شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
جوانان و معضلی به نام مواد مخدر
ترک افیون را عـلاج بهتـر از تقلیـل نیست اندک اندک ترک کن، یاران افسونگر را
«صائب تبریزی»
آنانکه از تاریخ نمیآموزند، محکوم به تکرار اشتباهات گذشته هستند. از زمان صدور نخستین فرمان دولتی در باب مبارزه با اعتیاد در زمان شاه طهماسب صفوی تا امروز چهارصد و هشتاد و پنج سال میگذرد، شایسته است با توجه به زیانهای ذاتی اعتیاد و زمینهسازی آن برای بسیاری از نابسامانیهای پزشکی- روانی- اجتماعی و دیگر، لازم است نگاهی اجمالی به تاریخ طولانی مبارزه با اعتیاد و فراز و نشیبهائی که در تاریخ ایران به وقوع پیوسته است، بیندازیم و برنامههائی که در پنج قرن گذشته توسط دولتها بخصوص ایران ارائه شده است، بازبینی و پند و درس بگیریم.
در ایران پیش از اسلام هیچگونه صحبتی از سوءمصرف و اعتیاد به تریاک نیست، در مورد حشیش هم جز تیرهای از آریاییان که در جنوب شرقی ایران میزیستهاند و در دوره کوتاهی در آیین ویژهای آن را به کار بردهاند، مصرف حشیش رواج نداشته است به جز بدکارانی که از آن به ندرت استفاده کردهاند، اشارهای به سوءمصرف آن وجود ندارد.
در ایران پس از اسلام توجه پزشکی به برخی خواص درمانی تریاک به عمل آمد و در عین حال ابوریحان بیرونی نخستین دانشمندی است که به خاصیت اعتیادآور افیون به تشریح پرداخته است به نحوی که در ادبیات این دوران عموما از تریاک نه به عنوان ماده مخدر که امروزه میشناسیم بلکه به عنوان پادزهر یاد شده است و حافظ غزلیات خویش آن را به همین مفهوم آورده است. اما چنان مفهومی از تریاک پس از حمله مغولان تغییر یافت، مغولان که با تریاک آشنایی و اعتیاد داشتند، آن را همراه خود به همهی سرزمینهایی که رفتند- از جمله ایران و چین بردند- و آن را در این کشورها رواج دادند. اعتیاد به ترک از آن پس، در بخشهای گستردهای از آسیا به صورت یک عادت اجتماعی درآمد.
رواج تریاک در زمان ایلخانان و تیموریان شاید واکنشی از سوی مردم ایران در برابر شوربختی خویش و نداشتن هدف مشترک ملی و نبودن حکومت ملی متمرکز و ناآگاهی از گذشته پرافتخار و ناامیدی نسبت به آینده بود. ملتی که در چند قرن متوالی با سختیهای فراوان روبرو شده بود، برای فراموش کردن واقعیت رنجآور به افیون روی برد، برخی فرقههای شبه مذهبی و صوفیه نیز مقارن برخاستن صفویه مصرف حشیش را تجویز میکردند.
عوارض آن دوران پراضطراب و آشفتگی درازمدت تاخت و تاز تا زمانی که از اسلام راستین بویی نبرده بودند و ترکتازی زردپوستان به صورت ارثیهای شوم هم از نظر مادی و هم از نظر معنوی به نخستین حکومت فراگیر اسلامی- یعنی صفویان- رسید.
شاه اسماعیل صفوی گذشته از تقویت اسلام و گسترش مذهب شیعه نسبت خود را به شاهان باستانی ایران میرسانید. صفویان گذشته از اقدامات عمده در جهت یگانگی ملی ایرانیان درصدد چارهای برای معضلات اجتماعی نیز برآمدند. در نیمه قرن دهم هجری شاه طهماسب فرمان میدهد، تریاک موجود در دربار با شبهه حرمت معدوم کنند و از ایرانیان نیز هر کس معتاد به تریاک است، ترک کند وگرنه معزول میشود.
جالب است بدانیم معدوم کردن افیون و تهدید به عزل مستخدمان تریاکی حکومت در پنج قرن گذشته به فراوانی از سوی حکومتهای گوناگون ایرانی انجام شده است. با وجود سختگیریهای دولتمردان مصرف تریاک به صورتهای گوناگون روبه فزونی داشت به گونهای که در دورهٔ شاه عباس دوم- شربت کوکنار که جوشاندهٔ پوسته خشخاش است، در برخی دکانهای بازار اصفهان به فروش میرسید و چنانکه امروز چایخانه و قهوهخانه داریم، در آن زمان کوکنارخانه بوده است. وضع دیگر بار به صورتی درآمد که شاه عباس دوم برای برچیدن بساط افیون به صدور فرمانهای مؤکد ناگزیر میشود.
به دنبال شکست شاه سلطان حسین از محمود یاغی افغانی در سال ۱۱۳۵ه.ق. و مهاجرت شمار زیادی از ایرانیان افغانی به اصفهان و استانهای کنونی شرقی ایران، حشیش و تریاک نیز به میزان زیاد توسط آنان وارد و ترویج شد و در این وضعیت تا زمان شکستهای متعدد اشرف یاغی افغانی از سپاهیان حکومت مرکزی ایران ادامه داشت.
شواهد و قراین تاریخی مربوط به قاجاریه از شیوع سوءمصرف تریاک غالبا به صورت خوراکی و گاهی هم دود کردن در طبقات گوناگون جامعه ایران حکایت میکند. با اینکه این موضوع در زمان رضاشاه پهلوی نیز سوءمصرف ندارد و اغلب مصرف آن یا برای مسائل پزشکی، روانی و... بوده است و یا افرادی که از سن بالائی برخوردار بودهاند؛ برای تسکین دردهای عضلانی و غیره از این مواد استفاده کردهاند، بطوریکه فیلبرگ در سفرنامه خود که به ایران داشته است، در سفری که به استان لرستان کرده، اشاره مینماید:«با اینکه بیشتر مردم استان لرستان به کشت خشخاش روی آوردهاند؛ اما این مردم از این مواد استفاده مضر نمیکنند، مگر افراد مسن که آن هم برای تسکین دردهائی است که به علت پیری به سراغ آنها آمده است». اما سوءمصرف به گروههای ویژه چون برخی درویشان محدود بود.
منبع اصلی تأمین خشخاش چون گذشته افغانستان و پس از جدائی هرات از بدنه اصلی ایران در زمان شاه بیکفایت قاجار و پناهنده شدن گروهی از افغانهای هرات به تهران، خرید و فروش و مصرف آن به یکباره در تهران افزایش یافت. جالب اینجاست که به دنبال دگرگونیهای مکرر حکومتی در افغانستان از زمان کودتای محمد داوودخان از جمله کودتای کمونیستی، هجوم ارتش سرخ، درگیریهای مجاهدان افغانی و سلطهی طالبان که منجر به پناهنده شدن پیدرپی افغانها به ایران شده است، وضعیت مذکور هم بارها تکرار گردیده است. بنابراین آنچه را که میتوان استنباط کرد؛ این است که مورخان در آیینه تاریخ حقایق را در مورد مواد مخدر به نمایش گذاشته و در این آیینه کاملا موضوع مبرهن است، بطوری که از این وضعیت بحرانی ۵ قرن را پشتسر گذاشتهایم، اما حکایت همچنان باقی است.
البته هدفها و برداشتها و نوع دیدگاه و مصرف از این مواد با توجه به اطلاعات اشاره شده تفاوت دارد و شاید از همان دوران پیش از اسلام و دوران پس از اسلام از این مواد به عنوان عدم سوءمصرف و اعتیاد و توجه پزشکی به برخی از خواص درمانی که در آن وجود داشته؛ مدنظر بوده و یا به تعبیر دیگر به عنوان پادزهر از آن یاد شده است. از طرفی اگر تاریخ را به جلو ورق بزنیم؛ این موضوع کاملا دچار تغییر و تحولاتی شده و فرمانروایانی یکی پس از دیگری به کشور ایران حکم راندهاند و هرکدام از فرمانروایان نسبت به مواد مخدر استنباطی را داشتهاند. این افراد با توجه به این استنباط و نظرات و دیدگاههای متفاوت خود فرهنگهائی را برای این وضعیت پایهریزی نمودهاند که این فرهنگها سینه به سینه به جوامع نوپا و پیرامونی انتقال یافتهاند که میتوان به کشورهای صنعتی و توسعه یافته جهان امروز اشاره داشت که علاوه بر مواد مخدر و حشیش که قدمت تاریخی دارند؛ در این جوامع نوپا و پیرامونی با توجه به رشد و گسترش تولیدات خود؛ داروهای مخربتری از قبیل هروئین، کوکائین کراک، کریستال اکس و قرصهای نیروزا و مخرب کننده که تأثیرات خود را به شکل عجیبی در سیستماتیک بدن برجای میگذارد به وجود آوردهاند که با این روش اهداف بلندمدتی را برای اضافه بر سرمایههای خود در کشورهای جهان سوم و پیرامونی دنبال میکنند.
بنابراین راهی است که با ساختن بستر آن و با هدف ساختن این راه بصورت پیچ در پیچ طراحی گردیده است و مظنونین این طرح کسانی جز کشورهای ابرقدرت جهان نمیتواند باشد که با رسانههای گروهی پیشرفته خود در پشت درهای بسته در اطاقهای فکر سالها با ریاضتهای فکری برنامه ریختهاند و به مرحله تدوین رساندهاند؛ تا بتوانند در کشورهای عقب افتاده جهان سوم رخنه کرده و فکر این جوامع را مختل کنند و از این طریق به منابع و امکانات این کشورها که از اهداف شوم آنها بشمار میآید، دست یابند و تاکنون نیز موفق بودهاند و با توجه به ایجاد مرزهای مصنوعی در داخل کشورهای جهان سوم بخصوص در کشورهای آسیائی توسط همین ابرقدرتها این مسئله شدت بیشتری را به خود احساس میکند، ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست، شرایط اقلیمی خود را به عنوان یکی از عاملین اصلی پذیرش و توزیع مواد مخدر به جهان نشان داده است و زاویه دید را بر دکترین کشور ما تنگ نموده، بطوریکه تاکنون راهحلی را برای برونرفت از این راه پرپیچ و خم و بیپایان پیدا نکردهایم.
با این تفاسیر باید دریافت که مواد مخدر به تعبیر امروز با مواد تسکین دهنده به تعبیر دیروز در دو حوزه جداگانه سیر میکنند و با یکدیگر در تعادل و سازگاری نیستند، چراکه چیزی بنام مصرف و آنهم از نوع زیان و حتی خسران آن در جوامع تاریخی ایران در قبل مشاهده نمیشود و آنچه که در این ادوار به چشم میخورد؛ اغلب در جهت مداوا و درمان و مصرف اصولی و منطبق با عقل و ادراک بوده است لذا زمانی که این مواد«مخدر»نام گرفت، متأسفانه بجای اینکه از این هشدار صریح فاصله بگیریم و آن را در همان واژهای مدنظر داشته باشیم که به مفهوم تخریب کننده است، ولی کاملا عکس قضیه عمل شده؛ بطوریکه این مواد را در مفهومی بنام ترمیم کننده یا تسکین کننده روح و روان قلمداد کرده و با آن عجین شدهایم.
البته سالهاست که متخصین و کارشناسان امر برنامهریزی و قوانینی را تثبیت مینمایند و در جلوگیری از این رودخانه طغیان برانگیز و ویران کننده بدنبال ساختن سدهای آهنین هستند، اما متأسفانه هنوز به نتیجه مثبت و در خور توجهی نرسیدهاند. در اینجا باید اذعان داشت که براساس تلاشها و زحمات طاقتفرسائی که توسط متولیان این امر انجام میپذیرد؛ ولی هنوز این معضل اساسی مرتفع نشده و بیشک به یک مسئله حاد و فراگیر در بطن جامعه مبدل گردیده است که نیاز به ایجاد فضائی در دل جامعه جهت پرداختن به این مسئله میباشد.
علت اصلی و معقولانهای که به ذهن میرسد؛ این است که اکثر افرادی که به این مواد «تریاک»، «حشیش»، «هروئین»، «کریستال»، «کوکائین»و.... روی میآورند از فقر شخصیتی و فقدان خودباوری نسبت به خویش و یا به تعبیر سادهتر نشناختن شخصیت خویش است. یعنی باید تقبل نمود که یک فرد سالم و دارای آگاهی و شعور اجتماعی قطعا باید دریابد که براساس مطالعات و تجربههائی که از جامعه کسب شده و پیامدهای منفی آن که تابلوئی روشن و مشخص است، خود میتوان عاملی بازدارنده و پندآمیز برای فرد باشد و دیگر به این مسئله نه تنها با دید آشنایی نباید نگریست، بلکه بیگانگی خویش را باید به آن اعلام دارد. اما نکاتی از قبیل عدم شغل مناسب یا به تعبیری بهتر بیکاری، بیتوجهی خانواده نسبت به فرزند و مقابله و مبارزه با خواستههای شخصیتی آن و در خیلی از موارد طرد کردن فرزند که میتواند یک نوع تنبیه غیرموفق باشد؛ فقدان امکانات و شرایط لازم برای جوانان که باز برمیگردد به ضعف مالی کانون خانوادگی افراد که آنها را در جهت رسیدن به اهداف مدنظر و مورد علاقه بازمیدارد و توجه بیش از حد والدین به بچه که باعث عدم اعتماد به نفس آن شده و این امر سبب میشود که فرد نتواند شخصیت خود را بسازد که به تعبیری خود ساختگی از آن گرفته میشود و دیگر اینکه نمیتواند در تصمیمگیری قاطع و استوار باشد که این موارد مزبور باعث آشنایی با موادی خواهد شد که بصورت گذرا و کوتاه مدت میتواند جایگزین خوبی برای فشارهای روحی و روانی و حتی جسمانی به فرد باشند و برای چند صباحی فرد را از این فشار بیرون آورد.
با توجه به تحقیقات بعمل آورده در طول سالهای متمادی اکثر قریب به اتفاق افرادی که از آنها مصاحبه میشود، تمایل به این مواد را واژههایی از قبیل عشقی، تفریحی و بیکاری عنوان میدارند و مخرب بودن آن را نیز کتمان نمیکنند. به عنوان مثال وقتی از یک جوان سئوال میشود چرا سیگار میکشی؟ در جواب میگوید: غیر از این راهی ندارم یا میگوید همین طوری میکشم و جالب اینکه علاوه بر این، دلیل تراشیهای دیگری نیز میکند و میگوید هر چیزی را باید لمس کرد و سیگار چون پیش زمینهی مواد مخدر و اولین موادی است که مقدمه را برای مواد خطرناک دیگر فراهم میکند، میتواند فرد را از دیگر مواد مصرفی افیونی به دور و برحذر دارد. اما این دلایل نمیتواند معقولانه و منطقی باشد، کما اینکه همان افراد سیگاری با توجه به آمار موجود اکثرا به اعتیاد مواد مخدر دیگری روی آوردهاند و این امر کاملا برای عموم مشهود است.
حال باید هشدار داد که مواد مخدر بسیار حساس بوده و قدرت جاذبه آن به مانند آهنربا و حتی قویتر از آن است و چنانچه بدن فرد به آن آلوده شود به مانند آهنی میماند که آهنربا به محض نزدیک شدن آن را میگیرد و جدا کردن آن مشکل است. لذا چنین موادی حتی برای یکبار نیز نبایستی مصرف شوند، چون قدرت جاذبه آنها بسیار قوی و دافعهی آنها ضعیف است. لذا شعور و آگاهی و خودباوری و اراده از پایههای اساسی در جهت مهار کردن این مواد هستند و اغلب افراد در سن جوانی و یا به تعبیری سن خام به این مسئله روی میآورند که هیچ کدام از این افراد دارای پایههای مزبور نیستند و از آن طرف نیز این مواد چون قدرت جاذبه دارند طبعاً در جذب چنین افرادی از اقتدار بالائی بهره میجویند و فرد را کاملا در چنگال خود میبیند، لذا افرادی که به این وادی آمده و کاملا آلوده میشوند تا مدت یکسال با توجه به اینکه بدن انسان دارای قدرت آگاهی و مرفین است، در مقابل این مواد استقامت میکند، اما بعد از یکسال به مرور زمان از استقامت آن کاسته میشود و روزبهروز نسبت به قبل ضعیفتر و کمتوانتر خواهد شد، بطوری که کلیه سیستماتیک بدن فرد معتاد و بخصوص اعصاب و روان آن در اختیار این مواد قرار گرفته و به تعبیری آن را به کلی تسخیر مینماید، لذا در اینجا فرد روحیات سالم و طبیعی خود را از دست میدهد و شاهد حضور روحیاتی غیرسالم و مصنوعی شده و آنها را کاملا احساس میکند و دیگر شخصیت اولیه آن در تصمیمگیری آنهم در ابعاد مختلف مدخل نبوده و آنچه مشاهده میشود، رفتارها- اخلاقها و حرکاتی است که کاملا نسبت به نوع شخیصت اول در تضاد بوده و فاصلهای طویل را به وجود آوردهاند.
در این شرایط دیگر فرد کاملا معتاد شده و زندگی برای آن معنی و مفهومی واقعی ندارد و بیشتر در تخیلات واهی سیر میکند و مدام در تلاش و کوشش جهت تأمین کردن مواد برای مصرف و رفع کردن خماری خود است.
مواد مخدر در تلاش است که فرد معتاد را معتادتر کند، یعنی به روزی برساند که هم جسم و هم روح و روان آن کاملا تحت نظارت آن باشد و سعی میکند به هر نحوی که شده در تضعیف جسم و مختل کردن روح بکاهد و به طور اکمل بر این دو مورد مسلط شود و تابلوئی را در دید عموم خلق کند که این تابلو کاملا معتاد بودن فرد را تصدیق مینماید به نحوی که با نشئه کردن خود از خماری بیرون آید.
با این حال فرد معتاد به مرحلهای میرسد که هیچ چیزی برای آن غیر از تأمین این مواد جهت مصرف مهم نیست و برای فراهم کردن آن دست به هر کاری میزند در این حال فرد معتاد قدرت شناخت و تجزیه و تحلیل شخصیت خویش را از دست داده و علایمی از قبیل دیر آمدن به منزل، خواب آلودگی بیش از حد، بیحوصلگی و بیقراری، پرخاشگری و استرس و اضطراب و بیتوجهی نسبت به خویش از نظر انضباط ظاهری و خانواده در کلیه جوانب و تغییر صدا و چهره در فرد خود به خود ظاهر میشوند، در این شرایط نیاز مبرم به استعانت و مراقبت است تا فرد معتاد بتواند راه برونرفت را پیدا کرده و خود را از این مخمصه نجات دهد، در این خصوص راههای متعددی در اختیار فرد معتاد قرار دادهاند که میتوان به راهکارهای دستگاههای مرتبط و بخصوص بهزیستی اشاره داشت. اما راه درست و منطقی ترغیب فرد معتاد توسط فرد یا افراد یاری دهنده است و این کار در وهله اول به خانواده مرتبط میشود که بایستی خود را با روحیات فرد معتاد همگن و همخوان نماید و سعی بر این دارد به هر قیمت ممکن فرد معتاد را از این تلاطم کمک و بیرون آورد و دیگر یاری دهندهگان دوستان و همکاران صمیمی هستند که با فرد معتاد رابطه تنگاتنگی فکری- اخلاقی، روحی و فرهنگی دارند و خود نیز از این مسئله حاد به دور هستند که این افراد به تعبیر بهتر به ساختمان شخصیتی فرد آگاهی کامل داشته و میتوانند در نوع شخصیت آن نفوذ کرده و تغییراتی را به عمل آورند.
لذا چنانچه این موارد انجام پذیرد، فرد معتاد با توجه به اینکه ساختمان شخصیتی و فکری آن مختل شده، به گونهای که سیستم آن قادر به پردازش موارد اصولی و معقول نیست، باید برای پاکسازی و بهسازی این ساختمان مخرب از مواد و مصالح استفاده نمود. یا به تعبیری نیاز به یک دگردیسی است که آنهم با جایگزین کردن مصالح بهتر مرتفع خواهد شد، چون این مواد هرچه قدر بیشتر مصرف شوند در نظام بدنی فرد معتاد تأثیر بیشتری را برجای میگذارند.
دیگر اینکه باید به فرد معتاد به عنوان یک مریض نگاه کرد نه یک فرد معتاد و عملی. چرا که اگر ما به فرد معتاد به دید مریض نگاه کنیم؛ قطعا درمانی برای رفع مرض پیدا خواهد شد؛ اما اگر به دید معتاد به آن بنگریم نه تنها کمکی به آن نشده، بلکه قدم تخریب را هم بیش از آنچه هست در حیطهٔ فرد معتاد برداشتهایم.
