پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

نکند قرآن نخوانیم


نکند قرآن نخوانیم

فکر می کنم تلاش بیهوده ای است اگر کسی بخواهد لزوم خواندن قرآن کریم را برای یک آدم مسلمان اثبات کند چون همه آن آدم های مسلمان این را می دانند و بهتر از خودش می توانند برایش استدلال بیاورند

فکر می کنم تلاش بیهوده ای است اگر کسی بخواهد لزوم خواندن قرآن کریم را برای یک آدم مسلمان اثبات کند! چون همه آن آدم های مسلمان این را می دانند و بهتر از خودش می توانند برایش استدلال بیاورند. این را البته آمار می گوید و بیراه هم نمی گوید. کافی است دور و برمان را خوب نگاه کنیم و کمی هم سؤال کنیم، تا ساده ترین و با این حال محکم ترین دلایل آنها را برای این مسأله بشنویم. دلایلی که با همه پیش پا افتادگی، آن قدر در لایه های درونی شخصیت این آدم ها جای گرفته که به این راحتی نمی شود در ردشان دلیلی آورد. اما کو تا این علم الیقین بشود حق الیقین؟ مثل همه چیزهای دیگری که قبول شان داریم، اما فقط قبول شان داریم! مثل ۹۵ درصد آدم های دنیا که خدا را قبول دارند...

در هر حال یک گام جلو هستیم. همه می دانیم که باید- یا حداقل خوب است- که قرآن بخوانیم. آن هم نه تنها در مجلس ختم، بلکه به عنوان قسمتی از برنامه روزانه و حالا قرآن خواندن یا نخواندن، مسأله دقیقاً همین است! و یک سؤال مهم: چرا قرآن نمی خوانیم؟

سرانه مطالعه در ایران بسیار پائین است. آمار این سرانه را لااقل سالی چند بار به بهانه های مختلف از رسانه ها می شنویم. شاید تعمیم این آمار به قرآن کریم کار صحیحی نباشد، اما اگر منصف باشیم باید بپذیریم که اصولاً حس و حال نشستن و باز کردن یک کتاب را نداریم! و قرآن کریم هم- لااقل در صورتی که در دست ما است- یک کتاب است. هرچند حقیقت قرآن بسیار فراتر از آن است. شاید به همین خاطر است که مهدی، دانشجوی ۲۰ ساله ای که خیلی کم قرآن می خواند به عنوان نخستین دلیلی که به ذهنش می رسد و به زبان می آورد، می گوید: «چون کلاً کتاب کم می خوانم» با این که همچنان قصد نداریم لزوم خواندن قرآن کریم را اثبات کنیم، اما بد نیست کمی بیشتر به همین موضوع فکر کنیم. این که «ارتباط و انس» با قرآن کریم، که وضع مطلوب یک انسان مسلمان است، چقدر با «خواندن» قرآن به عنوان یک «کتاب» مرتبط است؟

با وجود این که استخاره، همراه داشتن قرآن کریم، داشتن قرآن در خانه و حتی نگاه به خط قرآن بدون خواندن آن، خود انواع ارتباط هستند و نوری که از حقیقت قرآن کریم

بر می خیزد، در هر نوعی از ارتباط که با قرآن کریم برقرار شود، اثرش را روی شخص می گذارد، چه دلیلی دارد که قرآن نخواندن افراد جامعه را به عنوان یک عیب به حساب بیاوریم؟ در حالی که می توانیم بیشتر به جنبه های عملی قرآن بپردازیم تا این که سعی کنیم خواندن آن را بدون این که تلاشی برای فهمش داشته باشیم، ترویج کنیم. درست مانند دختر خانمی که متصدی فروش عطر در یکی از ایستگاه های مترو بود و می گفت: «همه چیز که در خواندن قرآن کریم نیست، باید به آن عمل کرد.»

دکتر تهرانی کارشناس علوم قرآنی می گوید: «کلمات قرآن کریم ، اگر چه برایمان نامفهوم باشند، ولی در انبار ذهن و چشم انسان جای می گیرند و اثر خود را می گذارند . به ویژه اگر در دوره کودکی این کلمات به کسی آموخته شود.» راست هم می گوید! به قول خودش این همه ترانه و تبلیغ که در طول روز آن قدر برای بچه های ما تکرار می شود که در عمق ضمیر ناخود آگاه شان نفوذ می کند، پر است از عباراتی که آنها نمی فهمند اما به مرور زمان برایشان مفهوم می شود و اثرش را در زندگی آنها می گذارد.

خواندن قرآن کریم بدون فهم اگر به یک سنت تبدیل شود در عمل افراد را به سمت فهمیدن آن هم پیش می برد. چون «مگر می شود یک عمر چیزی را تکرار کنند و به این فکر نیفتند که معنی اش را بفهمند؟» مثل خیلی از قدیمی ها که بدون دانستن صرف و نحو، معنی آیات قرآن کریم را می فهمیدند.

ن● ظام آموزشی

در ظاهر تغیر نظام آموزشی ضربه بزرگی به فرهنگ قرآنی کشور ما زده است. این از حرف های دکتر تهرانی بر می آید. البته این تغییر نظام آموزشی مربوط به سال ها پیش از انقلاب است. زمانی که رضا خان بساط مکتب خانه ها را برچید.

تا پیش از آن، حکومت در نظام آموزشی دخالتی نداشت. حسن آن نظام آموزشی هم شروع آموزش با قرآن کریم به جای زبان فارسی بوده است. یعنی نخستین کلماتی که کودک در مدرسه یاد می گرفت، قرآن بود. این البته منافاتی با حفظ فرهنگ ملی نداشته است. طوری که هر کس مکتب را تمام می کرد، هم قرآن بلد بود، هم فارسی، هم حساب و هم خط و با این معلومات وارد بدنه اقتصادی کشور یعنی بازار می شد. دلیل فضای دینی حاکم بر بازار قدیم هم تا حدود زیادی همین مسأله بوده است. تا جایی که سنت قرآن خوانی میان بازاریان پیش از شروع کسب روزانه رواج داشته است.

با برچیدن مکتب خانه ها به وسیله رضاخان و حکومتی شدن آموزش، انتقال سنت قرآن خوانی از طریق فرهنگ مردم، کم کم متوقف شد و نظام آموزشی هم تلاشی در این جهت نمی کرد.

● مدرنیته

اما جامعه امروز گرفتار مشکل دیگری هم شده به نام مدرنیته. از عوارض این جامعه مدرن، یکی مشغله بیش از حد آدم ها و زندگی ماشینی است.

پیرمرد خواربار فروشی که به روایت خودش ۴۰ سال است در این مغازه زیر پله کسب و کار می کند، برای قرآن نخواندن مردم این طور دلیل می آورد: «مردم وقت کم دارند. گرفتاری و فقر. دلیلش شاید فقر است!»

عارضه دیگر مدرنیته که خیلی هم بد نیست، این است که مردم جامعه دیگر کمتر چیزی را از روی تعبد و تسلیم می پذیرند و برای قبول هرچیزی دنبال دلیل هستند و از راه فهم وارد می شوند.

در نهایت با وجود نظام آموزشی فعلی و مدرنیته حاکم بر جامعه، با افرادی مدرن مواجهیم که می خواهند- یا قرار است- با چیزی ارتباط برقرار کنند که از طریق نظام آموزشی با آن مرتبط نشده اند، یعنی قرآن کریم. پس باید از طریق مفهومی این ارتباط را برقرار کرد.

● زبان

زبان قرآن هم یکی از عواملی است که تا حدودی بازدارنده افراد زیادی از خواندن قرآن است. یک دانشجوی دانشگاه علم و صنعت می گوید: « نمی شود به خاطر قرآن برویم عربی یاد بگیریم، باید بشود آن را فارسی خواند.» اما واقعیت این است که این یک «نباید» واقعی نیست بلکه ناشی از ناتوانی و کوتاهی در یادگرفتن زبان عربی است.

● قصه همیشگی

همه حرف ها منتهی می شود به همان قصه همیشگی: مسئولان مقصرند!

این حقیقتی است که تغییر اساسی در نظام آموزشی به ویژه در زمینه آموزش قرآن کریم ضروری است. مسلم است که بازگشت به نظام مکتب خانه ای امکان ناپذیر است، اما شیوه آموزش قرآن می تواند متحول شود. نگرش سیستم آموزش و پرورش هم به آموزش قرآن نگرش صحیحی نیست.

