شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

اپل کورسا را به پرسپولیس فروختم


اپل کورسا را به پرسپولیس فروختم

گفت وگو با مهدی مهدوی کیا و روزهایی که هنوز ستاره نبود

۱۶ سالش که بود، اولین بازی‌های حرفه‌ای را برای تیم فوتبال بانک‌ملی انجام داد. ۱۶ سالگی سن کمی برای حرفه‌ای بودن و بازی حرفه‌ای است اما مهدی مهدوی‌کیا، از همین سن و سال کم، بازی حرفه‌ای را با تیم فوتبال بانک ملی شروع کرد. آن ‌سال‌ها هنوز فوتبال ایرانی به شکل و شمایل این ‌روزها درنیامده بود و علاوه بر سن کم، شرایط سخت هم به زندگی مهدوی‌کیا اضافه ‌شد...

اما خودش تعریف می‌کند که با تمام اتفاق‌ها و شرایط سخت، به دلیل انگیزه و عشق به فوتبال، از همان ۱۶ سالگی تلاش کرده تا راه‌ها و مسیرهای درست را برود و موفق شود. تعریف می‌کند، در ۱۸ سالگی به وسوسه پول و اپل کورسایی که تیم‌های فوتبال نه‌چندان معروف به او پیشنهاد کرده بودند، نه گفت تا وارد پرسپولیس شود و بدون پول فقط بازی کند. روایت مهدی مهدوی‌کیا، ستاره سابق تیم‌ملی فوتبال ایران، از آن‌روزهای شروع و اینکه چطور به این‌روزها رسیده، روایت جذابی است که باید شنیده شود تا در دنیایی که همه به دنبال راه و روش‌های رسیدن به موفقیت هستند، یک تجربه مهم از دست نرود.

اینطور که علی پروین تعریف می‌کرد، چند نفر را برای اینکه راضی شوی به پرسپولیس بروی، به خانه‌ات فرستاده و..

نه. اصلا اینطور نبود. من خودم و با پای خودم به باشگاه پرسپولیس رفتم و در عرض ۵ دقیقه قرارداد بستم. من در بانک ملی و ۳ سال، آقای گل تمام رده‌ها بودم و پیشنهادهای زیادی داشتم اما همان زمان تصمیمی گرفتم که شاید خیلی از جوانان نمی‌گرفتند. «بهمن» آن زمان می‌خواست یک اپل کورسا به من بدهد. تیم «کشاورز» خیلی بیشتر از پرسپولیس پول می‌داد اما من دوست داشتم به پرسپولیس بروم، چون می‌دانستم بازی در این تیم برای من خیلی تاثیر بهتر و مهم‌تری دارد.

پس در جوانی تجربه و موفقیت را به اپل کورسا ترجیح دادید؟

بله، خیلی کمتر هم پول گرفتم، قسطی هم گرفتم و نمی‌دانم اصلا چقدر دادند و کی دادند! اما به پرسپولیس آمدم. خیلی هم سخت بود. آن زمان علی دایی، فرشاد پیوس، ترابیان، حسن شیرمحمدی، کرمانی‌مقدم همه اسمی بودند ولی من جوانی ۱۸ ساله بودم بین همه این اسم‌ها. ریسک بزرگی بود. اوایل هم خیلی سخت بود. مسوولیت زیادی داشتم اما اینقدر تمرین کردم که توانستم خودم را ثابت کنم. بعد از آن هم «استانکو» سیستمی به کار برد که من و ترابیان راست و چپ بودیم و شرایط خوبی ایجاد شد. در آن زمان من از پول زیادی گذشتم اما این باعث شد تا به تیم‌ملی برسم.

وسوسه‌ هم نشدید؟ مثلا اینکه با خودتان فکر کنید داشتن یک ماشین خوب یا درآمد زیاد در سن کم خیلی بهتر از جنگیدن با اسم‌های بزرگ و بی‌پولی است؟

من از جوانان که شروع کردم، هیچ‌وقت وسوسه نشدم. زمانی که همراه تیم جوانان به آلمان رفتم و برگشتم، تیم کشاورز در آن سال‌ها پیشنهاد ۱۰۰هزار تومانی به من داد. یکی دیگر از بازیکنان که در تیم‌ملی جوانان هم ثابت بازی می‌کرد، این پیشنهاد را قبول کرد اما من نپذیرفتم. در آن زمان بانک ملی به من ماهی هزار تومان می‌داد. اصلا ما نمی‌دانستیم حقوق چیست! یک پاکت به ما دادند و پرسیدیم این چیه و گفتند حقوقتان است. ما اینقدر سرگرم بازی بودیم که اصلا نمی‌دانستیم حقوق چیست. نمی‌دانستیم در فوتبال پول است. بعد از ۳ ماه، یک پاکت به ما دادند. پاکت را باز کردم و دیدم ۱۸ تا هزار تومانی داخلش است. آنجا بود که تازه فهمیدم فقط برای بازی کردن نمی‌آییم و پول هم می‌دهند.

