جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
مجله ویستا

بست نشینی, استعمار انگلیس و مبارزه امیرکبیر


بست نشینی, استعمار انگلیس و مبارزه امیرکبیر

در ایام نوجوانی, به اقتضای اینکه اهل دیار اردبیل بودم و ساکن آن شهر و با بارگاه جناب شیخ صفی الدین اردبیلی انس و الفتی داشتم و زاویه قلندران جان شیفته در آستانه ی حضرت شیخ را زیارت می کردم و محوطه بقعه ی شیخ صفی را آرام ترین مکان برای بازخوانی دروس امتحانی می شناختم

در ایام نوجوانی، به اقتضای اینکه اهل دیار اردبیل بودم و ساکن آن شهر و با بارگاه جناب شیخ‌صفی‌الدین اردبیلی انس و الفتی داشتم و زاویه قلندران جان شیفته در آستانه‌ی حضرت شیخ را زیارت می‌کردم و محوطه بقعه‌ی شیخ صفی را آرام‌ترین مکان‌ برای بازخوانی دروس امتحانی می‌شناختم، گهگاه از زبان متولی کهنسال بقعه می‌شنیدم که زمانی این بارگاه «بست» امن و امانی برای پناهندگان و دلشکستگان از جور عمال دولت‌های جبار به حساب می‌آمده و زنجیری از درب بیرونی آستانه‌ی حضرت شیخ ـ در خیابان عالی‌قاپو ـ (به صورت هلالی) آویزان بوده و هرکس به دلایلی ناگزیر از پناه جستن در سرای شیخ صفی علیه‌الرحمه می‌شده، اگر دست بر این زنجیر می‌رسانده، قوای نظمیه و عدلیه و کارگزاران بلدیه را یارای مؤاخذه آن شخص نبوده است. تا زمانی که به ریش سفیدی‌‌گری‌ اهل دل، گناه ناخواسته‌ی آن پناهنده بخشوده می‌شد و یا به عدل و انصاف، تصمیمات مقتضی در حق آن مُجرم اتخاد می‌گردید.

زمان گذشت و کنجکاوی در قلمرو آیین و رسوم بست‌نشینی در ایران، راقم این مقاله را به مطالعه درباره‌ی تاریخچه‌ی بست و بست‌نشینی کشاند. به خصوص از دیدگاه مردم شناسی و فرهنگ عامه، مطالعات فراوانی انجام گرفت و تصمیم بر طبقه‌بندی مطالب گرفته شد. همزمان با این اقدامات، کتابی به قلم جناب آقای دکتر عباس خالصی به چاپ رسید و نگارنده به اشتیاق در بند بند نوشته‌های فاضل فوق‌الذکر تأمل نمود و چاپ اسناد و مدارک فراهم گشته توسط خود را به بعد موکول نمود. «تاریخچه‌ی بست و بست‌نشینی» هر چند به سال ۱۳۶۶ به چاپ رسیده، با این حال تاکنون معرفی دقیقی از این کتاب انجام نگرفته است. به خصوص اینکه بخش مفصلی از کتاب به تاریخ صد ساله‌ی اخیر ایران مربوط می‌گردد. از این رو نویسنده‌ی این سطور مصمم گردید تا بازگویی گوشه‌هایی از آداب بست‌نشینی ـ مندرج در این کتاب را ـ عهده‌دار شود و به توفیق خداوند در فرصتی که پیش بیاید به چاپ و نشر مطالبی که شخصاً گردآوری نموده است، اقدام نماید.

پیش از بحث در زمینه‌ی فصول کتاب «تاریخچه‌ بست و بست‌نشینی» توضیح نکاتی به عنوان پیشگفتار ضروری می‌نماید:‌

از دیدگاه جامعه‌شناسی ـ علی‌الخصوص جامعه‌شناسی ادیان ـ شأن و منزلت برخی از افراد و قداست بعضی از اماکن، مورد توجه سرسپردگان به معنویت بوده و زمانی به مصداق چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند، صور خیالی و قدمگاه‌های فرضی را محترم دانستند و سپس دست از خرافات برکشیدند و شرف المکان به شرف المکین را شعار ساختند و نه زیارت سنگ نظرکرده بلکه دلسپاری به ارواح خستگان و خفتگان در سینه‌ی خاک تیره را که زمانی نَفَسی گیرا داشتند و خضر طریق معرفت بودند، سفارش نمودند.

ضمن تورق کتب عمومی مردم‌شناسی و جامعه‌شناسی و با عطف نظر به باور‌های قومی، اسناد متعددی که به شرح و توصیف و جهان‌شناسی و جهان‌بینی و سپس گرایش به مابعد‌الطبیعه و ماوراء طبیعت را نشان داده‌اند و گوشه‌ی چشمی نیز به مکانهای مقدس انداخته‌اند، در مدنظر قرار می‌گیرند. افزون بر امکنه‌ی مقدس، خیمه و خرگاه ریش سفیدان قوم و قبیله و خانه رهبران نفوذی و معنوی جامعه و چادر مهمانسرای شیوخ قبیله (مضیف) و دیوانخانه‌ها و... هم در نزد متوسلان به این مراکز مورد احترام بوده و اعتبار ویژه‌ای داشته‌اند. این اماکن برای کسانی که نجات از تهمت را آرزو می‌کردند و یا احقاق حقی را خواستار بودند، به منزله‌ی جان پناه یا «بست» محسوب می‌شده است. پس از این مقدمه که از راقم مقاله‌ی حاضر است، می‌توان شواهدی از کتاب تاریخچه‌ی بست و بست‌نشینی ارائه نمود:

نویسنده محترم آقای دکتر عباس خالصی در صفحه‌ی ۱۱ کتاب مذکو در باب پیشینه‌ی بست‌نشینی چنین می‌نویسد:

«... شاید بتوان ریشه و انگیزه‌ی اولیه سنت بست‌نشینی را در دورانهای بسیار دور تاریخ یعنی قبل از پیدایش ادیان الهی در پیش مردم اثر گرایش انسان‌ها به پرستش و توسل به مقدسات ذهنی ساخته و پرداخته اذهان خویش یا سمبل‌های عینی محصول و دست‌آورد خودشان پیدا کرد.»

در این زمینه، نویسنده کتاب در صفحه ۱۳ چنین ادامه می‌دهد:

«... [اولیاء] پس از خودشان، قبورشان ـ بارگاهشان آثار و بازمانده‌هایشان مراکزی مقدس و قطب‌هایی برای توسل و پناه‌جویی گنهکاران، ‌گرفتاران، بزه‌کاران گشت... و مأمنی شد برای تظلم و دادخواهی و شفاعت و...»

این پدیده که در طول زمان به صورت سنتی اجتماعی تکرار شد و مورد قبول خاص و عام قرار گرفت. ریشه‌ی محکم و مقدسی در جامعه پیدا کرد. به طوری که خود، آیینی شد. قانونی شد نافذ و پویا که بسیاری از اوقات به آیین‌های اجتماعی و قوانین مسلم پشت پا زد و رسوخ و برتری بی‌چون و چرای خود را در جامعه، بارها و بارها نشان داد.

طرح مطالب مربوط به بست و بست‌نشینی از این نظر مورد توجه است که در تاریخ معاصر ایران به کرات مواردی در این قلمرو به چشم می‌خورد و نگارندگان تاریخ معاصر ایران را به تشویق و ترغیب در ریشه‌یابی مذهبی، سیاسی، تاریخی، فرهنگی این موضوع می‌کشاند.

در حیطه‌ی تاریخ معاصر ایران، بسیار هنگام از احداث عمدی بست‌ها و یا تخریب این اماکن، شواهد چشمگیری سراغ داریم و از حسن و قبح مسأله آگاه هستیم و می‌دانیم که نفس احترام به نیکان و نیاکان و پاکان و مزار و مرقد و سرپناه و گذرگاه و قدمگاه آنان یک امر عاطفی و نشانه‌ای از مهر و مهربانی است. اما آن زمان که غرض‌ها، دوستی‌ها تیره می‌دارد و رندان به فکر سودجویی از باور‌های خالصانه‌ی مردم می‌پردازند، سرطویله و کاهدان اصطبل ناصر‌الدین شاه قجر، جان پناه بست‌نشینان می‌شود. دل انسان به درد می‌آید و این چنین شفاعت و پناهندگی را در خور انسان نمی‌داند. اینجاست که بیگانگان از نابکاران شناخته نمی‌شوند و خیانت پیشه‌گان از چنگ عدالت می‌گریزند و محل‌های امن و مقدس رفته رفته در حد اماکن نامقدس مثل اصطبل‌ها، طویله‌ها، خانه‌های زورمندان و حتی سفارتخانه‌ها تنزل می‌یابند. نیم‌نگاهی به مبحث واژه‌شناسی و تعاریف (ص۲۲ کتاب) ما را به درک معنی بست و بست‌نشینی قادر می‌سازد:

