دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

پل تیلیخ Paul Tillich


پل تیلیخ Paul Tillich

پل تیلیخ در بیست اگوست ۱۸۸۶ در شتارتسدل آلمان به دنیا آمد در خانه کشیش محافظه کار لوتری بزرگ شد و در دانشگاه های برلین, توبینگن و هال به تحصیل پرداخت

پل تیلیخ در بیست اگوست ۱۸۸۶ در شتارتسدل آلمان به دنیا آمد. در خانه کشیش محافظه‌کار لوتری بزرگ شد و در دانشگاه‌های برلین، توبینگن و هال به تحصیل پرداخت. او در سال ۱۹۱۲ از دانشگاه برسلاو به اخذ درجه دکتری با رساله‌ای در مورد فردریک شلینگ نایل شد؛ کسی که اندیشه‌هایش در تیلیخ سخت موثر افتاد. تیلیخ سپس به عنوان دستیار کشیش تعیین شد و چند سالی را با این عنوان خدمت کرد. وقتی تیلیخ به سال ۱۹۱۸ ارتش را ترک کرد، سلطنت‌طلب سنتی به سوسیالیست مذهبی، فرد معتقد مسیحی به انسان بدبین فرهنگی و پسر پیوریتانی سرکوب‌شده به مرد عاصی بدل شده بود، این سال‌ها نقطه عطف حیات تیلیخ را نشان می‌دهند. تیلیخ اعتقاد داشت که تحول در خود، بازتابی است از تحول در تمدن غربی. آن تجربه به علاقه تیلیخ محوریت بخشید. عنوان اولین سخنرانی عمومی‌اش در برلین به نام "درباب مفهوم الهیات فرهنگ" برای الهیات مابقی عمرش نقطه محوری باقی ماند. وی در سال ۱۹۱۹ برای آغاز دوره استادی دانشگاه برلین بازگشت؛ جایی که مرکز عمده منازعات سیاسی و هنر پیشتاز بود. تیلیخ در برلین زندگی نسبتاً بی‌نظمی را سپری کرد و در حالی‌که در دانشگاه برلین به تدریس الهیات اشتغال داشت، بشدت درگیر دنیای توهمی هنرمندان و مبارزان سیاسی بود. از این به بعد به جز سه ترم ناخوشایند در دانشگاه ماربورگ ۱۹۲۴ الی ۱۹۲۵ دیگر در دانشکده‌های الهیات به کار تدریس نپرداخت، بلکه به مطالعات دینی در موسسه تکنولوژی در سدن و یا به تدریس فلسفه در دانشگاه فرانکفورت ۱۹۳۳ مشغول شد. تیلیخ در هر دو جا از بودن در خط مرزی، یعنی در نقطه برخورد بین سنت‌های دینی و حرکت‌های عمده فرهنگ دنیوی خوشحال بود. او در سال‌هایی که در فرانکفورت اقامت داشت، در محافل علمی آلمان بسیار مشهور شد. دومین ضربه هولناک در فرانکفورت و در اوج توانایی بر پل تیلیخ وارد شد. در سال ۱۹۳۳ مقامات نازی او را به دلیل حمله به ایدئولوژی نازی در کتاب خود به اسم "تصمیم سوسیالیست" از پست دانشگاهی‌اش در فرانکفورت عزل کردند. وقتی برای تیلیخ آشکار شد که باید از آلمان فرار کند، دوستان امریکایی وی زمینه انتصاب او را در دانشکده کانون الهیات شهر نیویورک فراهم ساختند.

تیلیخ در سال ۱۹۳۳ دوره دانشگاهی خود را با فرهنگ و زبانی بکلی بیگانه آغاز کرد. ۱۵ سال بعد را در کانون الهیات به حالت گمنامی نسبی تدریس کرد و انتشار تاملات مربوط به زندگی‌نامه خودنوشت او در کتاب درباره خط مرزی گمنامی او را برطرف نساخت. او در محافل کوچک متالهان دانشگاهی از احترام زیادی برخوردار بود، اما آثار قابل دسترس او به زبان انگلیسی اندک بود. به همین دلیل آثار خویش را به زبان انگلیسی نوشت. تیلیخ در سال ۱۹۴۸ اندکی از مواعظی را که در نمازخانه کانون انجام داده بود، تحت عنوان "تزلزل مبانی" منتشر ساخت و بر خلاف انتظار جزو پرفروش‌ترین کتاب‌ها شناخته شد. تیلیخ سه سال بعد نخستین جلد کتاب "الهیات سیستماتیک" را منتشر کرد. این کتاب موضوع بحث پرشور محافل دانشگاهی و کلیسایی شد. تیلیخ در سال ۱۹۵۵ از کانون الیات بازنشسته شد و بعد کرسی استادی در دانشگاه هاروارد را پذیرفت. در هاروارد دومین جلد الهیات سیستماتیک را در سال ۱۹۵۷ منتشر ساخت. در سال ۱۹۶۲ دوین پست بعد از بازنشستگی را در دانشگاه شیکاگو پذیرفت و سومین جلد الهیات سیستماتیک به سال ۱۹۶۳ از سوی همین دانشگاه انتشار یافت. تیلیخ سرانجام در سال ۱۹۶۵ درگذشت.

بیش از پانصد اثر در فهرست آثار تیلیخ وجود دارد: نوشته‌های موجود انگلیسی در چهار گروه تقریبی قرار می‌گیرند: الهیات سیستماتیک؛ نوشته‌های خارج از سیستم که به موضوع‌های خاص کلامی می‌پردازند، ولی درون سیستم نیز مورد بررسی قرار می‌گیرند، بخصوص "دین کتاب مقدس و جست‌وجوی واقعیت غایی"، "عشق، قدرت و عدالت" ، "عصر پروتستان و الهیات فرهنگ"؛ سه جلد مواعظ که عبارتند از: "تزلزل مبانی"، "هستی جدید" و "حال ازلی" رساله‌هایی در فلسفه دین، بخصوص رساله "شجاعت بودن".

در بحث الهیات تیلیخ باید بیشترین توجه را بر روی الهیات سیستماتیک معطوف ساخت. همه این آثار شاید به مثابه صور گوناگون دیدگاهی واحد به الهیات تلقی شوند؛ به این معنی که بین فرهنگ معاصر و مسیحیت تاریخی واسطه می‌شوند تا نشان دهند که ایمان به پذیرش از جانب فرهنگ معاصر نیاز دارد و فرهنگ معاصر به پذیرش از جانب ایمان، یعنی همه آن آثار دل‌مشغولی‌هایی در حوزه الهیات فرهنگ هستند. در نظر تیلیخ معنای این مطلب آن است که دفاع از مسیحیت (مدافعه‌گری) یک شاخه تخصصی الهیات نیست، بلکه یک بعد از هر بخش فرعی الهیات است. تیلیخ در الهیات سیستماتیک این کار وساطت را با ارائه همبستگی بین دین و فرهنگ بر عهده می‌گیرد و تاکید می‌کند که رابطه دین و فرهنگ شبیه سئوال کردن و پاسخ دادن در یک گفت‌وگوست، یا شبیه همبستگی بین صورت و جوهر در یک اثر هنری است. در واقع همبستگی آن دو به این جهت امکان‌پذیر است که دین و فرهنگ در واقعیت عینی همواره کل واحدی هستند که صورت دین، فرهنگ است و جوهر فرهنگ، دین است.

تیلیخ اعتقاد دارد که شرایط بشری مسائل بنیادی را مطرح می‌سازد که فرهنگ بشری آن‌ها را به شیوه‌های متفاوت در سبک‌های برجسته آثار هنری خویش ظاهر می‌سازد و سنن دینی به آن‌ها پاسخ‌هایی می‌دهد که در نمادهای دینی متجلی هستند. به همین ترتیب، تیلیخ الهیات سیستماتیک خویش را در پنج بخش تدوین می‌کند و در هر بخش یک نماد عمده دینی کتاب مقدس به مثابه پاسخ، به یک مسئله عمده بشری متبلور در فرهنگ جدید مرتبط می‌شود. این پنج بخش عبارتند از: لوگوس، خدا به عنوان خالق، عیسی به عنوان مسیح، روح الهی، و ملکوت خدا.

تاثیر تیلیخ بر الهیات عمدتاً از طریق مناقشه‌هایی صورت گرفته است که اظهارنظرهای وی، آن‌ها را به وجود آورده‌اند. او اصطلاح دینی دلبستگی واپسین را به زبان انگلیسی اضافه کرده است؛ چه، دلبستگی واپسین به اصطلاح متداول گفت‌وگوهای دنیوی بدل شده است تا بر بعد دینی به طور بسیار مبهم دلالت کند. مناقشه فراوانی در این باب وجود داشته است که آیا اصطلاح آشنای نماد دینی آن‌گونه که تیلیخ آن را درک می‌کند، محتوای معرفتی دارد، یا نه. به همین خاطر اندیشمندان بعدی تلاش کرده‌اند تا مفهوم نماد دینی را مجدداً صورتبندی کنند تا با اعتراض‌ها مقابله کنند و در این صورت مناقشه دیگر مبنای تیلیخی ندارد.

همچنین مسیح‌شناسی تیلیخ بسیار مشاجره‌انگیز بوده است. اعتراض عمده آن بوده که ساختار استدلال تیلیخ، واقعیت تاریخی عیسی را به دعاوی کلامی در مورد اهمیت وی نامرتبط می‌سازد؛ هر چند محور بحث‌های مسیح‌شناختی عوض شده است و اظهارنظرهای تیلیخ گویی تاثیری را بر مباحث مسیح‌شناختی جاری ندارند. آموزه خدای تیلیخ بسیار موثر بوده است. در مناقشه بر سر این مسئله که آیا فهم مسیحی از خدا باید طبق کتاب مقدس، شخصی باشد، یا نه، آموزه فوق نقطه محوری بوده است. توصیف تیلیخ از خدا اصلا شخصی نیست. دیدگاه مخالف مقرر می‌دارد که مفهوم عمل کرده خدا در تاریخ را می‌توان قابل فهم دانست و کوشش‌هایی که برای نشان دادن فهم‌پذیری عمل کردن خدا در تاریخ صورت گرفته، بسیار مشاجره برانگیز بوده‌اند.