه رود. از او میخواست كه بر مركبش در كنارشسوار شود و اگر قبول نمیكرد یا امكان نداشت، به او میفرمود:
از من جلوتر برو تا من در پس تو آیم و به تو برسم. این چه عظمتو بزرگواری است انسانها را سرگردان میكندو به حیرت وامیدارد.
۱۲) اگر سه روز میگذشت و دوستش یا برادر دینیاش را نمیدید ازاو سؤال میكرد، پس اگر به مسافرت رفته بود برایش دعا میكردواگر در شهر بود حتما از احوالش تفقد مینمود و به زیارتش میرفتواگر بیمار بود به عیادتش میشتافت.
۱۳) پیامبر آنقدر مهمان نواز بود و مهمانش را احترام و تقدیرمیكرد كه هرگاه كسی بر او وارد میشد، حضرت متكا و مسند خود رابه او میداد و اگر نمیپذیرفت آنقدر اصرار میكرد تا قبول كند.
۱۴) حضرت ضمن اینكه بسیار هیبت داشت، برای اینكه حاضرین ازدیدارش هراس نكنند و دیدارش آنان را نرنجاند، گاهی شوخی میكردو لطیفهای در حد میزان شرعی میگفت كه هیبتش حاضران را بهوحشت نیاندازد و جرات سخن گفتن را از آنان سلب نكند. بویژهاگر مییافت كه یكی از یارانش ناراحت و غمگین استبا او شوخیمیكرد تا غمش را بزداید. و اصلا پیامبر آن گونه با افراد سخنمیگفت كه مناسب با وضعیت علمی و حالت روانی آنان بود. در روایتآمده است: «و كان یخاطب جلساءه بما یناسب» و به اندازه عقل ودركشان با آنان سخن میگفت و میفرمود: «ما پیامبران ماموریتداریم كه با مردم به اندازه عقولشان سخن بگوئیم» .
۱۵) میفرمود: «اكرم اخلاق النبیین و الصدیقین البشاشه اذاتراووا و المصافحه اذا تلاقوا» برترین اخلاق پیامبران ورادمردان خوشروئی است هنگامی كه به هم میرسند و مصافحه و دستدادن به یكدیگر است هنگامی كه با هم ملاقات میكنند و لذا هر وقتپیامبر مسلمانی را میدید فورا با او مصافحه میكرد وبه او دستمیداد و بر این امر بسیار تاكید مینمود. در روایت است كههرگاه دو مؤمن به هم میرسند و مصافحه كنند گناهانشان میریزدمانند برگ درختان(در فصل خزان).
این بود چند جمله كوتاه ولی پرفایده از سیره و منشپیامبر كه برای استفاده عموم عرض شد تا شاید در این هفته وحدتبه كار گیریم و با هم پیوند صلح وصفا بندیم و دلها را از رشك وحسد و زیغ و رین پاك كنیم و گذشتهها را به خاطر خدا نادیدهبگیریم و از لغزشهای برادرانمان بگذریم(كه خود نیز بسیار لغزشداریم)و وحدت را نه در سخن و گفتار كه در عمل و كردار اجراكنیم و قلبها را از كینه و عداوت دور سازیم و با هم چنانكه خداو رسولش خواهد برادروار زندگی كنیم و اگر از دیگری انتقادداریم تلاش كنیم كه انتقادمان سازنده و برادرانه باشد نه كینهتوزانه و انتقامگرانه. باشد كه روح رسول الله و روح فرزندشروحالله از ما خشنود گردد و كشورمان رنگ صفا و محبتبه خودگیرد و راه نفوذ دشمنان قطع شود و دوستان، دشمنی را كنارگذارند و ولی حمیم گردند و عهد اخوت و برادری را دوباره تجدیدكنیم والسلام.
ماهنامه پاسدار اسلام
محمد جواد مهری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست