دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
مجله ویستا

هزاران فتوا برای نجات سومالی


هزاران فتوا برای نجات سومالی

یکی از آخرین اقدامات خشن صورت گرفته توسط گروه الشباب در سومالی, بمب گذاری در خودرویی در موگادیشو بود که باعث کشته شدن بیش از ۱۰۰ نفر شد

یکی از آخرین اقدامات خشن صورت گرفته توسط گروه الشباب در سومالی، بمب‌گذاری در خودرویی در موگادیشو بود که باعث کشته شدن بیش از ۱۰۰ نفر شد. این عملیات، دانشجویانی را هدف گرفته بود که برای اطلاع گرفتن از بورس تحصیلی در ترکیه، در جلوی سفارتخانه این کشور به صف ایستاده بودند. این اقدام محکومیت‌هایی را از جانب کشورهای مختلف و نیز سازمان‌های غیردولتی فعال در زمینه حقوق بشر، به دنبال داشته است.

متاسفانه این محکومیت‌ها به هیچ وجه رویکرد متفاوت یا جدیدی را در مسیر تحولات این کشور ایجاد نمی‌کنند. الشباب انتقادات و نکوهش‌های وارد شده از جانب غرب به خود را به عنوان نشان افتخاری برای خود می‌بیند. برای مردم سومالی، الشباب با آن‌ها به مثابه قربانیان جنگی رفتار می‌کند و از کشور آن‌ها به عنوان بستری برای اقدامات جهادی و پایگاه امپراتوری مالی کوچک خود که بر اخاذی از مردم و صادرات ظالمانه‌ زغال سنگ ملی آنان استوار است، استفاده می‌کند.

اغلب جنگجویان الشباب، تحت فشار موقعیتی مانند سربازی نظام وظیفه‌ اجباری به این گروه خدمت می‌کنند، آن‌ها پسران جوانی هستند که خانواده‌هایشان در عوض مالیات و به خاطر هراس از گروه الشباب، آن‌ها را به این گروه می‌سپارند.

بدترین چیز، نحوه مدیریت بسیار بد و غیرقابل باور این گروه بر قحطی گسترده‌ای است که در سومالی جنوبی در حال وقوع است؛ الشباب جلوی دسترسی بسیاری از سازمان‌های امداد اضطراری را به مناطق قحطی‌زده می‌گیرد، قربانیان گرسنگی و قحطی را از دریافت کمک باز می‌دارد و کشاورزان را مجبور می‎کند که به زمین‌های خشکیده و بایر خود بازگردند که در آن بسیاری‌ از آنها جان خود را از دست خواهند داد، بدون آنکه دیده یا ثبت شوند. چیزی حدود نیم میلیون انسان در برابر چشمان الشباب و تحت نظر آنان در حال مردن هستند. الشباب کارهای وحشیانه‌ خود را با یک ایدئولوژی بغرنج و پیچیده که ترکیبی از جنبه‌های تحریف شده و خشن بنیادگرایانه و تعالیمی برگرفته از «خمرهای سرخ» (سازمانی کمونیستی که طی سال‌های ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ بر کامبوج حکومت می‌کرد و به خاطر نسل‌کشی ۵/۱ میلیون نفر از مردم این کشور از آن یاد می‌شود- مترجم) توجیه می‌کند. طی زمان، آن‌ها تنها افتخاراتی که به دست آوردند چیزی جز سوق دادن دهقانان فقیر سومالی در شرایط قحطی به سوی مرگ و نیز منفجر کردن بمب در بین جوانان این کشور که به دنبال کسب موقعیت تحصیل در خارج از این کشور بودند، نبود.

واضح است که ارجاع الشباب به تعالیم اسلامی و تلاش برای مشروعیت گرفتن از آن برای تجویز چنین خشونت‌هایی، توهین به همه مسلمان‌ها محسوب می‌شود. این گروه، در برخی موارد، حتی از طالبان و القاعده هم تندروتر به نظر می‌رسند. حتی القاعده هم احتمالا از اینکه با این گروه مرتبط و در یک طبقه دسته‌بندی شود، می‌ترسد. یکی از نمادهای این مساله، آن است که گروه القاعده به طرز معناداری در برابر اقدامات الشباب و کنترل آن بر مناطق قحطی‌زده سکوت اختیار کرده است. تصور کنید: گروهی چنان افراطی که حتی رهبران القاعده را هم خجالت‌زده کرده است!

چندین سال پیش ادعای الشباب این بود که در حال مبارزه و جهاد با کافرانی است که اقتصاد جهان اسلام و از جمله سومالی را در قبضه‌ خود گرفته‌اند. به راستی هم سیاست‌های ناصحیح آمریکا در برخی کشورهای آفریقایی که انتقادات زیادی هم نسبت به آنها طرح شده است، در رشد الشباب به عنوان منتقد چنین سیاست‌هایی سهم بسزایی داشت. ولی، از سال ۲۰۰۸، رهبران ارشد الشباب پا جای پای طالبان و القاعده گذاشتند و به سمت گرایشی فوق افراطی و بسیار خشن تغییر رویه دادند که کارهایشان کوچکترین قرابتی با تعالیم اسلامی نداشت.

رهبران ارشد گروه الشباب، در صورتی که سومالی به شرایط پایداری برسد، هیچ جایی ندارند که بروند و همین مساله به آنان انگیزه‌های فراوانی می‌دهد که سومالی را همچنان غرق در آشفتگی و خشونت نگه دارند. وضعیت کاملا مشابهی در مورد القاعده و افغانستان برقرار است.

چنین گروه‌هایی تنها در چارچوب یک چشم‌انداز سیاسی می‌توانند باقی بمانند که در آن با فقر و نکبت مردم در زمانی طولانی و به تاراج بردن مایحتاج آنان، خود را تغذیه کنند.

حال چه می‌توان کرد؟ در مقاله‌ای که همین اواخر با عنوان «آزمون بزرگ کشورهای اسلامی در قبال قحطی‌زدگان سومالی» در نشریه «فارین پالیسی» منتشر شده [۱]، نویسندگان مقاله یعنی «اکبر احمد» و «فرانکی مارتین» کوشش کردند که جهان اسلام را برای افزایش کمک‌های مختلف به سومالی ترغیب نمایند. این ابتکار عمل آنان قابل ستودن است و باید با تداوم آن و تمرکز بر هم مسلمان‌ها و هم غیرمسلمانان این کار ادامه یابد و آنان به کمک تشویق شوند.

سازمان‌های امدادرسان که با الشباب در مورد کمک‌ها وارد تعامل و گفت‌وگو شده‌اند نیز باید به این کار ادامه‌ دهند، هر چند فعالیت‌ها و اقدامات‌شان چندین بار دیگر هم با ممانعت روبه‌رو شود. با این همه مساله اصلی کمک‌های ناکافی نیست، مشکل اصلی، ممانعت گروه الشباب از دسترسی سازمان‌های امدادی به کسانی است که هم‌اکنون به این کمک‌ها نیاز دارند.

کاری که مسلمان‌ها باید اکنون انجام دهند، گذشته از افزایش کمک‌ها به قحطی‌زدگان سومالی، وارد کردن فشار زیاد به الشباب در قالب صدور فتوای رسمی علیه فعالیت‌های افراطی این گروه است. مسلمانان باید از همه‌ مدرسان مذهبی و روحانیون برجسته در هر کشور در این مورد استفتاء کنند تا در قبال اخلاقی بودن سیاست‌ها و رفتارهای الشباب، به یک رای منطقی که نمایانگر همه اندیشه‌های مختلف مکاتب اسلامی است، دست پیدا کنند.

آیا این امر متحجران متعصب الشباب را متقاعد به تغییر رفتار می‌کند تا آنها اجازه دهند که کمک‌های غذایی بدون مانع به سومالی جنوبی برسند؟ ممکن است جواب منفی باشد، ولی چنین کاری دست‌کم باعث می‌شود این گروه بیش از پیش منزوی شود، هرگونه کمک خارجی به این گروه برای تامین منابع مورد نیازش را از بین می‌برد و اهالی سومالی را برای مقاومت در برابر آنان بسیج می‌کند.

باید رهبران الشباب دریابند که از جانب تمامی جهان مسلمان، از گرایش تصوف گرفته تا اندیشه سلفی و به طور مشابه توسط هر دو مذهب شیعه و سنی، به عنوان جنایتکارانی جنگی و غیرمسلمان دیده می‎شوند. فراموش نکنیم که فرآیند مشابهی، پیش‌تر توانسته بود تا حد خوبی به انزوای طالبان و القاعده کمک کند.

موجی از فتواهای صادر شده از سوی جهان اسلام حتی باعث می‌شود که دسته‌های کمتر رادیکال افراد حاضر در الشباب جسورتر شده و این گروه را ترک کنند یا در برابر حلقه افراط‌گرایان حاکم بر آن دست به کار شوند.

انکار و زیر سوال بردن عمومی و انبوه الشباب توسط چهر‌ه‌های برجسته اسلامی بسیار مهم است، نه فقط برای سومالی، بلکه حتی به خاطر خود اسلام. اقدامات الشباب –خشونت بدون جواب آنها و فلاکت و قحطی مردم خود ایشان- هیچ ربطی به اسلام ندارد و نباید اجازه داد که نوع نگاه مردم به اسلام، به وسیله ادعاهای گروه‌هایی مانند الشباب یا القاعده _ مبنی بر اینکه کارهای‌شان با تعالیم اسلامی منطبق است_ لکه‌دار شود.

نویسنده: کن منخائوس*

مترجم: میلاد محمدی**

منبع: پروجکت سیندیکیت***

* «کن منخائوس» استاد علوم سیاسی در کالج دیویدسون و یکی از مسوولان ارشد بنیاد «Enough Project» است؛ گروهی که علیه اشکال مختلف رفتارهای نژادپرستانه در سراسر جهان فعالیت می‌کند و مقر آن در واشنگتن قرار دارد. وی مقالات متعددی در زمینه بحران اخیر در سومالی تالیف نموده است.

**Multimilad@yahoo.com

*** متن اصلی (انگلیسی) این مقاله، در آدرس اینترنتی زیر قابل دسترسی است:

http://www.project-syndicate.org/commentary/menkhaus۱/English

ارجاعات:

[۱]: ترجمه‌ این مقاله در تاریخ چهارشنبه ۲۵ آبان در صفحات ۲۸ و ۲۹ روزنامه دنیای‌اقتصاد منتشر شده و در آدرس اینترنتی زیر قابل دسترسی است:

http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=۲۷۷۷۶۳

وضعیت فعلی گروه الشباب در سومالی، تا حد زیادی مشابه وضعیت گروه القاعده در افغانستان است. گروه الشباب که هم‌اکنون کنترل بخش بزرگی از سومالی را در اختیار دارد، از عقاید بسیار بنیادگرایانه‌ای دفاع می‌کند که بعضا از عقاید طالبان و القاعده هم افراطی‌تر هستند. این گروه، در فرآیند کمک‌رسانی به قحطی‌زدگان مانع ایجاد کرده و از فعالیت بخش بزرگی از سازمان‌های امدادرسان خارجی در خاک سومالی جلوگیری می‌کند. رفتارهای خشن گروه الشباب در سومالی، درست مشابه رفتارهای خشونت‌آمیز طالبان در افغانستان، از یک طرف لطمات اقتصادی سنگینی بر وضعیت معیشتی مسلمانان ساکن این کشورها وارد ساخته و از طرف دیگر با ارجاع این برخوردهای خشن و بعضا وحشیانه به تعالیم اسلام، وجهه اسلام را تخریب نموده و ذهنیت ناصحیحی در مورد تعالیم اسلامی را در میان غیرمسلمانان شکل می‌دهد. در چنین شرایطی، به نظر می‌رسد که همه مسلمانان وظیفه دارند علاوه بر کمک‌های مالی و غیرمالی به قحطی‌زدگان سومالی، فتواهای موجود عالمان اسلامی علیه فعالیت‌های بنیادگرایانه گروه‌هایی مانند «القاعده» و «الشباب» را در سطح وسیعی انتشار دهند؛ فرآیندی که می‌تواند تدریجا به منزوی شدن چنین گروه‌هایی و کاهش توان آنها در جذب نیروی جدید منجر شود.