کلاس قرآن در حال حاضر به عنوان یک کلاس فوق برنامه تلقی می شود اما به طور مثال کلاس عربی بسیار با اهمیت است و این در حالی است که اصولاً آموزش عربی در سیستم آموزشی کشور ما با هدف توانایی خواندن و درک قرآن گنجانده شده است.

خود درس عربی هم به عنوان یک درس مستقل تدریس می شود و هر کس می تواند به آن علاقه مند باشد یا نباشد. تلاش ویژه ای هم برای علاقه مند کردن همه دانش آموزان به آن در کار نیست.

در کنار نظام آموزشی، رسانه هم نقش غیر قابل انکاری در این زمینه دارد. دکتر تهرانی می گوید: «اختیار خانواده ها در دست رسانه است.» به قول او این رسانه است که تصمیم می گیرد در یک شب خاص، مردم شاد باشند یا غمگین!

در چنین رسانه ای تولیدات قوی و اثر گذار و پرشماری برای جذب مخاطب به بسیاری از زمینه های «مباح» در کنار تولیدات

نه چندان با کیفیت و کم تعداد در زمینه قرآن کریم قرار می گیرند.

فرافکنی؟

اما آیا واقعاً همیشه تنها مسئولان مقصرند؟ مگر نه این که خانواده رانخستین نهاد در جامعه می دانیم؟ اما عادت کرده ایم که هیچ وقت از نقش خودمان به عنوان عناصر تشکیل دهنده جامعه صحبت نکنیم.

فرشید، سرباز شهرستانی که در تهران خدمت می کند ، قرآن نمی خواند. اما نکته مهم این جاست که او و بسیاری مانند او پدر و مادری مذهبی و سنتی دارند. از طرفی هم، محمد تقی میرزاجانی قاری ممتازی که رتبه نخست دانشجویان کشور را در کارنامه اش دارد، یک اعتراف تلخ می کند: «اگر کلاس ها و مسابقات و جلسات نبود، شاید ماهی یک بار هم سراغ قرآن نمی رفتم.»

تهرانی تأکید دارد که همه آنچه گفته است خطاب به مسئولان است، اما افراد جامعه نباید برای چنین مسائلی معطل حکومت بمانند.

باید بپذیریم که مشغله زندگی را بیشتر از واقعیت در ذهن خود پروبال داده ایم. به قول جواد سلطانی، جوان دیپلمه ای که در حال چسباندن پوستر به دیوار بود؛ وقتی ۱۲ ساعت از روز را به کار می پردازیم، گذاشتن ۵ دقیقه وقت روزانه برای خواندن قرآن کریم زمان زیادی نیست. او حتی وظیفه ای را هم متوجه مسئولان نمی داند و می گوید: «راه و چاه معلوم است. هرکس بخواهد خودش می رود».

یا این که هرچقدر هم که نظام آموزشی در این مورد برنامه ریزی کند، تکلیفی از گردن خانواده ساقط نمی شود، چه رسد به این که نظام آموزشی نارسایی یا کوتاهی هم داشته باشد و یا اگر واقعاً به خاطر نا آشنا بودن با زبان عربی قرآن

نمی خوانیم، چرا سعی نمی کنیم از ترجمه آن استفاده کنیم؟

به هر حال بیشتر آنچه که گفته شد، از آن دست حرف هایی است که از یک کارشناس و برنامه ریز آموزش قرآن کریم انتظار می رود. اما گاهی اوقات شنیدن حرف های کارشناسی، آن هم از نوع انتقاد از مسئولان، برای دیگران در حکم تخدیر می شود تا وظیفه شخصی خود را فراموش کنند! در حالی که خواندن قرآن و تدبر در آن وظیفه ای است که از طرف خود این کتاب به یک یک ما، محول شده بدون واسطه ای به نام حکومت.

و شاید بیشتر ما وضعیتی شبیه به مهندس جوانی داشته باشیم که می گفت: «یک بار یک اتفاق موجب شد که به سرم بزند شبی یک صفحه قرآن بخوانم که بعدها شد دو صفحه. این جوری بعد از یک سال قرآن را ختم می کردم که با یک ختم قرآن در ماه رمضان می شد سالی دو بار. اما این ختم هیچ وقت تمام نشد!» و وقتی پرسیدم چرا؟ چیزی نداشت بگوید، شانه بالا انداخت و گفت «نمی دانم. شاید غفلت.»

علی همایی نژاد



همچنین مشاهده کنید