دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
تفاوت نسل دهه۵۰و۶۰یک دنیا فاصله میان دودهه
اگر این روزها یکی از متولدان اواخر دهه ۵۰ در دانشگاههای ایران با یکی از متولدان سال ۶۸ همدوره شود، قطعا به پایان ترم نرسیده، دیوانه میشود! دلیل هم مشخص است؛ جوان متولد سال ۵۹ یا حتی ۶۰، یک جوان متولد سال ۶۸-۶۷ را اصلا درک نمیکند.
اصلا نمیفهمد که او از یک ترانه رپ، چه لذتی میبرد که هر روز دنبال جدیدش است. حالا حساب متولدان سالهای اولیه یا میانی دهه ۵۰ که جداست. آن طرف هم متولد سالهای میانی و پایانی دهه ۶۰ هم درکی از بزرگترهای خودش ندارد. از شجریان و شهرام ناظری هیچ سر در نمیآورد. اسطورهاش در موسیقی محسن چاووشی و یگانه است و محمدرضا گلزار و مهناز افشار را میپسندد. خسرو شکیبایی برایش چندان نوستالژی جذابی نیست، از آژانس شیشهای چیزی درک نمیکند. اگر نسل دهه ۵۰ تا همین امروز در رویای چه گوارا زندگی میکند، اما نسل دهه ۶۰ (آخر دهه ۶۰) در تلاش است که بالاخره زندگی را به طریقی بگذراند. گویا نسل دهه ۶۰ تنها میخواهد زندگی کند، نه چیز دیگر.
هزار جور تفاوت دیگر هم میتوان برای این دو نسل دید که البته هیچ کدام مطلق نیستند. اما به هر حال آنقدر تفاوتها زیاد هست که دهه پنجاهیها به دهه شصتیها خرده بگیرند و شصتیها به یک دهه پیش از خود غر بزنند. همه این تفاوتها و شکوه و گلایهها، بهانهای است برای یک کنکاش در این دو نسل. برای جستجو در تفاوتها و شاید رسیدن به چرایی آنها.
● تفاوت در عین بیتفاوتی
متولدان دهه ۵۰ به متولدان دهه ۶۰ فخر میفروشند که آموزههای آنها حداقل از تلویزیون عمق بیشتری با آن چیزی که تلویزیون ایران برای دهه بعدی پخش میکرد، داشته است. اما دکتر حمید عبدالهیان، استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران، عقیده دارد، تفاوت سنی در این دو نسل به حدی نیست که موجب این همه تفاوت و تضاد شود. او تفاوت در آموزههای پدر و مادر این دو نسل را دلیل تضادها میداند: «وقتی میگوییم نسل دهه ۵۰، این نیست که بچه این دهه در سالهای ۵۰ تربیت شده است، او در دهه ۶۰ فقط میتوانست ۱۰ سال داشته باشد و قطعا تربیت او مانند تربیت متولدان دهه ۶۰ است. تنها تفاوت در آموزههایی است که والدین آنها دارند. پدر و مادر یک متولد دهه ۶۰، جوانی بوده است که در دهه ۵۰ رشد و ازدواج کرده است و پدر و مادر یک متولد دهه ۵۰، تربیت شده دهه ۴۰ است.»
به عقیده عبدالهیان، الگوهای تربیتی در دهه ۶۰ بازگشتی به سنت است: «ما وقتی از دهه ۱۳۵۰ بحث میکنیم، درواقع از مدرنیته متاخری حرف میزنیم که در دهه ۵۰ رواج پیدا کرد. در دهه ۵۰ سنتی فکر کردن اصلا کار خوبی نبود. نگاه تربیت سنتی وجود نداشت. تربیتها تحت تاثیر متغیرهای اقتصادی و توسعه بود. درواقع نگاهی حاکم بود که رسانهها ترویج میکردند. حتی آن موقع آرمانهای مشخصی داشتند. آن نسل سنت را گذاشته بود جلویش و میگفت بد است. تحرکی که در دهه ۵۰ میبینیم و آرمانخواهی آن، نتیجه دوره توسعه متاخر است. اما نسلی که در دهه ۶۰ رشد کرد، با پدیده فروپاشی همه ایدههای مربوط به توسعه و مدرنیزاسیون متاخر مواجه شدند. درواقع سیستمهای زندگی محلی و بومیجایگزین شد. ایده بومیگرایی ترویج شد؛ اینکه مردم ایران خودشان با توجه به فرهنگ و زندگیشان، قالب توسعه را تعیین کنند.»
