چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

بهترین‌های عالم


بهترین‌های عالم

امروز از یک سو، روز مباهله اهل بیت (ع) با نصارای نجران است و از سوی دیگر، روز نزول آیه تطهیر در شأن اهل بیت عصمت و طهارت‌(ع)؛ هنگامی که این آیه نازل شد، پیامبر، علی و فاطمه و حسن و حسین‌(ع) …

امروز از یک سو، روز مباهله اهل بیت (ع) با نصارای نجران است و از سوی دیگر، روز نزول آیه تطهیر در شأن اهل بیت عصمت و طهارت‌(ع)؛ هنگامی که این آیه نازل شد، پیامبر، علی و فاطمه و حسن و حسین‌(ع) را فراخواند و فرمود: «اللهم هؤلاء اهلی (اهل بیتی)»: بار الها اینان اهل من هستند. سال دهم هجری، پیامبر اکرم‌(ص) نامه‌ای به نصارای نجران فرستادند، به این مضمون که خداوند یکتا را عبادت کنند و مسلمان شوند یا به مسلمین جزیه بدهند و به مذهب خود باشند، در غیر این صورت آماده جنگ گردند. بنی نجران در کلیسای بزرگ خود به مشورت پرداختند، عده‌ای مانند «سید» که از بزرگان قوم بود و «عاقب» که اسقف نجران بود، مخالفت خود را با تسلیم در برابر خواسته پیامبر‌(ص) اعلام کردند.

در مقابل عده‌ای مانند «ابو حارثه» اسقف اعظم نجران که ۱۲۰ سال عمر داشت و در باطن مسلمان بود با امر پیامبر‌(ص) موافق بودند. بعد از دو روز مشورت قرار شد کتاب «جامعه» را که صفات پیامبر بعد از حضرت عیسی‌(ع) را ذکر کرده بود و صحیفه حضرت شیث را بخوانند. در حضور جمع مسیحیان و فرستادگان پیامبر‌(ص) فصل‌های جامعه قرائت شد و با اذعان به آنچه در جامعه آمده بود تصمیم گرفتند هفتاد نفر از جمله سید و عاقب و ابوحارثه را برای تحقیق به مدینه بفرستند.

آنان به مدینه آمدند و خدمت پیامبر(ص) شرفیاب شدند. هر چه آن حضرت دلیل و برهان آورد آنان قبول نکردند و امر به «مباهله» واگذار شد. قرار بر مباهله شد، سید و عاقب به محل اردوی خود در خارج مدینه رفتند. آنان با یکدیگر مشورت کردند و بعضی از علمای آنها گفتند: «اگر فردا محمد‌(ص) با اصحاب و جمعی کثیر برای مباهله حاضر شود این روش پادشاهان است و ترسی به خود راه ندهید؛ ولی اگر خواص اهل بیت خود را آورد، این کار، کار انبیاست.» روز دیگر هنگام بالا آمدن آفتاب، پیامبر (ص) دست علی‌بن ابیطالب‌(ع) را گرفت و از حجره بیرون آمد. امام حسن و امام حسین (ع) را پیش رو روانه فرمود و حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا‌(س) از پشت سر آمدند تا بین دو درختی که قبلاً تعیین شده بود رسیدند. قبلاً به دستور حضرت زیر آن دو درخت را جارو زدند و به عنوان سایه‌بان، عبای سیاهی بالا درخت قرار دادند. مسلمانان مدینه هم آمدند. بنی نجران هم با فرزندان خود آمدند. پیامبر‌(ص) کسی را نزد سید و عاقب فرستاد که ما آماده‌ایم. اسقف با همراهان آمد و گفت: با چه کسانی با ما مباهله می‌کنید؟ پیامبر(ص) فرمود: «با بهترین اهل زمین و نیکوترین جهانیان نزد خداوند متعال؛ زیرا که از طرف خداوند متعال امر شده‌ام که آنها را بیاورم» و اشاره به آل عبا فرمودند. سید و عاقب و اسقف، همین که چشمشان به پیامبر (ص) و آل عبا (ع) افتاد، وحشت کردند به حدی که چهره‌هایشان زرد شد. ابو حارثه که میل به اسلام داشت فرصت را مغتنم شمرده، پا پیش گذاشت و دست سید و عاقب را گرفته پس کشید و آنها را نصیحت کرد و از عواقب این مباهله مطلع کرد و گفت: صفات او و اهل بیت او را در کتاب‌ها خوانده‌اید. این محمد (ص) همان پیامبر است؛ مگر نمی‌بینید ابرهای سیاه را و دگرگونی آفتاب را و شاخه‌های درختان را که خم شده و صدای مرغان و دود سیاه اطراف و آثار زلزله را که در کوهها نمودار شده است. آن بزرگواران منتظرند که دست به دعا بردارند؛ به خدا قسم اگر سخنی گویند از ما نشانی نمی‌ماند. برویم و با او صلح کنیم. بنی نجران، ابوحارثه را فرستادند و او مسلمان شد و عرض کرد: مردم نجران پشیمان شده‌اند. حضرت فرمودند: اسلام بیاورند. گفت: قبول نمی‌کنند، فرمود: آماده جنگ باشند. گفت: قدرت این کار را ندارند، ولی حاضرند جزیه را قبول کنند.