با آن ۱۸ هزار تومان چه کردید؟

یک کار خیلی بزرگ، یک کار خیلی خوب با برادرم انجام دادم که خیلی خوب بود!

سود هم کردید؟

نه. دنبال سود مالی نبودیم اما یادم می‌آید که کار خیلی خوب و جالبی انجام دادیم. ما در بانک ملی اگر خیلی خوب کار می‌کردیم و بازی را می‌بردیم، پاداشمان این بود که شام برویم بیرون. آن موقع داستان طور دیگری بود.

در آن زمان با کسی مشورت می‌کردید؟

آن موقع خیلی جوان و بی‌تجربه بودم و قاعدتا نمی‌توانستم این تصمیم‌های مهم را بگیرم. برای همین با توجه به ارتباطی که با آقای دوستی داشتم، با او مشورت می‌کردم و در پیشرفت من تاثیر داشت و خیلی به من کمک کرد. داستان ماندن من در بانک ملی هم اینطور بود. حضور در باشگاه بانک ملی یک کارنامه خاص و بزرگ بود. اصلا اول فصل که می‌شد ۲-۳ هزار نفر روی سکوها نشسته بودند که فقط تست بدهند و وارد این باشگاه شوند، چون بانک ملی از نظر فوتبال پایه برای خودش قدرتی در ایران بود. هر فصل هم چند بازیکن مطرح و پدیده را معرفی می‌کرد. هر کسی را به این باشگاه راه نمی‌دادند و حضور در آن یک امتیاز بود و باید با بقیه تفاوت داشتی تا می‌توانستی وارد شوی. به همین دلیل من در بانک ملی ماندم و می‌دانستم بیشتر از قبل پیشرفت می‌کنم. تصمیم درستی هم گرفتم و دوران خوبی در ۴ سالی که آنجا بودم، گذراندم حتی با اینکه پول زیادی نگرفتم. تیم را با زحمت فراوان و با اتوبوس به این شهر و آن شهر رفتن به لیگ برتر آوردیم اما بعد گفتند تیم را نمی‌خواهیم و در نهایت باشگاه را دادند به ملوان بدون اینکه یک قرانی از کسی بگیرند. این باشگاه الان تعطیل است و یک قفل گنده هم به در آن زده‌اند!

مشورت با آقای دوستی هنوز ادامه دارد؟

همیشه با آقای دوستی در مورد موضوعات مختلف صحبت می‌کنم. ایشان بزرگتر از ماست و سال‌ها در این فوتبال بودند و استفاده از تجربه‌های چنین افراد قابل اعتمادی خیلی خوب است.

دوران شما عجیب و متفاوت بود و اصلا بعد از آن اوضاع و احوال فوتبال تغییر کرد و به امروز شبیه شد، آن‌روزها را با چه انگیزه‌ای می‌گذراندید؟

موقعی که ما بازی می‌کردیم، پول نبود و نهایت قرارداد ما با پرسپولیس ۵ میلیون تومان بود. اینکه با انگیزه‌های خاص فوتبال بازی کنی، خیلی فرق می‌کند. من خودم فکر نمی‌کردم هیچ‌وقت به این برسیم. در فوتبال دنیا همیشه اینطور بوده اما در فوتبال ما آن زمان پول نبود. فوتبال ما هم فرق کرده و فکر کنم یکی دو سال بعد از اینکه ما از ایران رفتیم، فوتبال حرفه‌ای شد. اوایل هم اینقدر ول نبود. انگیزه ما در آن زمان این بود که به تیم‌ملی برسیم اما زمانی که پول وارد فوتبال شد، انگیزه‌ها متفاوت شد. آن زمان هم تصمیم درست گرفتن خیلی مهم بود. مثلا من پیشنهاد خوبی از دالیان چین داشتم، اما دوست داشتم بروم آلمان. می‌دانستم شاید در چین پول خوبی بگیرم اما موفق نمی‌شدم چون کسی نمی‌دید اما اگر به آلمان می‌رفتم بعد از دو فصل می‌توانستم موفق شوم. همین طور هم شد. با بوخوم به صورت قرضی و با قرارداد کم شروع کردم و توانستم موفق شوم.

فکر می‌کنید دقیقا چه چیزی باعث موفقیت می‌شود؟

انگیزه‌ها خیلی تاثیرگذار است. انگیزه‌ها متفاوت است، اما همین‌هاست که باعث می‌شود یک نفر موفق شود و یک‌نفر نه. مثلا امکان دارد یک بازیکن خیلی خوب باشد، اما انگیزه مورد نیاز را نداشته باشد و یک بازیکن انگیزه فوق‌العاده‌ای داشته باشد ولی خوب نباشد. اما نفر دومی پیشرفت بهتری خواهد داشت.

فقط انگیزه؟

انگیزه، عامل اصلی و اول است. حالا شاید مسایل دیگر هم دخیل باشد. مثلا من ۱۱ سال در آلمان بودم و وقتی برگشتم، همه‌چیز خیلی برایم سخت شده بود، چون ۱۱ سال همه چیز را سر جای خودش دیدم. وقتی ۱۱ سال در فوتبال آلمان که به نظم و انضباط معروف است باشی و بعد به اینجا بیایی، همه چیز برایت متفاوت و سخت می‌شود. فوتبال آلمان خیلی متفاوت است و قاعده خاصی دارد. وقتی در آلمان استعداد داشته باشید، در مسیر پیشرفت قرار می‌گیرید و آنها شما را به جلو هل می‌دهند. نمی‌شود استعداد داشته باشید و در آلمان پیشرفت نکنید ولی در اینجا با چیزهایی که در فوتبال می‌شنویم، همه چیز نابسامان و قمر در عقرب است.

الان چه مشکلاتی را در فوتبال می‌بینید؟

ما ثبات مدیریتی نداریم. در اینجا همه چیز بر پایه نتیجه‌گیری استوار است. همه به دنبال این هستند که در کوتاه مدت نتیجه بگیرند و همین باعث می‌شود دنبال بهترین بازیکنان باشند و مشکلات مالی به وجود می‌آید. متاسفانه نداشتن برنامه‌ریزی هم ضربه می‌زند. همه امید دارند تیم‌ملی به جام‌جهانی برود و فوتبال تکان بخورد، رفتن به جام‌جهانی هم خیلی مهم است ولی ما به ۲ دوره جام‌‌جهانی رفتیم و اگر می‌خواهیم پیشرفت کنیم. باید هدفمان را تغییر بدهیم و این نباشد که در دور اول حذف شویم. هدف باید صعود از گروه‌مان باشد و اگر صرف حضورمان باشد. ما باید بدانیم که هر کس وظیفه‌ای دارد؛ مدیریت، وظیفه مدیریت دارد و مربی و بازیکن هم وظایف خودشان. ما فقط بازیکن هستیم و باید خوب تمرین و بازی کنیم و بیشتر از این نقشی نداریم. در همه جای دنیا هم همینطور است.

با توجه به بازی‌هایی که در این فصل انجام داده‌اید، به نظر می‌رسد یک فصل دیگر هم می‌توانید بازی کنید، همچنان قصد خداحافظی دارید؟

با توجه به حضور جوانی که می‌بینم، حتی می‌توانم تا ۳ فصل دیگر هم بازی کنم اما به هر حال تصمیمی است که گرفته‌ام. من قبلا اعلام کرده‌ام این فصل از فوتبال خداحافظی می‌کنم و معتقدم زمانی باید رفت که به موقع باشد. تصمیم گرفتم در سن ۳۲ سالگی از فوتبال ملی خداحافظی کنم و در نهایت روی حرفم ایستادم. من به تجربه‌های دیگران کاری ندارم. این تصمیمی است که خودم گرفته‌ام و امیدوارم تصمیم درستی باشد و دوست دارم در پایان فصل با نتیجه خوبی از پرسپولیس خداحافظی کنم.

برنامه‌ای برای فصل بعد دارید؟

من قطعا در فصل بعد در کلاس مربیگری شرکت می‌کنم و مدرک‌ A و B را می‌گیرم و می‌خواهم مربیگری را از تیم ‌هامبورگ شروع کنم.

فکر می‌کنید در مربیگری به کجا برسید؟

بگذارید فوتبالم تمام شود، بعد درباره‌اش حرف بزنیم.

حمید ابراهیمی



همچنین مشاهده کنید