تغییر در فرهنگ، همان چیزی است که کلافگی دو نسل را در مواجهه با یکدیگر به ارمغان میآورد. آنطور که عبدالهیان تحلیل میکند، تغییر نوع توسعه و روی آوردن به بومیگرایی، در دهه ۶۰، نتیجهاش را در دهه ۷۰ رو میکند: «پس از آن آرمانها و ارزشهای انتزاعی دو دهه تفاوت میکند.»
اما یک تحول دیگر که بارها جامعهشناسان نسبت به آن هشدار دادهاند، تفاوت جنسی در ورودی دانشگاههاست؛ در دهه ۵۰ و ۶۰ تنها ۳۰ درصد دختران دانشگاهی میشدند، اما با شروع دهه ۷۰، نسبت جنسی دانشجویان به سود دختران تغییر کرد. به طوریکه اکنون ۶۴ درصد صندلیهای دانشگاهها متعلق به دختران است. عبدالهیان در این باره میگوید: «همین تغییر تناسب جنسی، تحولاتی را وارد نظام ذهنی نسلها میکند که عمدتا بر ارزشها تاثیر دارد. عموما بخش اعظم تربیت بر عهده مادرهاست. وقتی مادرها تحصیلات فرا میگیرند، نوع آموزشهایی که به بچهها منتقل میکنند، متفاوت میشود. ضمن اینکه تفاوت جنسی بین نسل دختر و پسر ایجاد میشود. پسرها در حالی که در فکر بازتولید ارزشهای نسلهای قدیمیبودند، دخترها ارزشهای جدیدی تولید میکردند. همین تفاوت، نظام ارزشی را بهم میزند؛ نوع انتخاب همسر، الگویی برای تعداد فرزندان و نوع نگرش به آن تغییر میکند.»
به گفته عبدالهیان، تفاوتهای سنی در دهه ۶۰، در دهه ۷۰ بروز پیدا میکند که عمده آن هم در تولید ارزشها میان دختران است. او همچنین میگوید: «با وجود مدرنیته متاخر، متولدان دهه ۵۰، آخرین بازماندههای نسلهای کهن خانوادههای ایرانی هستند. درواقع سنتیترند. به ارزشها پایبندی بیشتری دارند، تمایل به تغییر ارزش در آنها کمتر است و در نهایت شورش و عصیان کمتری در آنها دیده میشود. اما در دهه ۶۰ عصیان بیشتر است. متولد دهه ۶۰ در دهه ۷۰ و ۸۰ میخواهد به همه آموزههای تاریخی مدرنیته متاخر متلاشی شده در دهه ۵۰ و قبل از آن پاسخ بدهد و مشکل همین جاست.»
به حرفهای ابتدایی عبدالهیان اگر توجه کنیم، این حرفهای او بیشتر قابل درک میشود؛ در دهه ۶۰، هیچ اثری از مدرنیته و توسعه به سبک دیگر، وجود نداشته است. پس در دهه ۷۰، متولد دهه ۶۰ دنبال اتفاق دیگری میگردد: «متولد دهه ۶۰ سنتی بار نمیآید. در دهه ۶۰ خیلی از آموزههای مدرنیته و حتی سنت فرو ریخته است. پس باید ارزش جدیدی تولید کند.»
برخی عقیده دارند جنبش دانشجویی که در میانههای دهه ۷۰ شکل گرفت، برآمده از همان آرمانخواهی نسل دهه ۵۰ است. چیزی که پس از آن و با ورود متولدان سالهای ۶۰ دیگر اتفاق نیفتاد. اما عبدالهیان عقیده دارد که نگاه نسلها به تحولات دنیا و ایران بیرونی شده است: «ایرانیها ادعای تمدن دارند که بالاخره هزینهبر است. نسلها به فراخور درکی که از ادعای تمدن دارند؛ تغییر موضع میدهند. به این آگاهی میرسند که باید نگاه به بیرون داشته باشند. تا سال ۷۰ نسلهای قدیمیفکر میکردند که باید بر اساس شرایط درون جامعه ایران عمل کنند. اما در دهه ۸۰ و به ویژه چهار پنج سال گذشته نسل جدید متوجه شده است باید به مسائل بیرونی توجه کند. گو اینکه جامعه ایران در مرحله گذار است، باید ۱۵-۱۰ سال صبر کرد تا به جایی برسد. ضمن اینکه احتمالا نسلها در حال بازاندیشی خودشان هستند. در حال تعیین تکلیف امور مهم و خودشان هستند. الان حرف زدن درباره ارزشها کار سادهای نیست.»
