چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
رنج زنان بعد از جدایی
آن زندگی برایم جهنم بود. هر روز بحث، هر روز بگومگو. او فحش میداد به مادرم، به پدرم، حتی به برادر مرحومم و من هم جیغ میکشیدم و همانها را حواله مادر و پدرش میکردم. در مجتمع ما، زنها مرا به هم نشان میدادند، فرزندانم خجالت میکشیدند. تصمیم گرفتم خودم را از آن جهنم خلاص کنم. حالا یک سال و نیم از آن روز که زیرچشمی برای آخرین بار نگاهش کردم و او هم با تنفر نگاهم کرد میگذرد.
«روزی که با خشم طلاقنامه را امضا کردم و با عجله از دفترخانه بیرون آمدم، خنکی هوای پاییز به صورتم خورد. از این که خودم را رها دیدم، به وجد آمدم؛ از این که دو دخترم با خودم زندگی میکنند و با فراغ بال میتوانم از مدرک مهندسیام استفاده کنم. آن روز آنقدر ذوقزده بودم که تصمیم گرفتم درسم را ادامه بدهم، احساس میکردم خونی تازه در رگهایم به جریان افتاده. آزاد و رها. یکی دو ساعت در خیابانها پرسه زدم. نم باران سر تا پایم را خیس کرد. از این که نه چتری داشتم و نه بالاپوش ضخیمی، ناراحت نبودم. از این که آقابالاسری منتظرم نبود، از این که دیگر نباید سینجیم پس میدادم، از این که کسی دائم نمیگفت این کار را بکن این کار را نکن، تو به درد این کارها نمیخوری و با پولهایت چه کار میکنی و چرا به بچهها نمیرسی و... احساس شعف میکردم. آن روز پاییزی، ساعتها، انبوه برگهای نیمه تر و زرد را لگد کردم و برای خودم و بچههایم برنامه ریختم. من میتوانستم دنیا که نه ولی خودم را تغییر بدهم و به بخشی از خواستههایم برسم، اگر...».
ناهید، ۳۷ ساله این حرفها را در حالی میگوید که نزدیک به دو سال از جداییاش میگذرد. حالا هرچند از طلاقش پشیمان نیست و دائم تاکید میکند: «از این که از همسرم جدا شدم ناراضی نیستم. او انسانیت مرا لگدمال کرده بود و...» اما حرفها و دلمشغولیهای جدیدی دارد. حرفهایی که موقعیت جدید او را یادآوری میکند.
شاید او انرژی آن روزها را ندارد، کمی بیانگیزه به نظر میرسد، به گوشهای خیره میماند، کمتر حرف میزند و...
براساس نتایج آخرین سرشماری سال ۸۵، تعداد زنان بدون همسر در اثر فوت ۶ برابر تعداد مردان بدون همسر در اثر فوت است. همچنین مجتمع قضایی خانواده از وجود بیش از ۶ میلیون زن مطلقه در کشور خبر میدهد و از نگاه برخی محققان علوم رفتاری در برابر یک میلیون مردی که از همسرش جدا شده، ۶میلیون زن مطلقه در ایران وجود دارد. این آمار بهسادگی نشان میدهد که مشکلات طلاق برای زنان به مراتب بیش از مردان بوده و مردان پس از طلاق بنا برشرایط فرهنگی حاضر، به راحتی دوباره ازدواج میکنند و به رویه عادی زندگی بازمیگردند، در حالی که برای زنان مطلقه بازیافتن خود بسادگی ممکن نیست!
● جاده صعبالعبور
«اول از محیط کارم شروع شد. از حلقه دوستانم، از همه کسانی که وقتی با شوهرم جر و بحث میکردم، دورهام میکردند و از من میپرسیدند چه اتفاقاتی در خانهام افتاده؟ از همانهایی که برایشان لایههای زندگیام را شکافتم و سفره دلم را پهن کردم. با مهر مطلقه، حلقههایشان به دورم باز شد. آنها که متاهل بودند از این که دوستیشان باعث نشود پایم به زندگی خانوادگی آنها باز شود، دورم را خالی کردند و مجردها، تحمل نحسی یک زن طلاقگرفته را نداشتند. همکاران مرد هم که زیر ذرهبین همسرانشان بودند حتی وقت سلام و علیک ساده را با من نداشتند و بقیه زیرچشمی وراندازم میکردند. مادرم میگفت: حساس شدهای، اما من میتوانستم از خندههای ریز و نگاههای موذیانهشان آنچه در ذهن دارند را بخوانم».
ناهید که حالا مدتهاست به این نگاهها عادت کرده مهمترین مشکلات را در محیط کار میبیند. نه فقط زنان طلاق گرفته که متاسفانه گاه زنان بیوه همسر از دست داده نیز از بیمهری جامعه و نگاههای تبعیضآمیز اطرافیان به ستوه میآیند.
از نظر بسیاری از افراد جامعه هنوز زنان برای حفظ خوشبختی خود و بویژه فرزندانشان بهتر است شرایط خانواده و روابط موجود با همسر را تحمل کنند یا به قول قدیمیها بسوزند و بسازند، تفکری که شاید از نظر بعضی دختران جوان و تحصیلکرده به توهین شبیه باشد. مانند آنچه آذین سلوکی ۲۸ ساله میگوید: «از نظر من این تفکر که با لباس سفید خانه شوهر برو و با کفن بیا بیرون یک توهین است. من در یک شرکت خصوصی مترجم زبان روسی هستم و ماهی ۱,۵ میلیون تومان درآمد دارم، هنوز ازدواج نکردهام، اما فکر میکنم با مادربزرگم که مجبور بود تن به هر شرایطی در خانواده بدهد، خیلی متفاوتم».
آذین تاکید میکند: «حدود یک سال قبل نزدیکترین دوست من بعد از ۲ سال زندگی مشترک از همسرش جدا شد. او بعد از ازدواج بهخواست شوهرش در خانه مانده بود و تصمیم گرفته بود خیلی زود بچهدار شود. بعد از تولد پسرش، اختلافات آنان به خاطر دخالت والدین دوطرف زیاد شد، این دخالتها بالاخره باعث شد تا آنها با وجودی که در ابتدا به هم خیلی علاقه داشتند از هم جدا شوند، همسرش هم با این که مرد بسیار خوب و لایقی بود، با جدایی موافقت کرد. حالا با این که پسرشان نزد پدرش زندگی میکند، مرد براحتی ازدواج کرده ولی دوست من ناراحتی اعصاب گرفته چون شوهرش، اجازه دیدن بچه را به او نمیدهد و همین موضوع دوست مرا روزبروز بیشتر رنج میدهد. خلاصه وضعیت خوبی ندارد. به نظر من بعد از طلاق هیچکس و هیچ نهاد و سازمانی از حقوق از دسترفته زنان دفاع نمیکند و روزبروز هم نگاه جامعه به آنان بیشتر فشار میآورد.
● نگاه اطرافیان
یکی از مشکلات زنان پس از فوت یا جدایی از همسر، به هم خوردن توازن ارتباط با اطرافیان است. گاهی حتی این اطرافیان میتوانند شامل حال اعضای خانواده پدری باشند. کوروش. ج هنوز مجرد است، اما خواهرش سال گذشته همسرش را از دست داده و پس از ۱۲ سال زندگی مشترک به خانه آنها بازگشته است، چرا که مسکن مستقلی از خود ندارد؛ او از تجربهاش میگوید: «خواهرم ۳ سال قبل در یک کارگاه خیاطی مشغول به کار شد تا خرج خود و فرزندش را تامین کند، مدتی سر کار میرفت تا دیدیم به تدریج گوشهگیر شده و با کسی حتی با دخترش حرف نمیزند. یک شب از اتاقش صدای گریه میآمد، رفتم داخل اتاق و با اصرار از او خواستم مشکلش را بگوید و او برایم گفت که صاحبکارش مدتی است که از او میخواهد تا به طور موقت با او ازدواج کند و او به خاطر نیاز مالی و احتیاج به حفظ کارش نمیداند چه جوابی بدهد»
● هر سال، ۶۰ هزار بیوه
بنابر آمارهای بهزیستی سالانه ۶۰ هزار زوج از هم جدا میشوند و بیشترین طلاقها در سنین نخست زندگی مشترک یعنی ۵ سال اول روی میدهد. این امر دامنه سنی کم زنان و مردان مطلقه را نشان میدهد که البته فرصت برای تشکیل دوباره خانواده برای زنان بسیار کمتر از مردان است.
ع. کریمی صاحب دفتر اسناد رسمی است. میگوید: «متاسفانه در کشور ما فرصت ازدواج مجدد برای مردان بسیار بیشتر از زنان است. بسیاری از مردان امروز از همسرشان طلاق میگیرند و فردا با زنی دیگر برای ازدواج دائم یا موقت به دفترخانه مراجعه میکنند، اما برای زنان این امر بسیار بندرت اتفاق میافتد. آنها حتی با طی دوره عده، باز هم تا سالها یا شاید برای همیشه تنها میمانند.»
یکی از مهمترین مشکلات زنان پس از فوت همسر یا جدایی، مشکلات مالی است. در بسیاری از موارد، زن در مقابل طلاق از سوی شوهر از تمام حقوق خود چشمپوشی میکند و به خواسته خود یا فشار اطرافیان برای گرفتن قیمومیت فرزندانش مهریهاش را هم میبخشد. نتایج یکی از تحقیقات در سال ۸۷ نشان میدهد، ۷۸ درصد زنان طلاقگرفته در تهران، مهریه خود را هنگام طلاق دریافت نکرده و ۴۱ درصد نیز برای گرفتن طلاق مجبور شدهاند از مهریه خود بگذرند. حتی ۸۹ درصد زنان طلاقگرفته هیچ نفقهای دریافت نکردهاند و با توجه به این که بسیاری از زنان حتی باوجود داشتن تحصیلات عالی مجبور بودهاند پس از ازدواج، خانهنشین شوند، پس از طلاق یا فوت همسر برای پیدا کردن شغل مناسب به خاطر نگاه منفی برخی افراد جامعه به این زنان با دشواریهای جدی روبهرو شدهاند.
منیژه.ح از جمله این افراد است که پرستار کودک در منزل است. او از طرف شرکتهای خصوصی برای نگهداری از کودکان و پرستاری از آنان به منازل فرستاده میشود، با وجود داشتن یک پسربچه ۳ ساله، ۶ ماه قبل از همسرش جدا شد، ضمن این که از یکسال پیش بهخاطر اختلافات خانوادگی، جدا از همسرش زندگی میکرد. او در این باره میگوید: «من مجبورم بیوگیام را از مشتریان شرکت پنهان کنم. اگر آنها بویژه خانمها بفهمند من بیوه هستم، من را به خانهشان راه نمیدهند و به من اعتماد نمیکنند.»
● بیاعتمادی به زنان بیهمسر
از گذشتههای دور که زنان هویت خود را از مردان خانواده و اقوامشان میگرفتند، از روزی که زنان را «منزل» یا به نام پسر بزرگش صدا میزدند و بردن نام او را در انظار، گناه میدانستند، بسیار فاصله گرفتهایم. این تفکرات شاید امروز هم طرفدارانی داشته باشد، اما با تغییر هرم قدرت در خانواده بتدریج زنان از قاعده به راس رسیدهاند و مبنای این حرکت چیزی جز ارتقای آگاهی نیست.
افسانه کیان ـ مشاور خانواده و کارشناس مسائل زنان ـ در این مورد معتقد است که به رغم افزایش حضور زنان در جامعه فرصت برای ازدواج مجدد زنان و مردان به یک اندازه فراهم نیست. این مساله وابستگی زنان را به افراد دیگر تشدید میکند.
وی اضافه میکند: «زنان بیوه در کشور ما نیاز دارند تا برای بازیابی شخصیت و جبران ضربهای که خوردهاند چه حاصل از مرگ همسر یا طلاق از او، بنوعی به کار مشغول شوند و با وجود داشتن تحصیلات، زنان مطلقه به هنگام کاریابی مجبورند این امر را پنهان کنند، مثلا حلقهشان را از دست خارج نمیکنند و طوری وانمود میکنند که همسر دارند تا تحت سوء استفاده قرار نگیرند.»
براساس پژوهشهای داخلی و به گفته دکتر انور صمدیراد -پژوهشگر آسیبهای اجتماعی- ۷۰ درصد زنان مجرد جامعه وجود باورهای غلط و قضاوتهای تنگنظرانه افراد جامعه نسبت به طلاق و زنان بیوه را باعث احساس بیگانگی، ناامنی و ناراحتی در روابط خود با دیگران دانسته که موجب میشود از حضور در جمع فامیلی احساس معذببودن کنند. در تحقیق دیگری تصریح شده که ۵۵ درصد زنان سرپرست خانواده از طعنهها و متلکها احساس ناراحتی میکنند و حدود ۶۶ درصد در معرض انواع سوءنیتها و آزارها قرار دارند.
کیان، مشاور خانواده در همین زمینه توضیح میدهد: یکی از مراجعان ما به مرکز مشاوره ادعا میکرد که حتی خواهر کوچکش از رفت و آمد با او احساس ناراحتی میکند، چون او همسرش را از دست داده و خواهر کوچکتر هم به شوهرش اعتماد ندارد؛ حس میکند وجود خواهر بیوهاش منجر به خیانت همسرش خواهد شد.
● از انزوا تا ازدواج ناخواسته
میگفت: «دلم به این ازدواج هم راضی نبود، اما برای این که سایه مردی بالای سرم باشد، ناچار شدم. او هم زن و بچه داشت ولی خبر نداشتند. من همسر دوم بودم، بعد از طلاق از شوهر اولم انگشتنما شده بودم. نفرت از نگاه زنان محل میبارید، در شهرستان ما زن بیوه، تهدید است. به گوشم میرسید که میگفتند ببین چه کار کرده که شوهرش او را طلاق داده! منزوی شده بودم، از خانه بیرون نمیآمدم، مادرم سر کوفت میزد، نانخور اضافه میخواست چه کار؟ برادرم مرا میپایید و ... همه اینها دست به دست هم داد تا به پیشنهاد ازدواج مردی جواب «بله» بدهم که ۲۳ سال از من بزرگتر بود، مرد خوبی است اما دوستش ندارم، مرا از همه پنهان میکند، هفتهای ۲ شب به خانه کوچکی که در آن زندگی میکنم سر میزند و چندرغاز کف دستم میگذارد، از تنهایی دیوانه میشوم ولی بیرون نمیروم. همه میگویند همین که تو را عقد کرده، خدا را شکر کن...».
دکتر پروین رفیعینیا ـ روانشناس ـ چندی پیش در گفتوگو با یکی از رسانهها گفت: طرز تفکر و باور غلط دیگران و داوری نسبت به زنان بیوه از یک طرف و حس سرزنشگرایانه نسبت به زنان مطلقه از طرف دیگر ارمغانی جز احساس یاس، سرخوردگی و از دست رفتن اعتماد به نفس ندارد، این سرخوردگی باعث کاهش عزت نفس و گوشهگیری آنان از فعالیتهای اجتماعی میشود.
همایون.س، ۱۵ سال قبل از همسرش جدا شد. او حقوقدان است و ۲ فرزندش با او زندگی میکنند. در مورد انزوای اجتماعی زنان معتقد است: «علاوه بر نقش باورها و فشارهای اجتماعی، خود زنان هم پس از جدایی از همسر فرو میریزند. براساس باورهای سنتی، زنان هویت خود را از پدر یا همسر میگیرند. با فوت یا طلاق خلأیی جدی در زندگی زنان مطلقه ایجاد میشود که میتواند آنها را به سمت انحرافات جدی رفتاری سوق بدهد.»
اما همیشه درروی یک پاشنه نمیچرخد. ثریا نبئی، دبیر دبیرستان دخترانه است. ۳ سال قبل از همسرش جدا شد و با حمایت خانوادهاش توانست به تمام مشکلات پس از طلاق غلبه کند. نبئی میگوید: «همسرم معتاد بود و جدایی از او را خودم انتخاب کردم. پس از طلاق تحت مشاوره یک خانم دکتر قرار گرفتم تا از کمای این دوره خارج شوم، مادرم نقش موثری در تغییر روحیهام داشت، خانوادهام با این امر بسیار منطقی برخورد کردند، ما از یک طبقه متوسط فرهنگی هستیم، الان که ۳ سال گذشته، هیچ وقت احساس پشیمانی نمیکنم.»
گذشته از تعداد اندک خانوادهها که فوت یا طلاق همسر را واقعیتی عینی در زندگی خود یا فرزندانشان میدانند، هنوز نگاه جامعه به زنان بیوه مثبت نیست. این امر حتی برای زنان مسن و سالمند که تنها زندگی میکنند، مشاهده میشود. یک روز خانمی مسن در اتوبوس تعریف میکرد که همسرش ۱۲ سال قبل مرحوم شده و تمام فرزندانش ازدواج کردهاند و او ناچار است خانه اجاره کند، صاحبخانهها به محض این که میبینند بدون همسر است از اجاره خانه به او خودداری میکنند. او میگوید: «خجالتآور است که مردم ما اینطور به زن بیوه نگاه میکنند. من ۶۳ ساله هستم و ۶ نوه دارم، چطور جرات میکنند به من اینطور نگاه کنند؟
کتایون مصری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست