جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دموکراسی در بستر خشونت


اقدام گروه های خردستیز در عراق که زیارتگاه و مقدسات مذهبی بخش وسیعی از مردم را هدف تخریب قرار داد و پیامدهای ناشی از این اقدام که منجر به از بین رفتن جان ده ها نفر از پیروان مذاهب دیگر شد نیازمند ارزیابی متفاوت از شرایط است

این حادثه و نتایج منتج از آن نشان داد که کشور عراق به ضرورت ساختار تکه تکه و ارزش های متعارض از نقطه نظر ماهوی، بی ثباتی مداوم را در آینده قابل پیش بینی تجربه خواهد کرد. عراق به عنوان کشوری جهان سومی به لحاظ سابقه تاریخی و ویژگی های جغرافیایی فاقد یک کلیت یکپارچه به نام ملت است. آنچه در این کشور ملت نامیده می شود و در سال ۱۹۳۲ به دنبال استقلال از انگلستان حادث شد چیزی بیش از مجموعه ای از گروه های قومی، زبانی، نژادی و مذهبی نیست که بیش از آنکه به هم شباهت داشته باشند تفاوت های عمیق و ریشه ای آنها را برجستگی می دهد. در طول دوران سلطنت و بعد، دوران جمهوری که با سقوط صدام حسین به پایان رسید حکومت های اقتدارگرا با توسل به حربه خشونت، ارعاب و تطمیع موفق شدند یکپارچگی را در بطن حاکمیت ارزش های بعثی و توجیهات بعثی سامان دهند. اما از بین رفتن اقتدار مرکزی و به یک باره ماهیت به شدت تصنعی ملیت عراقی به جلوه گری پرداخت. خشونت حکومت بر مردم برای کنترل، امروزه جای خود را به خشونت به وسیله گروه های متفاوت علیه یکدیگر داده است. خشونت در عراق امروزه بیشتر از دوران پیشا اشغال نیست بلکه خشونت سنتی امروزه تنها به جهت فقدان حضور حاکمیت فراگیر مرکزی رویت پذیرتر است و از پوشش خبری وسیع تر برخوردار است. شرایط امروزی عراق حاصل حضور نیروهای اشغالگر نیست بلکه بازتاب واقعیات تاریخی و ارزشی این کشور است. به همین روی هم بدون توجه به عملکرد اشغالگران و چگونگی برخورد آنان با موضوعات درگیر، حوادث بدوی محور و انسان ستیز در عراق تداوم خواهد یافت. گرایش ها و تفکرات بخشی محور، خواه ماهیت مذهبی و یا نژادی داشته باشد امروزه تجلی فزون تر یافته اند چرا که گروه های قدرت طلب با توسل به آنها خواهان به دست گرفتن قدرت هستند و یا اینکه حداقل در موقعیتی قرار گیرند که از قدرت چانه زنی بالاتری برخوردار شوند. آنچه باید از این حوادث استخراج کرد دو واقعیت چالش ناپذیر است. منازعات قومی، قبیله ای، زبانی و مذهبی در عراق به مانند بسیاری دیگر از کشورهای قابل حل وفصل با توسل به روش های اقتدارگرایانه نیستند. وسعت این تعارضات و عمق گسترده این تقابل ها به لحاظ خصلت تاریخی ممکن است به لحاظ هراس توده ها برای مدتی ماهیت «پادری» پیدا کنند اما به محض از بین رفتن فشار خفقان آور که از جانب قدرت برتر اعمال می شد به جلوه گری بپردازند و «سرفصل» موضوعات شوند. با در نظر گرفتن این نکته مهم است که نباید تلاش را بر این قرار داد که با ایجاد یک حاکمیت مقتدر و مرکزی به پایان معضلات امید بست. بنابراین می بایست به روشی متفاوت که در کشورهای غربی در طول پانصد سال گذشته تجربه شده و ثمربخش بوده است نگاه را معطوف کرد. حرکت به سوی دموکراسی تنها روشی است که این امکان را ایجاد می کند که در بلندمدت مدیریت اندیشه محور منازعات و تفاوت های ارزشی تحقق یابد. فرآیند دموکراتیک به ضرورت ماهیت آن در کوتاه مدت منجر به قدرت یابی گروهی می شود که از نقطه نظر عددی از کثرت بالاتری در مقام مقایسه برخوردار است. این واقعیت به ضرورت خصلت های انسانی، منجر به فزونی یافتن استعداد برای گرایش به سوی اقتدارگرایی و انحصار در گروه حاکم می گردد. این واقعیت را امروزه در عراق نیز شاهد هستیم که بزرگترین گروه درصدد به دست آوردن فزون ترین بهره ها به جهت برتری عددی است. اما آنچه باید مورد توجه قرار گیرد این فهم تاریخی است که بزرگترین گروه برای هدایت جامعه و تثبیت قدرت نیازمند این خواهد شد که به نیازهای گروه های دیگر هر چند کوچک توجه خود را معطوف سازد. حکومت برای تحقق خط مشی ها و سیاست های خود نیازمند بسیج منابع و افراد در جامعه است و این حکومت را مجبور می سازد که برای تسهیل مدیریت امکان بروز بحران را مجال ندهد. بدین روی در شرایطی که به قدرت رسیدن حکومت مبنای دموکراتیک پیدا می کند گروهی که از نظر عددی برتر است برای حفظ انسجام ارزشی مورد نظر که در بین افراد خود دارد می بایست شرایطی فراهم کند که منابع به سوی حفظ این انسجام هدایت شوند.

بدین جهت نیاز به کسب درونداد در شکل حداقل آن از سوی طرفداران خود است. اما برای تحقق این درون داد گروهی، حکومت می بایست بتواند با بسیج منابع آنها را بهره مند سازد. این تنها در صورتی قابلیت تحقق پیدا می کند که در شکل حداقل، عدم مخالفت و در شکل وسیع، حمایت همه جانبه گروه های غیرهمشکل را به دست آورد تا از این طریق به این مهم توفیق پیدا کند که افراد همسو از نقطه نظر ارزشی را راضی نگه دارد. به ضرورت این واقعیات است که فضای دموکراتیک هر چند در مراحل ابتدایی و بدوی، به تدریج بسترساز دستیابی به فهم و درک غیرقبیله ای، زبانی و مذهبی از پدیده ها می گردد. توده ها به تدریج به لحاظ نیازهای حکومت برای تداوم اقتدار خود، به اعتبار ارزش ها در شکل دادن به مناسبات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی وقوف می یابند و آشنا می شوند. این فرآیند سبب ساز این می گردد که حکومت گسترش فضای خشونت ستیز و خردورز را در جهت منافع خود بیابد و مردم را به این سوی تشویق کند. عراق در مسیری گام برمی دارد که گریزی از آن نیست. در مراحل آغازین خشونت های قومی، قبیله ای و مذهبی به شکلی فزاینده برجستگی می یابند ولیکن در بلندمدت بر بستر نیازهای حکومتی شاهد شکل گرفتن رفتارهای دموکراتیک و نگاه غیربدوی و به دور از وابستگی های بلوکی خواهیم شد. استحکام یافتن دموکراسی و جوانه زدن ارزش های دموکراتیک نیازمند تجربه، ممارست و اعتقاد به برتری اندیشه بر خشونت است.