جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

آمادگی برای رفتن به مدرسه


آمادگی برای رفتن به مدرسه

«آخر چند بار باید صدایت کنم »«یاالله بجنب » «اگر عجله نکنی,باز هم مدرسه ات دیر می شود »آیا تا به حال به این مسئله توجه کرده اید, که معمولاً هر چند وقت یک بار صبح خود را با داد و فریاد شروع می کنیم و برای آن که دلیل خوبی پیدا کنیم,باید به درستی بیندیشیم,و بعد پاسخ بدهیم

«آخر چند بار باید صدایت کنم؟»«یاالله بجنب!» «اگر عجله نکنی،باز هم مدرسه ات دیر می شود؟»آیا تا به حال به این مسئله توجه کرده اید، که معمولاً هر چند وقت یک بار صبح خود را با داد و فریاد شروع می کنیم؟و برای آن که دلیل خوبی پیدا کنیم،باید به درستی بیندیشیم،و بعد پاسخ بدهیم.

جدول زمانی برنامه ی ما،در صبح ها بسیار فشرده است،در واقع برای این برنامه های سخت و پیچیده،همواره دچار ضیق وقت هستیم.متأسفانه بیشتر اوقات،سرعت حرکت بچّه ها،درآماده شدن برای رفتن به مدرسه،لاک پشت وار است.

آنها به کندی حرکت می کنند،و وقت ما را نیز می گیرند و تلف می کنند.امّا با تمام این توضیحات،اوّلین ساعات روز،بهترین زمان برای آموزش مسئولیت به کودکان است.ما برای آموزش مسئولیت،به آنها اجازه می دهیم تا بیشتر فکر کنند،درضمن بیشتر کارهایی را که معمولاً تا پیش از این،ما برای شان انجام می دادیم،از این به بعد خودشان انجام دهند.حال با به کار بردن چهار قانون کلی زیر صبح برای همه ی ما دل نشین تر و صمیمانه تر خواهد شد.

ـ اوّل:در ابتدا تصمیم بگیرید،کدام کارها ،مربوط به والدین و کدام مربوط به بچّه ها است.یک صحبت و گفت و گوی دوستانه با کودکان،به آنها کمک می کند تا بفهمند و متوجّه شوند،که تنظیم زنگ ساعت، بیدار شدن با صدای زنگ ساعت،انتخاب لباس و پوشیدن آن،شستن دست و صورت،نگاه کردن به ساعت و مراقب گذشت زمان بودن،یادآوری پول نهار و جمع آوری وسایل مدرسه،و حتی تصمیم بر سر مقدار صبحانه ای که باید خورده شود،در حقیقت همه و همه جزو مسئولیت های آنهاست نه ما.حال اگر از این نکات غفلت شود،تنها کسانی که از پیامدهای این غفلت و بی توجهی رنج می برند و آسیب می بینند،خود کودکان هستند.دراین جا مسئولیت ما به عنوان والدین،تنها کمک به عملکرد پیامدهای تأخیر و دیر رسیدن به مدرسه است.

ـ دوّم:از تذکّر و یادآوری کارها و امور جداً خودداری و اجتناب کنید.این تذکّرات شما،فرصت انجام اشتباهات را از بچّه ها می گیرد،اشتباهاتی که به واسطه ی پیامدها و نتایج شان درس و تجربه ی لازم را به کودک می دهند.

ـ سوّم:هرگز برای کودک نجات بخش نباشید!نجات کودک از سختی ها و مشکلات،در لحظاتی حساس، فرصت های آموزشی و یادآوری کننده است،و برای کودک بسیار آموزنده می باشد.به عبارت دیگر،اگر بچّه ها، همیشه پیاده به مدرسه می روند،حالا به این دلیل که مدرسه شان دیر شده،نباید آنها را با خودرو به مدرسه برسانیم،و یا به خاطر تأخیر ورودشان به مدرسه نباید یادداشت های عذرخواهی برای آنها بنویسم.

ـ چهارم:آخرین مورد، زمانی که کودکان اشتباهی را مرتکب می شوند، همواره ناراحتی را جایگزین عصبانیّت کنید.والدین عاقل و دانا، هنگامی که می بینند، فرزندان شان دیر به مدرسه می رسند،می گویند:«اوه،عزیزم. متأسفم از این که با معلّم ات بر سر دیر رسیدن به مدرسه مشکل پیدا می کنی.امّا امیدوارم که بتوانی از پس مشکل ات برآیی.»

گفتگوی زیر، نحوه ی برخورد با کودکان را در مورد مسئله ی بیدار شدن سروقت به ما نشان می دهد:

ـ پدر:«مارک،سرویس مدرسه صبح چه ساعتی می آید؟»

ـ مارک:«۸:۲۰»

ـ پدر:«خب، تو چه ساعتی می خواهی از خواب بیدار شوی؟»

ـ مارک:«اوه،ساعت هشت.»

ـ پدر:«عالیه.حالا چه طوری از خواب بیدار می شوی؟»

ـ مارک :«خب،شما می آیید و مرا از خواب بیدار می کنید.»

ـ پدر:«خب،بله.من قبلاً همیشه این کار را می کردم.امّا حالا، تو دیگر هشت سال ات شده،فکر می کنم که اصلاً درست نیست من صبح ها تو را از خواب بیدار کنم، چون بیشتر بچّه ای هم سن و سال تو،صبح ها خودشان از خواب بیدار می شوند.حالا فکرمی کنی،چه طوری باید از خواب بیدار شوی؟»

ـ مارک:«با ساعت زنگ دارم.»

ـ پدر:«فکر بسیار خوبی است.می توانی ساعت را تنظیم کنی،و بعد هم ساعت ۸ بیدار شوی.»

ـ مارک:«اگر خواب ماندم،چی؟»

ـ پدر:«خب،معلوم است، درنهایت به مدرسه نمی روی.»

ـ مارک:«اوه،چه خوب!»

ـ پدر:«اگر به موقع بیدار نشوی و سرویس مدرسه را از دست بدهی،در این صورت،باید تمام روز را در اتاق ات بمانی. من و مادرت،هم این طور وانمود می کنیم که انگار تو مدرسه هستی و در خانه نیستی.تو اجازه نداری تا از اتاق ات بیرون بیایی، و سکوت و آرامش خانه را مختل کنی.البتّه تا زمانی که وقت تعطیلی مدرسه است.شاید بخواهی و دوست داشته باشی توی این مدّت، مقداری از وقت ات را صرف این موضوع کنی،که چگونه باید علّت غیبت ات را به معلّم ات توضیح بدهی.»

ـ مارک:«خب،این که مسئله ای نیست،شما می توانید نامه ی عذرخواهی برای من بنویسید.»

ـ پدر:«خوشحال می شوم که واقعیت را برای معلّم ات بنویسم.این که تو برای رفتن به مدرسه،به سختی آماده می شوی، و این که از تنبیه مدرسه،در قبال رفتار تو حمایت می کنم.»

ـ مارک:«امّا اگر این طوری از مدرسه غیبت کنم، شاید مسئولان مدرسه مرا اخراج کنند!»

ـ پدر:«من هم، همین حدس را می زنم، و این برای تو باید خیلی ناراحت کننده باشد.»

در مثال بالا، این احتمالات داده می شود، که از صبح روز بعد مارک به موقع از خواب بیدار شود،و به موقع نیز به سرویس مدرسه برسد.

والدینی که از شکست فرزندان خود،به هیچ وجه نگران نمی شوند،و در عوض دغدغه و نگرانی شان بیشتر معطوف ارائه ی فرصتی به آنهاست،تا در مورد علل شکست و مردودی خود تفکّر و بررسی نمایند،در نهایت فرزندانی را پرورش می دهند،که بیشتر تفکّر و به ندرت شکست را تجربه می کنند.والدین این کودکان،هیچ گاه نگران شکست و ناکامی فرزندان خود نمی شوند،بنابراین بچّه ها نیز بهتر رشد و پرورش می یابند، چون از شکست های شان درس می گیرند.

گاهی اوقات،مثلاً زمانی که قرار است هنگام رفتن به محلّ کار،بچّه ها را نیز دم در مدرسه یا مهد کودک پیاده کنیم،تأخیر صبحگاهی و کندی آنها بر ما یا دیگر افراد خانواده نیز تأثیر می گذارد.

استیو پنج سال و نیمه، مرتب باعث می شود، تا مادرش دیر به محلّ کار خود برسد.مادر همیشه می گوید:«تقصیر من نیست،که دیر می شود.این استیو است که هیچ وقت به موقع حاضر نمی شود.»مادرش هر کاری کرد، و هر تدبیری را به کار گرفت،تا استیو را مجبور کند، به موقع حاضر شود.مانند:تنبیه،اعمال محدودیت، گرفتن حق تماشای تلویزیون، و به طور کلی کاری نبود که او انجام نداده باشد.بنابریان تصمیم گرفت،به استیو اختیارات چندی را بدهد.او گفت:«استیو، من خیلی هیجان زده ام.باید بگویم،که از فردا صبح این برنامه ی جدید شروع می شود، چون من دیگر به هیچ وجه نمی خواهم که دیر به محل کارم برسم.برای همین هم،از فردا رأس ساعت ۷:۳۰، خودروی من از خانه خارج می شود.حالا تو دو راه پیش روی داری،تا بتوانی با من بیایی.می خواهی بدانی این دو راه چی هستند؟»

ـ استیو:«بدم نمی آید، بدانم.»

ـ مادر:«بسیار خب، راه اوّل این است که لباس ات را بپوشی،و حاضر و آماده باشی، راه دوّم این که لباس ات را نپوشی،و حاضر نباشی.»

روز بعد،استیو که به آسانی حاضر به تغییر رفتار خود نبود-باز هم به روش سابق که همان کندی در حرکت بود ادامه داد.بنابراین باز هم ساعت۷:۳۰دقیقه حاضر نبود.مادر به اتاق استیو آمد،و گفت: «اوه،تو هنوز لباس نپوشیدی؟امّا مسئله ای نیست.شاید دوست نداری، لباس بپوشی.برای همین هم، من این ساک کوچولو و خوشگل را گرفتم.حالا ما لباس های تو را توی این ساک می گذاریم.تو می توانی هر وقت که خواستی،لباس ات را بپوشی.»سپس، استیو را با یک دست گرفت و بلند کرد، و با دست دیگرش ساک را برداشت. بعد هم سوار خودرو شدند و رفتند.مادر ضمن رانندگی گفت:«خوشحالم که امروز به موقع به محلّ کارم می رسم.»

ولی استیو،بچّه ای نیست که به راحتی تسلیم شود.بنابراین به خودش کمی جرأت می دهد،و انگشت روی نقطه ضعف مادرش می گذارد.او فریاد می زند:«تو مرا دوست نداری.»و ادامه می دهد:«چون،با این که هنوز پیژامه به پایم بود،مرا سوار خودرو کردی، و در صندلی عقب نشاندی.»سپس استیو، بدون هیچ ترس و واهمه ای،از باقی مانده ی ابزار و سلاح های خود، در این جنگ استفاده می کند.او به پشت صندلی مادرش لگد می زند،مرتب می لولد و وول می خورد،و فریاد می زند.طولی نمی کشد،که حتی برای موتور سوارهای عبوری،طوری دست تکان می دهد انگار که او را دزدیده اند. ولی عاقبت، صدای غمگین و ناراحتی از صندلی عقب شنیده می شود:«فکر می کنم از این به بعد باید لباس پوشیده،سر وقت حاضر باشم.»

البتبه شاید لازم باشد،قبل از آن که از این روش استفاده کنید،ابتدا با معلّم یا سرپرست مهد تماس بگیرید و آنها را در جریان امر قرار دهید.به آن فرد(معلّم مدرسه یا سرپرست مهد)بگویید، تا زمانی که کودک لباس مناسب خود را نپوشیده است،او برای هرگونه بازی یا فعالیّتی اجازه ی ورود به کلاس یا اتاق مهد را ندهد.

نویسنده : فاستر دبلیو کلاین و جیم فی

مترجم: میترا خطیبی

منبع: کتاب تربیت با عشق و منطق



همچنین مشاهده کنید