لذا به نظر میآید، جهت نجات از این بحران بسیار شدید و آرام کردن آن نیاز اساسی به یک سنجش کلی است، به این صورت که باید فرد معتاد را در ابعاد مختلف قیاس نمود و خلاقهها و همچنین فاکتورهای مثبت آن را مشخص و مجزا نمود و براساس علایق فرد معتاد به این ابتکارات عمل نمود بطوری که میتوان خصیصههایی که در وجود آن بصورت ذاتی بوده را جایگزین ویژگیها و صفاتی که از این مواد در وجود فرد بخصوص در اعصاب و روان آن رویش و گسترش پیدا کردهاند؛ جامه عمل پوشاند و در تقلیل و بازسازی ساختمان فکری آن به این نحو اقدام کرد تا اینکه توانست با این روش که با اطاعهی زمانی جواب قطعی میدهد به فرد معتاد کمک شایانی توجهی را به منصهٔ ظهور رسانید.
نکته دیگر اینکه تاریخ نشان میدهد، اغلب کشورهای جوان و مستعد که زمینه رشد و توسعه داشتهاند مورد تهاجم و تخریب کشورهای استعمارگر بخصوص انگلستان قرار گرفتهاند که نمونه بارز آن کشور چین است، کشوری که با توجه به مقاومتهایی که در مقابل سیل کالاهای وارداتی انگلیس کرد، متأسفانه به تحمیل جنگ تریاک به این کشور در سال۱۸۴۲که شرح ننگین صفحات تاریخ استعمار را رقم میزند، توانست در زمینههای مختلف چین را محدود نماید و اعتیاد بیشتر جوانهای فعال فکری و تربیتی چین بخاطر همین جنگ مواد مخدر بود.
با این تفاصیل باید مواظب بود، چراکه برنامهریزیهایی که کشورهای توسعه یافته برای تثبیت و محقق نمودن اهداف خود انجام میدهند، تصویری را مانند تصویر چینیها در ذهن جوامع جهان سوم و بخصوص جامعه ایران تداعی مینمایند که قطعا پیامدهای ناخوشایندی بدنبال خواهد داشت و برای پاکسازی این تصویر، ابزار و وسایل کاربردی در این زمینه لازم است.
حاصل کلام اینکه اعتیاد نه تنها در روح و روان و جسم تأثیر شگرفی دارد، بلکه این تأثیرات نیز شامل تصرف اراده- قدرت و انرژی، تفکر، ایثار، وجدان، شهامت و شجاعت، ابتکار، عدم اراده شخصیت خویش، تضعیف مذهب و دین و... میشود که هر کدام بصورت نسبی ظاهر و انجام میپذیرد و منجر به مرگ تدریجی خواهد شد. بنابراین با توجه به درگیری شدید نسل جوان با این معضل اجتماعی و برای صیانت از این جوانان که سرمایههای ملی محسوب میشوند و سالهاست که در جهت بهرهبرداری از آنها در زمینهسازی فرهنگی و علمی کار شده است و اکنون بر لبه تیغ قرار گرفتهاند. چارهای اندیشید که نیاز مبرم به تحولات عظیمی در بدنه جامعه برای حفظ این سرمایههاست و چنانچه هزینههای هنگفتی را برای رفع این مهم بکار ببندیم، بیشک خودکفایی را در زمینهٔ تولید از ید همین سرمایهها بدست خواهیم آورد و استقلال اقتصادی را با این فرآیند میتوان به جهان عرضه کرد، با این حال تلاشهای بیوقفهای که متولیان امر انجام میدهند، کافی نیست و این موضوع به یک قصهی پرغصه تبدیل شده، بطوری که اعتیاد به مواد مخدر و یا مبارزه با آن یا تساهل نسبت به آن در ایران چنان است که گویی چرخشی بر دایرهای بسته یا حرکتی پایانناپذیر را بر مارپیچی بیانتها دربر داریم.
امید میرود مسئولین با رایزنیهای داخلی و دیپلماتیک و کارشناسیهای مختلفی که با دعوت از افراد متخصص این امر از طریق رسانههای گروهی کشور، انجام میدهند؛ به نتیجهای نهایی جهت ریشهکن کردن این معضل اجتماعی دست یافته و این راه را که بصورت مارپیچهای خطرناک احداث شده است و هرکدام از این پیچها که مشکلات عدیدی را به وجود آوردهاند به یک راه صاف و هموار تبدیل نمائیم.
عابدین پاپی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست