یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

رادیکالیسم در پایان راه


رادیکالیسم در پایان راه

تصور بر این بود که اصلاح طلبان آخرین خیل این پیاده شدگان باشند و روند بخش بر دو در جمهوری اسلامی در نهایت به عدد اولی برسد که بخش پذیر نباشد, اما گویی این رادیکال گرفتن ها, ممیز و اعشار هم نمی شناسد و کوچک تر بودن مقسوم از مقسوم علیه و خارج قسمت هم نمی تواند معیاری برای توقف روند حذف نخبگان سیاسی و مدیریتی وابسته و وفادار به اصل انقلاب باشد

سیر تاریخی حرکت انقلاب اسلامی از آغاز تا امروز روندی خلوص‌گرایانه را طی کرده است. خلوص‌گرایی را به تعبیری که سیدمحمد خاتمی رئیس‌جمهور دوران اصلاحات داشت می‌توان به قطاری تشبیه کرد که در هر ایستگاهی عده‌ای به اجبار از آن پیاده می‌شوند. خاتمی بر این بود که این روند را معکوس سازد، تبدیل معاند به مخالف، مخالف به منتقد و منتقد به موافق شعار معروف او بود ولی خود او و همفکران و همقطارانش هم که به اصولی چون ولایت مطلقه فقیه نیز معتقد و ملزم بودند سرنوشتی بهتر از پیشینیانی چون لیبرال‌ها، مارکسیست‌ها و... پیدا نکردند.

تصور بر این بود که اصلاح‌طلبان آخرین خیل این پیاده‌شدگان باشند و روند بخش بر دو در جمهوری اسلامی در نهایت به عدد اولی برسد که بخش‌پذیر نباشد، اما گویی این رادیکال گرفتن‌ها، ممیز و اعشار هم نمی‌شناسد و کوچک‌تر بودن مقسوم از مقسوم‌علیه و خارج قسمت هم نمی‌تواند معیاری برای توقف روند حذف نخبگان سیاسی و مدیریتی وابسته و وفادار به اصل انقلاب باشد. اینک خلوص‌گراترین تفکر ممکن در اوج قدرت قرار دارد؛ تفکری که منتقدانش آن را بنیادگرا می‌خوانند و امروزه به نام اصولگرا شناخته می‌شود، اما این تفکر اصولگرا نشان داده است که بر سر عهد و پیمان با اصولگرایان متحد هم نیست. خروج داوود دانش‌جعفری از کابینه با سخنان تکان‌دهنده‌ای که در مراسم تودیع از ساختار تصمیم‌گیری و بی‌توجهی به کار کارشناسی رئیس دولت و تفکر وابسته به او داشت و خروج قریب‌الوقوع مصطفی پورمحمدی که منتقدانش هم او را فردی با گرایش امنیتی می‌دانستند و موارد مشابه نشان از آن دارد که خلوص‌گرایی هسته جریان محافظه‌کار برای خود خط پایانی نمی‌شناسد. خواه این مرز جریان‌های همسو و مماس طیف دولتی باشد و خواه اصول علم اقتصاد، سیاست یا مناسبات بین‌المللی و...

اما از همین جاست که تنگناها و مرزها خود‌نمایی و خط پایان را ترسیم می‌کنند.

می‌توان گفت که تنگناهای سیاسی، اقتصادی و واقعیات ستبر جبرگونه (خواه جبرگرا باشیم یا اراده‌گرا) در چارچوب اصول و قواعد الهی، طبیعی و بشری خود را تحمیل می‌کند و رادیکالیسم هم نمی‌تواند استثنایی بر این قوانین باشد. رادیکالیسم امروز در جمهوری اسلامی در پایان راه قرار گرفته و بیش از این نه توان پیشروی دارد و نه فضای آن را. در سه سال گذشته رادیکالیسم در هیچ انتخاباتی نتوانسته است پیروز شود. انتخابات شوراها و خبرگان در سال‌های ۸۵ و ۸۶ به خوبی سقف توانایی تئوریک و مدیریتی رادیکالیسم را نشان داد. در انتخابات مجلس هشتم هم اگر طیف سیاسی دولتی را در جبهه متحد اصولگرایان مصداق رادیکالیسم بدانیم، این طیف سرنوشتی جز شکست پیدا نکرده است وگرنه چه دلیلی داشت وزیر کشور با این اصرار در شب انتخابات برکنار شود. تورم لجام‌گسیخته، نقدینگی بی‌حساب و کتاب، اتهامات و ادعاهای فاقد مستند یا حتی مستند به مجموعه‌های زیردست معنایی جز این ندارد که تفکر و عمر رادیکالیسم به پایان خط رسیده است. فردی که نتواند مجموعه زیردست را با خود همراه کند و در افکار عمومی آن را به خدمتگزاری مافیا متهم کند، آن هم در شرایطی که بیشتر از همه دولت‌های پیش و پس از انقلاب از امکانات مالی و حمایت‌های سیاسی و رسانه‌ای برخوردار است، آشکارا ناتوانی مدیریتی رادیکالیسم را فریاد زده است.

رادیکالیسم تا پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری ۸۴ نشان داد که در بعد سلبی از توانایی درخور ستایشی برخوردار است، اما تیرماه ۸۴ زمانی بود که باید آزمون خود را در بعد ایجابی نشان دهد. رادیکالیسم خلوص‌گرا که با شعارهای عدالت‌خواهانه توانسته بود به مدت سه سال افکار عمومی و ابزار آن را قبضه قدرت خود کند، امروزه راهی جز این نمی‌بیند که ناکامی‌های خود را نه‌تنها بر سر متحدانی چون اصولگرایان سنتی، مجلس هفتم و قوه قضائیه آوار کند که زیردستان و همدستانش را متهم به همدستی با مافیا، سوء‌استفاده سیاسی و اقتصادی از قدرت و سوء‌مدیریت می‌کند، معرفی کردن مسببان و عاملان وضع اسفبار اقتصادی کشور اگرچه روش پسندیده‌ای است اما دوستداران انقلاب و نظام نمی‌توانند بپذیرند دولتی که از همه ابزار قدرت اجرایی و اقناعی و حتی قانونگذاری برخوردار است چنین ناکامی و بلکه ناتوانی‌هایش را فرافکنی کند. اکنون زمان انتخابات فرا رسیده است. در نظام‌هایی که مدیران کشور از راه انتخابات برگزیده می‌شوند، روز انتخابات، وقت نمره دادن است. زمان آن است که مردم با حضور در روز انتخابات به مدیریت سه‌سال گذشته کشور نمره دلخواه را بدهند و بر مسوولان نظام از همه جریان‌های سیاسی اصلاح‌طلب و اصولگرا هم فرض است که کشتی مدیریت کشور را از گردابی که رادیکالیسم برایش فراهم کرده نجات دهند و آن را به ساحل امن میانه‌روی رهنمون کنند. لطفا فرم زیر را پر کنید. فیلد های الزامی با ستاره مشخص شده اند.نام و نظر

مهران کرمی



همچنین مشاهده کنید