سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

ناكامی جنگ سلطه


ناكامی جنگ سلطه

یك سال از جنگ ۳۳ روزه لبنان و شكست نظامی اسراییل از مقاومت حزب ا گذشته است اما در سالروز این واقعه, لبنان اگر چه درگیر یك تجاوز نظامی بیرونی نیست, اما جنگ و نبرد در درون آن و میان دو گروه معارضان و جریان حاكم وابسته به آمریكا و اسراییل ادامه دارد

● بررسی ریشه ها و چشم انداز برتری جویی آمریكا - اسراییل در خاورمیانه؛

یك سال از جنگ ۳۳ روزه لبنان و شكست نظامی اسراییل از مقاومت حزب ا... گذشته است اما در سالروز این واقعه، لبنان اگر چه درگیر یك تجاوز نظامی بیرونی نیست، اما جنگ و نبرد در درون آن و میان دو گروه معارضان و جریان حاكم وابسته به آمریكا و اسراییل ادامه دارد.

كمتر از سه ماه آینده انتخابات ریاست جمهوری در لبنان برگزار می شود در حالی كه نخست وزیر فواد سنیوره با وجود آنكه دولتش با خروج وزرای كابینه براساس قانون اساسی این كشور و پیمان طائف وجاهت قانونی ندارد با حمایت آمریكا حاضر به ترك قدرت نیست و این مسأله لبنان را به سوی حكومت دوگانه سوق می دهد، و این جنگ سیاسی میان معارضان به رهبری حزب ا... و گروه ۱۴ مارس با هدایت آمریكاست.با این نگاه، خبرنگار سیاسی قدس تحولات یك سال اخیر در لبنان پس از جنگ سی و سه روزه را با حسین رویوران، كارشناس مسایل خاورمیانه به بحث و بررسی گذاشته است.

● با شكست طرح خاورمیانه بزرگ و جایگزینی ایده خاورمیانه جدید در دكترین سیاست خارجی ایالات متحده بر پایه تغییر جغرافیای سیاسی منطقه و عبور از ایده تزریق دموكراسی به كشورهای عربی، آنگونه كه رایس، وزیر خارجه آمریكا بیان داشته جنگ ۳۳ روزه لبنان كلید اجرای طرح خاورمیانه جدید نام گرفت. سؤال این است كه چرا این نقطه یعنی لبنان از سوی آمریكا برای آغاز این طرح انتخاب شد و چه ویژگیهایی آمریكا را به این گزینه رساند؟

▪ طرح خاورمیانه بزرگ كه آمریكاییها پس از یازده سپتامبر به اجرا گذاشتند مبتنی بر سه پایه است. یكی همگونی ساختارهای سیاسی حاكم در منطقه، دوم همگرایی میان آنها، یعنی اینكه قابل جمع و اتحاد در چارچوبهایی كه بعداً تعریف می شد، باشند و سوم هم پیمانی این منطقه با آمریكا.

در مرحله اول كه آمریكا با اشغال افغانستان و عراق كار را آغاز كرد و با جو ارعاب و تهدید از همه دولتهای منطقه خواست ساختارهای خود را براساس الگوهای غربی اصلاح كنند با یك حركت و مقاومت جدی در برخی مناطق رو به رو شد. از جمله ایران، عراق، سوریه، در لبنان حزب ا... و در فلسطین جنبشهای اسلامی جهاد و حماس.

لذا آمریكا متوجه شد با وجود مقاومت امكان همگون سازی ساختارها نیست. لذا با اصلاحاتی، طرح جدیدی را به اجرا گذاشت و جنگ ۳۳ روزه را شكل داد تا از ضعیف ترین نقطه شروع كند و اگر پیروز شود به سراغ قوی ترین حلقه مقاومت در منطقه یعنی ایران بیاید.از این رو حمله همزمان علیه حزب ا... در لبنان و حماس در فلسطین را آغاز كرد به این امید كه دو هسته مقاومت از بین بروند. به همین دلیل باید گفت لبنان و غزه براساس یك تعریف خاص انتخاب شدند ولی در همان ضعیف ترین حلقه مقاومت هم شكست خوردند.

آنچه رایس اظهار داشت كه این نقطه (لبنان) آغاز تحول در منطقه است تأكید بر همین معنا داشت كه با شكست آن، تمام طرح خاورمیانه بزرگ آنها زیر سؤال رفت تا مراكز تحقیقاتی آنها ناگزیر به نظریه پردازی برای جایگزین آن بپردازند.

● جنگ ۳۳ روزه یك اقدام ضربتی و نظامی طراحی شده بود كه در جای خود می توان نقاط افتراق آن را با جنگ شش روزه اعراب و اسراییل مقایسه كرد تا تحولات را بهتر درك كنیم، اما بعد از شكست اسراییل، سیاست ایجاد تغییرات در دروازه خاورمیانه به تعبیر آمریكایی ها عملاً كنار گذاشته شده و به سمت جنگ داخلی سوق داده شده است. آیا همان هدف قبلی از این مسیر دنبال می شود؟

▪ زمانی كه ناسیونالیسم عرب در دهه ۶۰ میلادی منافع غرب را تهدید كرد اسراییل با جنگ شش روزه طومار ناسیونالیسم عربی را در منطقه جمع می كند و برای اولین بار به غرب نشان می دهد كه طی ۶ روز می تواند بزرگترین مأموریتهای واگذار شده از آمریكا را اجرا كند.

آنچه كه در جنگ ۳۳ روزه اتفاق افتاد مأموریت از بین بردن جنبشهای اسلامی در منطقه بود كه فاز اول آن ویژه فلسطین و لبنان بود، اما چیزی كه اتفاق افتاد این بود كه با این شكست، نقش ابزاری اسراییل به چالش كشیده شد و جایگاه آن از سوی غرب زیر سؤال رفت به نحوی كه مراكز مطالعاتی غرب واژه جدید سربار استراتژیك را به اسراییل می دهند با این وصف اگر اسراییل نتواند این وظیفه محوله را انجام دهد سرمایه گذاری غرب روی آن زیر سؤال می رود. البته این بدان معنا نیست كه دیدگاه غرب كاملاً عوض شود از این رو آنها به سرعت قطعنامه ۱۷۰۱ را صادر كردند كه براساس نتایج میدانی جنگ نیست و به نفع اسراییل مبنای توقف جنگ قرار گرفت.

آنچه پس از این جنگ رخ داد، ادامه جنگ در ابعاد سیاسی است و آمریكا از طریق هم پیمانی با برخی نیروهای وابسته در لبنان، جنگ را ادامه داده است. حزب ا... هم موفق شد ائتلافی از مخالفان دولت به وجود آورد.

وابستگی دولت به غرب هم كاملاً آشكار شده و حتی آنها كاملاً در ساختار سیاسی لبنان مداخله می كنند و برخلاف میثاق ملی قانون اساسی و توافق طائف كه دولت لبنان با حضور همه گروهها اعم از شیعه، مسیحی و اهل سنت رسمیت می یابد و قانونی خواهد بود، در حالی كه حزب ا... وزرای خود را از كابینه خارج كرد، از دولت سنیوره كه وجاهت قانونی ندارد، دفاع می كند.

به بیان دیگر چون آمریكا در جنگ كم آورده و شكست خورده و در مقابل اكثریت جامعه لبنان قرار گرفته از ساختارها و تشكلهای غیرقانونی حمایت می كند تا جنگ را به سرانجامی برساند، در حالی كه در مدیریت فعلی جنگ، حزب ا... موفق شده اكثریت اجتماعی را از دولت وابسته رویگردان كند و این رویارویی احتمالاً با نزدیك شدن به موعد انتخابات ریاست جمهوری در لبنان آشكارتر و شدیدتر شود و تا مهرماه جنگ سیاسی بین حزب ا... و آمریكا شدت بیشتری می یابد.

● این همان شرایطی است كه در فلسطین اشغالی هم وجود دارد. این دو مثل مرحله اول جنگ هم عرض یكدیگر هستند؟ ضمن اینكه كشورهای عربی مؤثر منطقه نظیر مصر، عربستان و اردن هم نقشه هایی متفاوت از گذشته ایفا می كنند!

▪ یك تحول جدی در خاورمیانه اتفاق افتاده است، از دهه پنجاه تا هفتاد مقاومت مردمی تر، احساسی تر و سطحی تر بود، اما در حال حاضر با وجود حزب ا...، حماس و جهاد، مقاومت نخبه گرا و سازمان یافته تر شده و به حالت تشكیلاتی تغییر وضعیت داده است.

به این دلیل نظامهای سیاسی نوعی احساس نبود مخالفت می كنند لذا بسیاری از وابستگیها در منطقه آشكار شده است و رهبران اردن، مصر، ابومازن و اولمرت برای محاصره و ضربه زدن به حماس به راحتی در شرم الشیخ مصر جمع می شوند و دستور كار هم كاملاً آشكار است.همزمان می بینیم كه اسراییل، اروپا و آمریكا آشكارا از كابینه سلام فیاض كه غیرقانونی و بدون رأی مجلس تشكیل شده، حمایت می كنند و اسراییلی ها با این دولت جلسات هماهنگی می گذراند، در حالی كه همین اسراییل به صورت روزانه اعضای كتائب الاقضی، شاخه نظامی فتح را كه ابومازن در رأس آن قرار دارد را بازداشت یا ترور می كند.

● این سیاست درباره گروه ۱۴ مارس در لبنان هم اجرا می شود؟

▪ بله در لبنان هم در حین جنگ شاهد بودیم بسیاری سیاستمداران حاكم در دولت به اسراییل سفر كردند. این پرده دری به دلیل فقدان مقاومت همه گیر و مردمی است.

● تغییر سیاستهای مصر، عربستان و اردن در این میان مورد اشاره قرار نگرفت، این كشورها در عین حال كه به دنبال احیای جایگاه محوری و رهبری خود در منطقه و كشورهای عربی هستند، مواضعی نامأنوس نسبت به جریان مقاومت اتخاذ كرده اند. از جمع این دو چه برداشتی دارید؟!

▪ نقش عربستان و مصر، نقشی ویژه و خاص و نتیجه مجموعه زیادی از تحولات است.اولاً تغییر محوریت بحران از فلسطین به عراق، مصر را به حاشیه راند؛ زیرا مصر از عراق فاصله دارد در حالی كه عربستان در این حوزه بسیار فعال شده است.

خود اسراییل و آمریكا هم سعی می كنند نقش مصر را تضعیف كنند و آن را به قدرتهای دیگری كه ظرفیت چنین نقشی را ندارند، واگذار كنند و بر رابطه خود با غرب تكیه دارند. به همین دلیل عربستان میانجی حماس و فتح و بانی عقد پیمان مكه می شود در حالی كه نوار غزه حیاط خلوت مصر بوده و هیچ گاه از این وضعیت خارج نشده است.

دومین مسأله مرتبط با محورهای رقابت عربی است كه سعودیها سعی می كنند تا حدی نقش مصر را از آن خود كنند و بحران عراق این موقعیت را به آنها داده است.

مسأله سوم ایجاد نوعی تكثر در برخوردها و دیدگاههای سیاسی در عربستان است به نحوی كه ملك عبدا... مواضع ملی تری اتخاذ می كند در حالی كه مواضع بندربن سلطان، دبیر شورای عالی امنیت ملی عربستان كاملاً نزدیك به اسراییل است و مراكز قدرت در این كشور، مواضع متفاوتی پیدا كرده اند.

لذا عربستان در بحرانهای منطقه ای بیش از یك نقش را ایفا می كند علاوه بر این امكانات مالی عربستان و پشتوانه مالی آنها هم ضمانت اجرایی این نقش را برای آنها فراهم می كند.در جمع بندی باید گفت این تحولات بخشی از نتیجه تصمیمات بین المللی قدرتهای سلطه گر و بخشی دیگر نتیجه تحولات منطقه و بخش سوم حاصل نگرانی شدیدی است كه برخی دولتها و در رأس آن سعودیها دچار آن شده اند و از تبعات تحولات منطقه از جمله حل بحران عراق و رهاسازی تروریستهای سلفی به سوی خود می هراسند.

● در حال حاضر آنچه طی چند هفته آینده تا مهرماه و انتخابات ریاست جمهوری در لبنان رخ خواهد داد بسیار سرنوشت ساز است، پیش بینی شما از آینده چیست؟

▪ تصور می كنم با توجه به اینكه نیروهای حاكم و معارضان بر مواضع خود اصرار دارند و هیچ كس راه حل میانه ای را قبول نكرد، و حتی دولت سنیوره بحث دادگاه بین المللی را كه خود مطرح كرده بود هم با بهانه تراشی نمی پذیرد. لذا لبنان به سمت دوگانگی حاكمیت می رود.رئیس جمهور، كابینه سنیوره را قانونی و مشروع نمی داند و به همین دلیل او قبل از خلع قانونی احتمالاً فرد دیگری را مأمور تشكیل كابینه خواهد كرد و قدرت را به او واگذار می كند؛ زیرا تا آن زمان احتمال تشكیل مجلس و انتخاب رئیس جمهوری كه مورد توافق دو سوم نمایندگان باشد بسیار كم و نزدیك به صفر است؛ زیرا این امر نیازمند توافق اكثریت و اقلیت است.

به همین دلیل لبنان در شرایطی قرار خواهد گرفت كه در حكومت، یكی مورد حمایت غرب و دیگری مورد حمایت معارضان و با دو نگاه سیاسی متفاوت تشكیل می شوند و این امر لبنان را با مشكل و بحران روبرو می كند و طبعاً در این شرایط نقش نهادهای تعیین كننده مانند ارتش پررنگتر خواهد شد در این صورت ممكن است راه حلهایی جدید شكل بگیرد تا لبنان را از این وضعیت بحرانی خارج كند.

آرش خلیل خانه