● گذر از لطافت به خشونت
به نظر در عنوان این بخش کمیغلو شده است. اما گفت وگو با یک روانشناس چنین نتیجهای میدهد. دکتر روزبیانی، عقیده دارد اتفاقاتی که دو نسل دهه ۵۰ و دهه ۶۰ به چشم دیده است و احساساتی که در سالهای جنگ و پس از آن تجربه کرده، به تفاوتهای فاحشی در اختلالات روانی و رفتاری این دو نسل منجر شده است: «آنهایی که از سال ۶۰ به بعد متولد شدهاند، آسیبپذیری بیشتری دارند؛ اعتیاد، افسردگی، اضطراب و... ناشی از دورانی است که آنها در آن بدنیا آمدهاند. حتی پدر و مادرها اضطراب و استرس فراوانی داشتند که به کودکان خردسال خود انتقال دادند. آنها معمولا در اواخر دهه ۵۰ ازدواج کردهاند؛ استرس انقلاب، پس از آن استرس و ترس از جنگ و بمباران، همه اینها به اکنون رسیده است و نسل دهه ۶۰ را آسیبپذیرتر کرده است.»
آنطور که روزبیانی میگوید علاوه بر جنگ، شرایط فعلی اقتصادی و اجتماعی، تاثیرات بیشتری در این آسیبپذیری دارد: «نسل دهه ۵۰، راحتتر زندگی میکنند. راحتتر تشکیل زندگی داده است. سر کار رفته است. اما الان برای نسل دهه ۶۰ استرس بیکاری و تورم و ازدواج وجود دارد. آنهایی که در دهه ۶۰ به دنیا آمدند، گرفتاریهای دهه ۶۰ را داشتند؛ آن موقع در جنگ بودیم، نهادهای آموزشی نمیتوانستند به خوبی به وظیفه خود عمل کنند. رفاه کنونی نبود، نهادها در خدمت جنگ بودند. این نسل استرس و نگرانی همه چیز را داشتند. بچه دهه ۵۰ وقتی در دهه ۷۰ دنبال کار میگشت، راحتتر به نتیجه میرسید. بچههای دهه ۵۰ کلا باتجربهتر هستند.» البته نباید فراموش کرد که مخاطب روزبیانی متولدان سالهای پایانی دهه ۵۰ و ابتدایی دهه ۶۰ هستند.
روزبیانی به عوارض پس از جنگ اشاره میکند که گویا برای متولدان دهه ۶۰ بیشتر است: «تغییرات در متولدان دهه ۵۰ و ۶۰ حتی در نوع جنایتهای آنها هم تاثیر دارد، اختلالات رفتاری هم بدتر شده است؛ اگر قبلا با یک گلوله کسی را به قتل میرساندند، اما اکنون با ۱۰ یا ۲۰ گلوله هم طرف راضی نمیشود. بچههای دهه ۵۰ کلا ملایمتر هستند، اما متولدان دهه ۶۰ خشونت بیشتری دارند. اختلالات روانی بیشتر شده است. نوع خشونت فرق کرده است.»
روزبیانی نقبی هم به ازدواج میزند که سنش برای متولدان دهه ۶۰ بیشتر از نسل پیش از آن شده است: «وقتی سن ازدواج بالا میرود، جرم و جنایت و اضطراب و استرس هم بیشتر میشود.»
● احتمالا اکنون برای انتخاب عنوان بالا، حق میدهید.
▪ طلاق برای دهه ۶۰
همه خشونت و استرس برای دهه ۶۰ شد، گویا طلاق هم در نسل دهه ۶۰ بیشتر است. عبدالهیان گفت که نسل دهه ۵۰ آخرین بازماندههای خانواده سنتی ایرانی هستند. دکتر علی نجفی توانا، حقوقدان عقیده دارد به دلیل همین نگرش کمیسنتیتر در خانوادههای نسل دهه ۵۰، طلاق جدایی کمتری در این نسل دیده میشود. البته این گفته را هم با بازه زمانی تا متولدان سالهای میانی دهه ۵۰ در نظر بگیرید. بازهای که روزبیانی درباره آن چیزی نگفت و البته عقیده داشت، محکمتر از دهههای دیگر است.
نجفی توانا میگوید: «فرزندان دهه ۵۰ در دوره تغییر متولد شدند. آنها التهاب انقلاب و جنگ را تجربه کردند. در دوران سخت محاصره اقتصادی قرار داشتند، و از نظر شخصیتی آسیبپذیری ویژهای نسبت به دهههای قبل و بعد خود دارند و این قابل مقایسه نیست. این افراد دوره طفولیت و نوجوانی و جوانی پر التهابی داشتند و میتوان گفت آسیبپذیری بیشتر و روحی و روانی بیشتری دارند. اما متولدان دهه ۶۰ عمدتا دوران نوجوانی و جوانی خود را در شرایط باثباتتری سپری کردند. همین موجب تفاوت در انگارهها و علایق و سلایق آنها نسبت به دهه قبل از خود است.»
او به عصر اینترنت اشاره میکند که احتمالا هر چه بلا سر متولدان دهه ۶۰ میآید به خاطر همین بلای خانمانسوز است: «متولدان دهه ۶۰ نسبت به دوره قبل ویژگی متفاوتی دارند که آن ورود به عصر اینترنت است. کامپیوتر و اینترنت، تحولات شدید اقتصادی و فرهنگی به همراه داشته است.»
نجفی توانا در نهایت به همان پرخاشگری نسل دهه ۶۰ میرسد که روزبیانی هم گفته بود: «تحولات اینترنتی و کامپیوتری باعث رفتارهای ضد اجتماعی میشود. رفتارهای این گونه افراد، عمدتا حالتهای پرخاشگری، عصبیتهای ناگهانی، ارزشگریزی و نظمگریزی و در مواردی مشکلات رفتاری دیگری را در پی دارد؛ چیزی که در متولدین دهه ۵۰ کاملا متفاوت است.»
این حقوقدان در نهایت به این نتیجه میرسد؛ خانوادهای که یک متولد دهه ۶۰ تشکیل میدهد، به مراتب متزلزلتر از خانواده متولد دهه ۵۰ است: «نبود امکان ازدواج برای متولد دهه ۶۰ و تبعیض در روابط اجتماعی، همچنین پایبند نبودن به اصول و ارزشهای خانوادگی موجب شده است که زندگی خانوادگی این افراد دوام چندانی نداشته باشد. البته پدیدههایی که در طلاق هر دو گروه موثر است، مشترک هم هست. اما علیالقاعده، سنتگرایی متولدان دهه ۵۰ باعث بقای بیشتر خانواده آنها میشود. اما ضعف و نداشتن ثبات شخصیتی، زمینهساز طلاقهای زودهنگام در متولدان دهه ۶۰ شده است.»
به گفته نجفی توانا دلایل طلاق در نسل دهه ۵۰ بیشتر اقتصادی و کمتر فرهنگی است: «اما متولدان دهه ۶۰ بیشتر از ضعف باورها و پایبند نبودن به موازین خانوادگی، و اصولا نظم اجتماعی، به سوی طلاق میروند.»
● معلمان بینوا
زمانی در مدارس، معلمان برای خودشان برو بیایی داشتند. اما باید پای صحبتهایشان نشست تا عاصی شدنشان را از دست نسل جدید احساس کرد. یکی از معلمان دبیرستان که ۳۰ سال سابقه خدمت دارد، میگوید دانشآموزانی که سال ۵۸ سر کلاس او مینشستند، با اینکه سنشان تنها چهار یا پنج سال کمتر بود، اما احترام بیشتری برای معلم قائل بودند تا دانشآموزان این دوره و زمانه: «نسل امروز، نسل اینترنت و موبایل است. حواسش به درس نیست. این عوامل بازدارنده است. اما در دهه ۶۰ یا ۵۰، دانشآموزان به درس بیشتر توجه میکردند. گمان میکردند که با درس خواندن میتوانند به جایگاه و درآمد خوبی برسند. اما حالا دانشآموز احتیاجی به درس ندارد. میبیند که بدون مدرک هم میتواند درآمد داشته باشد و پولدار شود. امیدی ندارند که با درس به جایگاهی برسند. بچههای دهه پنجاه تفریحشان فوتبال گل کوچک بود و بچههای ۶۰ از اس.ام.اس فرستادن لذت میبرند. طبیعی است که سایر رفتارهای این دو گروه سنی هم باید متفاوت باشد.»
مدارس امروز، مدارس دانشآموزمحور است. اگر نسل دهه ۵۰ و میانه دهه ۶۰ چوب معلم را همچون هشداری برای آینده میپذیرفت، همه عزت و احترامیکه معلمان به نسل سالهای ۶۵ به بعد میگذارد، چوبی شده است که با آن دانشآموزان را علیه معلم میشوراند: «الان نمیتوان توقع زیادی از دانشآموزان داشت. درس دادن به این نسل و سر و کله زدن با آن سخت شده است.»
معلمان که نمیتوانند با این نسل سر کنند، پس چه انتظاری میتوان از بقیه داشت؟
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست