جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

شعر دیروز و امروز


شعر دیروز و امروز

شعر جدید زمانی در ایران ظهور و بروز یافت كه انسان ایرانی با دنیایی جدید روبه رو شد

طبیعتاً شاعر نیز به عنوان فردی كه در چنین شرایطی زندگی كرده و پرورش یافته است نمی تواند در شعر خود چون گذشتگان بیندیشد، تصویرسازی كند و... شعر بسراید.

با چنین نگاهی به شعر امروز، می توان به تفاوت های بسیاری اشاره كرد كه شاعر دیروز و امروز را از هم متمایز می كند. مطلب زیر در همین چارچوب به طرح برخی اختلافات شعر گذشته و جدید می پردازد.

پس از مشروطیت شعارهای میهنی و سیاسی رفته رفته جای خود را به مطالب انتقادی و اجتماعی داد و تدریجاً شیوه های زندگی جدید و پدیده ها و جلوه های گوناگون تمدن و فرهنگ غرب شاعران را مجبور كرد تا در مسیری دیگر گام بردارند و بكوشند با تنفس در فضای خیالپردازانه و رمانتیك شعر مغرب زمین از هوای گرفته و ملال آمیز شعر تقلیدی پس از شیوه هندی فاصله گیرند و با ورود در این دنیا بی این كه به قالب های جدید بیندیشند به خلق آثاری بپردازند كه با توجه به فضای رویایی و تعبیرات خاص آن تا آن روز در شعر فارسی سابقه نداشت یا برعكس با توصیف مظاهر مختلف و پدیده های گوناگون صنعتی جدید خود را نوآور و فرزند زمان خود جلوه دهند. با این تصور كه اگر به جای شمع از برق یا به جای اسب از اتومبیل و به جای كاروان از قطار سخن گویند به شعر زمان خود دست یافته اند، راهی كه تا این اواخر نیز تداول داشت. قطعه هایی كه اگر چه به مناسبت هایی تشبیهات و توصیفات تازه داشت ولی فاقد هر گونه «دید» و بافت جدید زبان و جوهر شعری بود، اما نمی توان انكار كرد كه در عین حال نیز توجه به همین پدیده های جدید بود كه رفته رفته سخنوران را به صرافت خلق قطعات تازه انداخت و به این ترتیب این وضع همچنان ادامه داشت تا سرانجام مردی با نام «علی نوری اسفندیاری یوشی» با نام نیما یوشیج ظهور كرد تا با اندیشه ای و نگاهی نو و با آگاهی و شهامت و شجاعتی كم نظیر در كنار پنجره ای دیگر بایستاد و با دریافتن معانی و تعابیر نو، پیدا كردن ضوابط و روابط تازه و رسیدن به زبان و بیان جدید به آفرینش چشم اندازی از شعر دیگر توفیق یافت و با اتكا به منطقی استوار تعریف شعر را به شعر بازگرداند، زیرا معنی ابداع و نوآوری راستین را نیك دریافته بود و می دانست كه نوآوری در این زمانه نه به این معنی است احیاناً از مظاهر تمدن جدید به نام بردنی و وصف كردنی با كمك تشبیه و استعاره و... اكتفا كند، بلكه ابداع و نوآوری زمانی مفهوم صحیح می یابد كه اندیشه و دید و بیان و بافتی دیگر را نشان دهد و همه این بدایع بود كه سرانجام او را به لزوم و وجوب شكستن قوالب قدیم و به تجاوز از محدوده آن چارچوب مناسب و زبان و بیان جدید می طلبد و چنین شد كه شعر راستین امروز با شعر نیما به جریان افتاد. در حالی كه همچنان در كنار آن شعر سنتی نیز به راه خود ادامه می داد. در خلال این اتفاقات دو جریان مختلف شعری بوجود آمد: شعر سنت گرای معاصر و شعر نوگرای معاصر كه این دو جریان به طور جداگانه شرح داده می شود.

شعر سنت گرای معاصر

شعر سنت گرای معاصر شعری است كه از نظر قالب هیچ تفاوتی با شعر گذشته ما نكرده است. یعنی در قالب همان انواع قصیده، غزل، قطعه، مثنوی است به جز چارپاره كه در قرن اخیر معمول شده است. ولی از لحاظ محتوا و مضمون متضمن حرف های تازه ای است كه سابقه آن را در شعر گذشته فارسی نمی توان یافت. اصل مشتركی كه در این گونه قطعات وجود دارد تازگی مضمون و معناست اما تنها این تفاوت آنها با شعر قدیم نیست، بلكه موارد تازگی و افتراق آنها را باید مورد بررسی قرار داد كه این نكته مبین آن است كه این قطعات را نمی توان هم سطح و همپایه هم دانست. مانند قطعاتی كه از لحاظ بافت زبان به سیاق قصائد قدماست ولی محتوای آنها را در شعر گذشته فارسی نمی توان یافت. قصائد و به طور كلی شعر سنت گرا را می توان به شرح زیر تقسیم بندی كرد و در همان حال اختلافات آن را با شعر گذشته بیان كرد:

اول: الف) قصائدی كه در توصیف پدیده های صنعتی جدید، انتقاد از اوضاع اجتماعی و اداری و توجه به سیاسات روز خاصه در عصر رضاخان و در آستانه جنگ دوم و از این گونه حرف ها و شعارهاست.

ما فتنه بر توایم و تو فتنه برآینه

ما را نگاه بر تو و تو را اندر آینه

ب) قصائدی كه در حسب حال و بیان ذهنیات و نفسانیات و تأملات شخص شاعر سروده شده و بسیار صمیمانه تر از قصائد نوع اول است مانند قصیده«نكوهش جهان» از ادیب السلطنه پیشاوری كه بسیاری از گویندگان معاصر از آن استقبال كردند.

یكی گل در این نغز گلزار نیست

كه چیننده را ز آن دو صد خار نیست

منه دل بر آوای نرم جهان

جهان را چو گفتار، كردار نیست

مشو غره بر عهد و زنهار وی

كه نزدیك وی عهد و زنهار نیست

دوم: تعابیر جدید و گهگاه «دید» خاصی كه در آنهاست به ویژه آن دسته از غزل ها كه رنگی از مفاهیم غنایی و عشقی زمانه ما را دربردارند كه می توان از آنها به عنوان غزلی دیگر یاد كرد. این ویژگی ها را در غزل های محمدحسین شهریار، پژمان بختیاری، امیری فیروزكوهی، رهی معیری، عماد خراسانی، علی اشتری، هوشنگ ابتهاج و خاصه سیمین بهبهانی بیش یا كم می توان دید.

سوم: قطعاتی كه دارای مضمون تازه ای است و دلیل آن را می توان ترجمه یا اقتباس از یك اثر خارجی دانست، به همین لحاظ است كه در شعر گذشته ما سابقه نداشته است. این قطعات به چند گونه تقسیم می شوند:

الف: قطعه هایی كه ترجمه صرف از یك اثر خارجی است. «قلب مادر» از ایرج میرزا و «سنگتراش ژاپنی» از گلچین معانی هر یك در حد خود از بهترین قطعه ها هستند.

ب: قطعاتی كه اگرچه ترجمه یك قطعه خارجی است ولی در موارد مختلف دخالت شاعر و نیز زبان خاص او را در آنها می توان دید.

ج: قطعاتی كه مضمون آنها از یك اثر خارجی اقتباس شده است، اما گویندگان آنها آنچنان در این آثار دخالت كرده اند و زبان و شیوه خاص خود را در خلق آنها به كار گرفته اند كه شایسته است از هر كدام به عنوان یك اثر مستقل یاد كرد.

چهارم: قطعاتی كه بر اثر توجه خاص برخی از گویندگان امروز به چهره های مختلف تاریخی ساخته شده است و در حقیقت شامل بازسازی این چهره ها از زاویه دید و شناخت گویندگانی است كه كوشیده اند با مصالح كلام منظوم و در پرتو تخیل خویش، صورتی پایدار از زندگی آن مردان را بنمایانند. مانند: «درفش كاویان» از حمید مصدق.

پنجم:الف) قطعه هایی كه از نظر محتوا تازگی دارند اما زبان آنها اغلب، زبان شعر گذشته فارسی است و معمولاً در قالب های (مثنوی و قطعه) ساخته شده اند. اكثر گویندگان معاصر از این گونه قطعات دارند. مانند قطعات قناری من از مسرور و مست و هوشیار از پروین اعتصامی.

ب: قطعاتی كه بیشتر به شكل نوعی «مسمط» یا «تركیب بند» هستند و ضمن این كه اغلب بافت زبان امروز را دارند، غالباً تحت تأثیر آثار شاعران رمانتیك غرب ساخته شده اند. این قطعات گاه به نوعی مضمون سازی آراسته اند. به عبارت دیگر از قبل به طرح و موضوع آنها اندیشیده شده است. مانند «آشیان ویران» از پروین اعتصامی و «خاكستر» از محمدحسین آبادی.

ج: قطعاتی كه نام «چهار پاره» گرفته اند و در حقیقت از نظر شكل زبان و فضا، حد فاصل شعر قدیم و شعر نیمایی شناخته شده اند. مانند «اندوه شامگاه» از توللی.

شعر نوگرای امروز

شعر نوگرای امروز، هم از نظر قالب و محتوا و هم از لحاظ بافت زبان و نحوه بیان و هم به سبب «دید» و «ساخت» خاص آن با شعر قدیم فرق دارد. بنیانگذار شعر نو نیماست. این شاعر با شعر «افسانه» در سال(۱۳۰۱) شمسی فضای جدیدی را ارائه داد كه در طول سال ها تفكر و تأمل و تمرین در خلوت پربار او در سال (۱۳۱۶) شمسی با سرودن قطعه «غراب» كه اولین شعر كوتاه و بلند نیمایی است به راه اصلی شعر امروز منتهی شد. راهی كه سال به سال همواری و وسعت بیشتر یافت و راه ها و رهروان دیگر پیدا كرد. او پیشاپیش گام نهاد و مدام از مسیر مقصد و مقصود خود سخن گفت و هر چه پیشتر رفت چشم اندازهای خود را روشن تر و بارزتر نمایاند. اكنون به اجمال رئوس اصول و مبانی شعر نو تحت عناوین زیر ارائه می شود:

اول: اصل بلندی و كوتاهی مصراع ها .اوزان شعر نوگرای امروز بر اساس اوزان قدیم فارسی است. جز این كه در شعر نو تساوی طولی مصراع ها شرط نیست و به اقتضای معنی و مفهوم ارائه می شود:

اصل كوتاهی و بلندی مصراع ها، اگرچه اولین و سهل ترین اصلی بود كه شاعران را به پیروی از راه نیما به شعر نو جلب كرد لیكن تا امروز بیش از چند شاعر نوپرداز نمانده اند كه دقیقاً و به صورت صحیح به این اصل پایبند مانده باشیم.

دوم: اصل آزادی تخیل .شعر نوگرای امروز، حاصل آزادی تخیل و رهایی ذهن هاست. به این معنی كه بسیاری از قراردادهای شعر قدیم را نمی پذیرد. اگر بپذیرد ادعای نوگرایی نمی تواند داشت. پس یكی از اصول شعر نوگرای امروز، اصل انصراف از قراردادها و انقطاع از قیدهاست و این تحقق نخواهد یافت مگر این كه شاعر، فارغ از سرمشق ها و صرفاً بر اساس تخیل آزاد شعر بنویسد.

سوم: اصل شعریت .شعر نوگرای امروز، شعر خیال و تصویر است. اصلی كه بیش از هر چیز« شعریت»یا «جوهر شعری» یك اثر به اعتبار آن مشخص می شود.

چهارم: اصل شكل و ساخت .شعر نوگرای امروز، شعر هماهنگی و تناسب و وحدت كلمه ها و سطرها و بندهاست و تنها شاعرانی كه دارای ذهنیتی متشكل اند، به ایجاد این هماهنگی توفیق خواهند یافت.

پنجم: اصل زبان و بیان .شعر نوگرای امروز، شعری است با زبان و بیان دیگر، كه با زبان و بیان شعر قدیم تفاوت می كند.

ششم: اصل ابهام. ابهام در شعر نوگرای امروز با مفهوم ابهام شعر قدیم- جز در موارد استثنایی- بسیار فرق می كند، زیرا گذشته از صور زبانی و بیانی و شكلی شعر، كه خود در ایجاد نوع«ابهام » در شعر نوگرای امروز سهم بسزایی داشته است. این نوع از ابهام را در شعر راستین كهن«از جمله دیوان شمس و دیوان خواجه » نیز می توان دید. منتها این ابهام با تعقید و پیچیدگی خاص آثار انوری، خاقانی، نظامی و... تفاوت دارد.چرا كه اگركاملاً دقت شود، تردید نمی توان كرد كه اشكال و تعقید در بیشتر آثار این شاعران، صرفاً در نفس و جوهر شعر نیست، بلكه به عوامل و علل صوری بسیار بستگی دارد.

فاطمه عالی