دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
باور واقعیت و خیال
نمایش "تیم شنا" با ایجاد یک وضعیت نمایشی از طریق اشیاء شکل میگیرد. کاناپه بزرگی که از در خانه داخل نمیشود و شخصیتهای مختلف ناچار از بالای آن وارد خانه میشوند. این وضعیت تا پایان نمایش به شکل نامتعادل موقعیت نمایش را شکل میدهد. در پایان وقتی کاناپه به بیرون خانه کشیده میشود، مخاطب همراه با کنش شخصیتهای نمایشی دچار تردید در باور واقعیت و خیال میشود.
"تیم شنا" نمایشی با دیالوگهای ساده و قابل فهم و یک داستان معمولی است که به مرور به یک موقعیت نمایشی پیچیده تبدیل میشود. گفتوگوهای نمایش در برخی صحنهها چنان ساده و معمولی شکل میگیرد که این تصور ایجاد میشود که بازیگران فیالبداهه با یکدیگر حرف میزنند. این ویژگی نشان از تسلط نویسنده و کارگردان در خلق نمایش دارد. نقش ابزار و اشیاء در نمایش به عنوان یک شخصیت است. چهارپایههای متحرک که شکلهای مختلف را ایجاد میکند و کف پوش مربع و طناب و آکواریوم که در صحنههای مختلف کاربردهای متنوع دارند، همه به عنوان عناصر موثر در جهت باور یک وضعیت حرکت میکنند. با وجود این که شکلگیری و استفاده از این ابزار در برخی صحنههای نمایش تصنعی و قابل پیشبینی است، ولی کارگردان برای استفاده از این عنصر یعنی اشیاء و باور آنها به عنوان یک شخصیت، تاکید زیادی دارد.
در روند جاری نمایش قرار است اشیاء و لوازم صحنه شکلهای مناسب برای ادراک مخاطب و شخصیت ایجاد کند. کاربرد این عامل در برخی صحنهها چون جایی که کاناپه به سکوی پرش تبدیل میشود و یا میز شکل پله یک استخر را به خود میگیرد، خلاقانه و توام با ویژگی دراماتیک است؛ اما در برخی صحنهها چون چرخاندن گوی آتش که یادآور آتش قلیان در فرهنگ ایرانی است و صرفاً جهت تصویرسازی از آن استفاده شده کاربرد آن دچار نقص میشود. این صحنه که یک تصویر زیبای نمایشی است با نمایش هماهنگی ندارد.
جابر رمضانی علاقه زیادی به استفاده از فضا و شخصیتهای غیرایرانی و یا قصه و داستان به اصطلاح ترجمهای دارد. نمایشنامههای - لاتاری ـ و- ادوارد دست قیچی - دو اثر دیگر این نویسنده هستند که در مکان متفاوت و با شخصیتهای غیر ایرانی پرداخت شدهاند. استفاده از این شیوه بیشتر به جهت آزادی عمل بیشتر در پرداخت موضوع بوده و نویسنده میتواند به مضمون و اندیشه مورد نظر خود فارغ از پرداخت به شخصیتهای بومی بپردازد. در نمایش تیم شنا به جهت رفتار شخصیت و یا خط داستانی چند سوال باقی میماند که شاید نگاه نویسنده برای ایجاد نوعی تضاد و تردید باشد. اسامی شخصیتها خارجی است ولی گوینده رادیو اسامی ایرانی را به عنوان درخواست کننده موسیقی چند بار مطرح میکند. با آنکه صدای گوینده رادیو از ابتدا تا انتهای نمایش به عنوان یک عامل درونی در خط داستان کاربرد دارد، ولی رابطه مخاطب و تاکید بر چند مورد چون آهنگ درخواستی این سوال را ایجاد میکند که چرا باید در یک فضای غیر بومی اسامی آشنا تکرار شود. البته این ضعف در برخی صحنهها با کمتوجهی نویسنده نمود بیشتری دارد. جایی که شخصیتهای نمایش از تمرین روزانه خسته میشوند با دعوت یکی از آنها برای صرف چای روبرو میشوند. واضح است که این رفتار شخصیت نوعی فرهنگ ایرانی بوده و در فضای دیگر با شخصیتهای غیر ایرانی علاقه و عمل اشخاص تفاوت میکند.
مهمترین ویژگی نمایش "تیم شنا" که در کارگردانی به خوبی به آن توجه شده ارتباط سهگانه اثر است. یک تعریف ساده در نمایش ارتباط را به رابطه مخاطب و بازیگر و شخصیت تفسیر میکند که باید حلقه اتصال آن حفظ شود. چهار شخصیت زن نمایش رابطه واقعی و معمولی با یکدیگر دارند و همه آنها در یک موقعیت خیالی برای یاد گرفتن شنا زیر نظر مربی تمرین میکنند. رابطه شخصیتهای نمایش به سادگی شکل میگیرد. شوخیها و یا ضعف یکی از آنها که مشکل جسمی دارد و یا جدیت مربی در صحنههای مختلف، بستر نمایش را به شکل واقعی و قابل باور پیش میبرد. این رابطه چنان ساده و باورپذیر است که تلقی مخاطب این است که بازیگران بدون اینکه بازی کنند یک موقعیت اتفاقی را شکل دادهاند. در کارگردانی به خوبی این نکته رعایت شده و به شکل آگاهانه بازیگران هدایت شدهاند. اگر بازیگران به شکل دیگری بازی میکردند باور مخاطب همراه با شخصیت نمایش شکل نمیگرفت و در واقع ارتباط ایجاد نمیشد. توجه به این نکته باعث شده که کار بازیگران نمایش یکدست و هماهنگ باشد و مخاطب نتواند تفاوتی برای ارزش بازی یک بازیگر در ارجحیت بر دیگری قائل شود. به زبان ساده با کار خوب کارگردان و هدایت درست او کار هیچ یک از بازیگران بر دیگری برتری ندارد. مهسا ایرج پور، الهه شهپرست، الهام جلالی و مریم نورمحمدی در یک رابطه قابل باور، بازی قابل قبولی دارند.
در کارگردانی نمایش، عناصر مختلف چون نور، لوازم صحنه و صدا نقش مستقیمی در روند نمایش دارد. حتی نورپردازی و ابزار آن نمود بیرونی گرفته و شکلی تصنعی به نمایش میدهد. پرژکتور و لوازم نور به شکل آشکار در رویت تماشاگر قرار میگیرد و جزء ابزار صحنه میشود. این ویژگی باعث میشود قطع و وصل نور برخلاف روند نمایش که میخواهد باور پذیری مخاطب را شکل بدهد برای او فاصله ایجاد کند. در پایان نمایش مخاطب با یک سوال اساسی روبرو میشود. اینکه باید مرگ یک شخصت را در موقعیتی خیالی باور کند؟! پایان نمایش تیم شنا آغاز یک کنش درونی برای مخاطب و شخصیت است.
جابر رمضانی به عنوان نویسنده و کارگردان با درک درست خود از امکانات صحنه، رابطهای باورپذیر را در نمایش ایجاد میکند و مهمترین موفقیت نمایش در توجه به این مهم است. این نویسنده و کارگردان جوان با گروه علاقهمند و با استعداد خود نمایش موفقی را در تالار کوچک مولوی اجرا میکند. تجربه گروههای دانشجویی همیشه همراه با خلاقیت و نوآوری خاص به دور از شیوههای مرسوم و متداول است. با ارزیابی آثار گروه نمایش "تیم شنا" و بخصوص نویسنده و کارگردان جوان آن که تجربههای متفاوتی را در کارنامه خود دارد، میتوان به آثار خلاقانه او در آینده بسیار امیدوار بود.
شهرام کرمی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست