شنبه, ۹ تیر, ۱۴۰۳ / 29 June, 2024
مجله ویستا

جشن شکوفایی عقل ها


جشن شکوفایی عقل ها

می گویند سخت ترین عذاب برای عاقل آن است که با چند نادان زندانی اش کنند. نادان، نه حرف عاقل را می فهمد و نه درد او را و سخت تر اینکه گاه، درد او را بد می فهمد و با دردهای حقیر خود یکی …

می گویند سخت ترین عذاب برای عاقل آن است که با چند نادان زندانی اش کنند. نادان، نه حرف عاقل را می فهمد و نه درد او را و سخت تر اینکه گاه، درد او را بد می فهمد و با دردهای حقیر خود یکی می بیند و او را در تنگنای نگاه جاهلانه خود اسیر می کند. راستی که هم زیستی و هم نشینی عاقلان کم شمار با جاهلان پر شمار، عذاب سختی است! و چه رنجی از این بالاتر که مردی در کمال عقل، زندانی دوره ای باشد که از فرط نادانی مردمان، «جاهلیت»اش بخوانند؟ مردی که از ازدحام جاهلان زمین به خلوت غاری در دل کوه پناه ببرد تا با کسی درد دل کند که حرف او و درد او را می فهمد و از دور دست ترین گوشه های دلش هم آگاه است.

محمد (ص) مدتهاست که دلسرد از سردی روح همسایگان، در کنج «حرا» حرارت می گیرد و برای مردمش هدایت طلب می کند و مبعث، روز منت همیشه خدا بر بندگان است که برگزیدگی ازلی محمد (ص) را به عالم و آدم اعلام می کند و آن را برای بارور کردن «عقل» آدمیان، از بلندای «نور» به میان ظلمت زدگان و زمین خوردگان فرو می فرستد. محمد (ص) با به دوش کشیدن بار رسالت، به زندان جاهلیت باز می گردد تا غل و زنجیر از دست و پای زندانیان بردارد و این، آغاز ۲۳ سال رنج بی نهایت برای شکوفا کردن عقل مردمان است.

پیامبر (ص) در روز مبعث می پذیرد تا با «نزول» از مقام رفیع عقل خود، به اندازه عقل مردمان سخن بگوید و ظرف عقل آنان را چنان فراخ کند تا کلام نازل شده الهی بر جانشان بنشیند. می پذیرد که تا پای جان، مجاهد راه هدایت شود، هجرت کند، سختی بکشد، وفا کند و جفا ببیند. مبعث، روز وام داری همه آدمیان به مقام رسالت و جشن شکوفایی عقل بشریت به دست پیامبر(ص) رحمت است.و رسول مهر برای آن همه رنج و تلاش هیچ مزدی از امتش نمی خواهد، مگر «مودت اهل بیتش» که نه تنها در محبت، بلکه اطاعت از آنها تجلی می یابد.

اگر او برای بارور کردن عقل ما به سراغمان آمده است، بی تناسب نیست که پای سفره معارف فرزندش امام موسی بن جعفر(ع) بنشینیم که امروز سوگوار شهادتش در بند بی صفتی دشمنان و بی معرفتی دوستان هستیم. امام در روایتی زیبا و طولانی، هشام بن الحکم را با خطاب های پدرانه «یا هشام! یا هشام! » ندا می دهد و با تمام پیروانش تا انتهای تاریخ از فضیلت عقل و تعقل سخن می گوید. «عبد صالح» خدا به یاد می آورد که خداوند در قرآن کسانی را نکوهش می کند که تفکر و تعقل نمی کنند، و اکثریت را سرزنش می کند که بیشتر آدمیان «لا یعلمون» و «لا یعقلون» اند، و اقلیت را می ستاید که شمار کمی از مردم «مؤمن» و «شکرگزار» اند، و «اولوا الالباب» را به نیکی وصف می کند که خداوند آن ها را به زیباترین زیور یعنی «حکمت» آراسته است، و «به هر که حکمت دادند، خیر کثیرش داده اند»، و همین صاحبان خرد اند که پند می گیرند و پدیده های جهان را نشانه های خدا می دانند.

و شاید در برابر کسانی که پیوسته از «دل» دم می زنند و عقل را کم فروغ می پندارند، در تفسیر آیه «ان فی ذلک لذکری لمن کان له قلب» حرف آخر را می زند و «قلب» را به «عقل» تفسیر می کند. و باز می فرماید: هشام! هر چیزی رهبری دارد و رهبر عقل، تفکر است، و رهبر تفکر، خاموشی و کم گویی. و هر چیزی مرکبی دارد و مرکب عقل، تواضع است.

هشام! عاقل کسی است که حلال، او را از شکر خدا باز ندارد و حرام، صبرش را از او نگیرد. هشام! هر کس سه چیز را بر سه چیز مسلط کند، به نابودی عقل خود کمک کرده است: روشنایی تفکرش را با آرزوهای دور و دراز تاریک کند، شگفتی های حکمتش را با زیاده گویی از بین ببرد، و نور عبرت آموزی اش را با خواهش های نفسش خاموش کند.هشام! عاقل به دنیا و اهل آن نگاهی انداخت و دریافت که رسیدن به دنیا سختی بسیار دارد، و به آخرت هم نگاهی انداخت و دید که رسیدن به آخرت هم سختی بسیار دارد، و همین شد که آن سختی را برگزید که ثمره اش ماندگار تر باشد. (برگرفته از اصول کافی، ج ۱ ، ص ۱۴ ، روایت ۱۲ ) و از دست ما برای قدردانی از این وجود والا و نبی نازنین چه بر می آید، جز آنکه بر او و خاندانش - پیشگامان اندیشه و پیشوایان هدایت - درود فرستیم.

احمد عبدا...زاده مهنه