بست و بست‌نشینی ـ بست در عرف با زبان فارسی عبارتست از حریم امنی (حریم به معنی اعم کلمه: فیزیکی یا مکانی ـ زمانی ـ اجتماعی ـ عقیدتی ـ انسانی) که انسان یا جانداری در پناه و سایه‌ی آن از تعرض و تعدی غیر، مصون و محفوظ می‌ماند. یا انسان را در بیان عقیده یا درخواستی در مقابل شخصی یا اشخاصی دیگر قادر می‌سازد که در حال عادی و معمولی قادر به اظهار آن نیست.

هر چند نویسنده‌ی ارجمند کتاب، در بسیاری از موارد از شرح و توضیح اصل مطلب عدول می‌فرمایند (نظیر مبحث خون بست در صفحه ۲۴ کتاب که اصولاً مقوله‌ی دیگر است و فعلاً جای بحث نیست) با این حال از نظرات سیاحان و ... بهره می‌گیرند. در زمینه‌ی پیشینه‌شناسی بست‌نشینی، نویسنده از عقاید جرج ـ ن ـ کرزن مؤلف کتاب ایران و قضیه‌ی ایران، ترجمه‌ی وحید مازندرانی و از یادداشت‌های شاردن (سیاح دوره‌ی صفوی) بهره می‌جویند و با خوش‌بینی از بستی به عنوان هاید پارک در لندن سخن می‌گویند که ظاهراً هر معترضی می‌تواند در این نزهتگه آزادی، عقده‌های دل بگشاید و جان معترضین، از گزند خفقان و مجازات مصون باشد. نگارنده‌ی این سطور ضمن تحصیل در لندن شاهد جنگ زرگری بسیاری از معترضین کرایه‌ای و... بوده است و نیک می‌دانیم که جز کلاه‌گذاری سر مردم عادی و عامی علی‌الظاهر به نشانه‌ی وجود آزادی کلام و بیان و شعار، کار دیگری انجام نمی‌گیرد. نمی‌دانم جناب آقای دکتر عباس خالصی جداً معتقد به آزاداندیشی اهل ینگی دنیا هستند یا نه؟ من شخصاً ناظر بسیاری از حقه‌های سیاسی سیاستمداران بریتانیای کبیر در هاید پارک لندن بوده‌ام و عاقلان و عارفان را اشارتی کافی است و خوش‌باوری در این زمینه، پسندیده نیست.

بهر حال نویسنده‌ی کتاب، در صفحاتی از کتاب، از عوامل تشکیل‌دهنده‌ی بست‌نشینی و مفهوم بست (پناهگاه، ملجأ، حامی، و...) سخن می‌گوید و مبانی شکل‌گیری بست‌نشینی و سایر مفاهیم مشابه آن در سیر تاریخ را توضیح می‌دهد و در صفحات ۴۳ تا ۵۷ مطالبی می‌نگارد که در حکم حاشیه روی تلقی می‌شود. ضمن این که شواهدی به شعر در باب پناهندگی و پناهیدن و مُلتجی شدن ارائه می‌دهد و بار دیگر صفحاتی را (به نظر راقم این سطور) به حاشیه روی اختصاص می‌دهد و لغاتی را که توصیف و تفسیر آنها ضروری نمی‌نماید، مطرح می‌سازد.

آنچه اشتیاق ما را از خواندن مندرجات کتاب افزونتر می‌سازد، مربوط به فصل دوم یعنی فراز‌هایی از تاریخ است که نویسنده‌ی کتاب پس از نقل داستان‌هایی در باب فتوت و... اعتبار خانقاه شیخ صفی‌الدین اردبیلی (بست بی‌پناهان) پرده برمی‌دارد و از بست‌نشینی آغامحمد‌خان قاجار در عهد کریم خان ـ در شیراز ـ و احترام رییس خاندان به آستانه‌ی حضرت عبد‌العظیم یاد می‌نماید و نمونه‌ای از بست‌نشینی در زمان محمدشاه قاجار و اوج رونق بازار بست‌نشینی در دوره قاجار و قتل بارون الکساندر گریبایدوف مطرح می‌گردد. همو (گریبایدوف) حرمت نگاه نداشته و زنان گرجی را از بست بیرون ساخته و جان در این راه پرمخاطره باخته بود. تا زمانی که واقعه‌ی اسفناک بست‌نشینی در سفارتخانه‌های دول مترقیه!؟ خارجی پیش می‌آید. آنجا که این سیاستمداران اجنبی و صاحب هزار حقه‌، اشرار ایرانی را حمایت کرده و خانه‌های خود را بست قرار می‌دادند (ص ۱۰۹)

خدمات امیر‌کبیر در راه تنویر افکار و اقدامات او برای ویران ساختن اصطبل‌ها و سرطویله‌ها و کاهدانی‌های شاهی که متأسفانه محل اطراق اوباش گشته بود، زهر چشمی از نابکاران می‌گردد. امیر در تاریخ ۱۲۶۶ (ق) رسماً فرمان شکستن بست‌ها را صادر کرد و به بست‌نشینی خاتمه داد و مجرمین را به پای میز محاکمه و عدالت کشانید.

«بعضی این اقدام امیر را ضربه‌ای بر پیکر روحانیت و شکست قدرت آنها قلمداد می‌کنند اما باید دانست که این سنت‌ ریشه‌ی مذهبی نداشته و دلیلی از مبانی دینی هم ندارد و پناه بردن حتی به امکان مقدسه از نظر شرعی مجوز تعطیل عدالت و گذشت جرم از نظر اسلام نیست. تقویت این سنت به نفع و به دست استعمار انگلیس صورت می‌گرفته و حتی یک نفر روحانی با این اقدام امیر‌کبیر در شکستن بست اعتراض ننموده است.» (ص ۱۴۲ ـ ۱۴۲)

(اقتباس نویسنده کتاب از: کتاب امیر‌کبیر یا قهرمان مبارز با استعمار ـ نوشته‌ی: آقای هاشمی رفسنجانی).

بست‌نشینی انفعالی در زمان ناصر‌الدین شاه و فرزند ضعیف‌النفس او مظفر‌الدین شاه نیز تکرار می‌شود. ضمن اینکه احترام امکان مقدسه در نزد اهل نظر و صاحبان درک و فهم، محفوظ می‌ماند و امداد از انفاس اولیاء‌الله در مدنظر قرار می‌گیرد و هر آنچه خرافه و باطل است، از حرمخانه سینه نیکان و پاکان دور رانده می‌شود. از بد حادثه، سفارتخانه‌های دول خارجی، جان پناه خام‌اندیشان می‌گردد. تحصن در این سفارتخانه در ایام حکومت به دور از عدل محمدعلی میرزا نیز رواج می‌یابد و تحصن در این اماکن و سایر رویداد‌ها تا جلوس احمدشاه به تخت، بخشی از کتاب «تاریخچه‌ی بست و بست‌نشینی» نوشته‌ی: دکتر عباس خالصی را به خود اختصاص می‌دهد و تصاویر عبرت‌انگیزی از بست‌نشینی در بست‌های؟! فوق‌الذکر را در برابر دیدگان حیران‌ خوانندگان قرار می‌دهد. نویسنده کتاب به سرعت به پایان سخن می‌رسد و از انتقال سلطنت از قاجاریه به پهلوی و توضیح مسائل متعدد به تعجیل سخن می‌گوید و وعده می‌دهد که در آینده در کتب مستقل دیگر در این باره شرح و تفسیر و توضیح مفصلی داشته باشد. لازم به تذکر است که کتاب پادشاه مصور بوده و در ۳۳۰۰ نسخه و به سال ۱۳۶۶ از سوی انتشارات علمی به چاپ رسیده و در برگیرنده‌ی ۱۸۶ صفحه + ۲ صفحه فهرست منابع مورد استفاده می‌باشد.

جابر عناصری استاد مردم‌شناسی، دانشگاه تهران، دانشکده هنر

منبع: تاریخ و فرهنگ معاصر، فصلنامه مرکز بررسیهای اسلامی، مجموعه سال اول شماره‌های ۳ و ۴