یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
انسان شناس کیست
ما تصورات مختلفی نسبت به افراد متفاوت در ذهن داریم. شاید همه ما یک تصویر خاص از پزشک داریم، مثلاً؛ کسی که لباس سفید میپوشد، عینک به چشم میزند، با تکبر راه میرود و... یا تصور ما از یک فیزیکدان، فرد نابغهای است که به مطالعه موضوعات مهم میپردازد. سؤال این است که «چه تصویری از انسانشناس در ذهن نقش میبندد؟» و «اگر قرار باشد انسانشناس را تشبیه کنید به چه چیزی تشبیه میکنید؟»
کار انسانشناس این است که درباره فرهنگ سایر جوامع بررسی و مطالعه کند، در میان مردم زندگی کند و درباره بعد خاصی از فرهنگ آنها با استفاده از روشهایی نظیر مشاهده مشارکتی، مشاهده میدانی، مصاحبه و... دست به توصیف فرهنگی بزند. گاهی لازم است که انسانشناس برای بررسی مردمی که درباره آنها تحقیق میکند، زبان آنها را نیز یاد بگیرد. اگر به تاریخ انسانشناسی نگاه کنیم، میبینیم که تمام انسانشناسان از سرزمین خود سفر کرده و برای مطالعه و تحقیق به سرزمینهای دیگر رفتهاند.
لوئیس هنری مورگان (انسانشناس تکاملگرا) درباره سرخپوستان آمریکا مطالعه کرد و در این راستا کتاب جامعه باستان را نوشت.
فرانتس بوآس (پدر انسانشناسی آمریکا) در میان سرخپوستان مکزیک، در دره مرگ مدتی زندگی کرده و بر روی گرده بزرگی از سرخ پوستان مکزیکی کار کرده است.
اوانس پریچارد (انسانشناس کلاسیک انگلستان) در میان قوم نوئر در سودان ۲ الی ۳ سال زندگی کرده و کتابهای متعددی درباره نوئرها نوشته است.
انسانشناسان معروفی هم به ایران آمدند و درباره فرهنگ ما کتابهای متعدد و متنوعی نوشتهاند. مانند: خانم لمپتون، ریچارد تاپر، برایان اسبونر و فردریک بارث. این امر نشاندهنده این است که از گذشتههای دور همواره سفرنامهنویسی رواج داشته است. اولین کتاب انسانشناسی در دنیا تاریخ هرودوت است که در حدود ۳۰۰۰ سال پیش نوشته شده است. هرودوت همراه ارتش یونان به ایران آمد و در مورد فرهنگ ایران به طور مفصل کتاب نوشت. موضوع انسانشناسی به طور کلاسیک عبارت است از مطالعه، بررسی و تحقیق درباره فرهنگهای دیگر. چون در انسانشناسی اعتقاد بر این است که از راه مطالعه فرهنگ دیگری میتوانیم به خویشتن خویش پی ببریم.
● انسانشناسی به مثابه مسافرت
لازمه انسانشناسی این است که ما به فرهنگ دیگری سفر کنیم که گاه این مسافرت جغرافیایی است و گاه تاریخی. گاهی از سرزمین خود به سرزمینهای دیگر میرویم و گاه درباره دورههای گذشته (مثل صفویه و زندیه و...) یک سرزمین مطالعه میکنیم و چون تفاوتهای بارزی بین فرهنگ حال و گذشته وجود دارد، ما از منابع فرهنگی و باستانشناسی هم استفاده میکنیم. حتی گاهی لازم است زبان گذشتگان را هم یاد بگیریم مانند زبان گذشته ایران که پهلوی بود. از آنجا که دورههای پیشین وجود ندارند و تفاوتهای عمدهای با فرهنگ امروز دارند، میتوان به بازسازی فرهنگ گذشته در جامعه پرداخت. فرهنگهای دیگر به دلیل غریبه و بیگانه بودن بهتر قابلیت مطالعه دارند و با دید وسیعتر میتوان آنها را دید، توصیف کرد و شناخت.
● توریست و انسانشناس
انسانشناس و توریست تا حد زیادی شبیه یکدیگر هستند اما توریست برای لذت بردن و پر کردن اوقات فراغت به مسافرت میرود درحالی که انسانشناس در عین لذت بردن به شناخت فرهنگ هم میپردازد و دارای دیدگاههای نظری است و هدف آن، این است که از طریق مشاهده فرهنگهای دیگر، سازوکار و طرز عمل آن فرهنگ را بشناسد. انسانشناس نیاز دارد اقامت طولانیتری در آن سرزمین داشته باشد تا بتواند لایههای پنهان آن فرهنگ را بشناسد و نوعی همدلی و هم زبانی با آن فرهنگ به دست آورد. هدف، شیوه اقامت و شیوه مشاهده توریست با انسانشناس متفاوت است. انسانشناس چون هدفش شناخت است، به کمک ابزارهای عملی و نظری به مشاهده میپردازد. سفر برای این است که از داخل فرهنگ خود بیرون بیاییم و به داخل فرهنگ متفاوتی برویم.
● انسانشناس به مثابه کارآگاه
استعاره دیگر برای انسانشناس کارآگاه پلیس است؛ کارآگاه شروع به ساختن روایت از حادثه میکند، معما میسازد و سعی میکند تا گرههای کور را باز کند. برای این کار باید به محلی که جرم رخ داده برود، عوامل موجود در محیط را ببیند، اطلاعات را جمعآوری کند، گزارش توصیفی بنویسد و بعد شرحی از توصیفها ارائه دهد و در نهایت باید به تبیین آنها بپردازد. مثلاً وقتی قتلی صورت گرفته، کارآگاه وارد صحنه میشود، اطلاعاتی کسب میکند، ویژگیهای محیط را شرح میدهد، مصاحبه و گفتگو میکند و بعد به بیان توضیح میپردازد. یعنی بین حادثه و عواملی که ظاهراً به حادثه ربطی ندارد، نسبتی برقرار میکند. مثلاً بین بستگان مقتول، دوستان مقتول و... علاوه بر توصیف باید رابطهها را توضیح دهد و تبیین کند یعنی علتیابی کند و بعد به این نتیجه میرسد که فلان موضوع علت وقوع حادثه بوده است. وظیفه انسانشناس هم همین است و در پی پاسخ به سؤالات مختلفی است که در ذهن دارد. مثلاً چرا مردم زبالهها را در خیابان میریزند؟ چرا مردم هنگام رانندگی بوق میزنند؟ چرا مردم در صف نوبت را رعایت نمیکنند؟ چرا مردم آب دهانشان را در خیابان میاندازند؟ چرا مردم در مصرف انرژی صرفه جویی نمیکنند؟ چرا مردم خشونت میورزند؟ چرا مردم زیاد سوگند میخورند؟ حال مثل کارآگاه پلیس میخواهیم این حادثه را شناسایی کنیم، که مثلاً چرا مردم اعمال خشونت میکنند؟ و میخواهیم این موضوع را تبیین کنیم.
ابتدا باید دانست که خشونت بر دو نوع است: ۱.خشونت نمادین ۲.خشونت فیزیکی. خشونت نمادین به مراتب بدتر از خشونت فیزیکی است. خشونت علیه زنان هم نوعی خشونت نمادی است. زن بودن به واژهای تحت عنوان ضعیف تبدیل شده است و در مقابل مردانگی همراه با غرور و اعتماد به نفس است. از سویی همیشه شغلهای رده پائین و ثانویه در جامعه متعلق به زنان است. البته ما در جامعه شاهد خشونت نمادین بر علیه کودکان هم هستیم. انسانشناس در این مورد باید یک توصیف ارائه کند یعنی مشخص کند که منظور از خشونت چیست؟ به چه مقدار خشونت اعمال میشود؟ در کل توصیفی از خشونت، مقدار خشونت، شیوه اعمال خشونت و... ارائه دهد. در مقابل خشونت نمادین راه مقاومتی وجود ندارد و راحتتر قبول میشود در صورتی که در مقابل خشونت فیزیکی مقاومت وجود دارد. زنان اغلب در پایگاههایی که اشغال کردهاند، مورد خشونت قرار میگیرند. مثل خشونت جنسی، تماس فیزیکی، سوء استفاده، نگاههای بد و... در پایگاه جنسیتی. و یا در پایگاه خانوادگی مثل ظرف شستن، آشپزی، مدیریت داخل خانه و... که متعلق به زنان است و در مقابل مالکیت اموال متعلق به مردان است. تحقیقات نشان داده است که ۸۷ درصد مالکیت در ایران برای مردان است و مالکیت زنان برای آنها به ارث رسیده است. بر اساس تجربه ثابت شده است که هر گاه درآمد بالا رود، از میزان خشونت کاسته میشود. در مسائل اجتماعی، بسیاری از اوقات همبستگی زمانی و اتفاقی وجود دارد اما رابطه علی نیست. مثلاً بین وضعیت توسعه و خشونت همبستگی وجود دارد اما یکی علت دیگری نیست. علیت زمانی است که یک عامل علت عاملی دیگر شود. مثلاً بین نوع آموزههای دینی و خشونت، درآمد و خشونت، باورهای عامیانه و خشونت و... رابطه وجود دارد. انسانشناس به مثابه کارآگاه سعی میکند یک مسأله پیدا کند. او یک سری فرضیه دارد و یک سری شاه کلید برای حل مسائل. کارآگاه بر اساس تجربیات خود به یک سری فرضیات درباره عوامل جرم، انواع جرم و... میرسد. انسانشناس هم فرضیاتی دارد که به کمک آنها وارد جامعه میشود.
● آیا انسانشناس با مردمشناس فرق دارد؟
مردم شناسی دانشی است به مثابه قوم شناسی. وقتی انسانشناسی به مطالعه یک قوم خاص میپردازد، مردمشناسی است اما زمانی که به تبیینهای عام میپردازد، انسانشناسی است، یعنی زمانی که فرضیهسازی میکند و فرضیهها را تعمیم میدهد و در نهایت نظریه پردازی میکند. پس تصور ما از انسانشناس میتواند به مثابه مسافر و یا کارآگاه باشد. البته انسانشناس را میتوانیم به مثابه موسیقیدان هم بدانیم که ضرب آهنگ درونی فرهنگ را میشناسد و بعد آن را مینوازد.
پایگاه الکترونیکی فرهنگشناسی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست