جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
ملوانی با کلاه آبی در وضعیت قرمز
نمایش «چی شد که من مار خوردم؟» به نویسندگی و کارگردانی گلبرگ ابوترابیان در خانه نمایش اداره تئاتر روی صحنه است. در جهان معاصر این گونه از نمایش، که گونهای ترکیبی است، برای این که مورد بررسی دقیق قرار گیرد، نیاز به این دارد که همچون خود متن، جزئیات و لحظههای آن را مورد تحلیل قرار دهیم. نمایش با استفاده از روش آشناییزدایی یا بیگانهسازی برتولت برشت آغاز میشود. در لحظه شروع نمایش، تک بازیگر آن، به جای هر عامل بیرونی دیگر، به تماشاگران اعلام میکند که گوشیهای خود را خاموش کنید، عکاسی و فیلمبرداری از نمایش ممنوع است و... .
نکتهای که شاید برای بررسی بیشتر باید به آن اشاره داشت و به گونهای یکی از کلید واژهها یا کدهای مهم نمایش است، جملهای است که هم ابتدا و هم طی نمایش، از بازیگر یا شخصیت (ملوان) شنیده میشود. او با تکرار این جمله میخواهد به تماشاگر اعلام کند که حرفهایی بیهوده میزند. (به تعبیر خودش، الکی، حرف میزند) اما واقعا اگر اینگونه است، چه نیازی به حرف زدن و چه دلیلی برای گوش کردن آنها وجود دارد؟ این همان نکته انحرافی متن است، چرا که با وجود تمام تمهیدات و تأکیدات در جهت قبولاندن بیهودگی حرفها به مخاطب، تماشاگر بشدت با شخصیت نمایشی همسان پنداری (همذات پنداری) میکند و برخلاف آن چه به او اعلام شده است، حرفها را جدی تلقی کرده و نسبت به آنها واکنشهای خاص خود را بروز میدهد.
نمایش، یکسوم از زمان خود را به صورت تکگویی پیش میبرد. پس از طی این مدت، نمایش با گذر از نقطه عطفی که کارکردش به عنوان تابلوی جدید یا اپیزود دیگر عمل مینماید به نمایشی چندصدایی تبدیل میشود. تفاوت اجرای تک صدایی با اجرای دو یا چندصدایی در این نمایش، نوعی تغییر کاربردی به جهت لحن نمایشی است، به این صورت که در زمان تک گویی (تک صدایی) بازیگر، نمایش را تنها روایت میکرده و اگر آن را بازی میکرده، اجرای او از زاویه دید اول شخص شاهد و غیرمداخلهگر بوده است به این شکل، بازیگر لحنی توصیفی داشته و بدون هیچ قضاوتی رویدادها را روایت میکرده است، اما در زمان اجرای دو یا چندگویی، زاویه دید به اول شخص مداخلهگر یا دانای کل، تبدیل شده و بازیگر، هم با زبان گفتاری و هم با زبان بدن، تصویری از شخصیتها ارائه میدهد که همه آنها به نوعی تصاویری است که پیش از تثبیت و ظهور و در معرض دید مخاطب قرار گرفتن، در آتلیه ذهن شخصیت اصلی رتوش و بازسازی شده و سپس ارائه شدهاند. شخصیت نمایش، چنان که گفته شده در بخش چندصدایی نمایش، شروع به قضاوت و محکومکردن افراد و روابط و مناسبات اجتماعی میکند، چرا؟
شخصیت نمایش از فضای بسته خانواده به فضای باز اجتماع میرود اما در واقع او از فضای بسته خانواده به نظام بستهتر اجتماع میرود؛ یعنی به جایی که شکلی نمادین از نظام ارتشی است.
اما به دلیل کارگردانی اثر، ابوترابیان توانسته کارنامه قابل قبولی از خود بر جای بگذارد، هرچند برای قضاوت درستتر از او و شناخت قابلیتها و تواناییهای کامل او لازم است چند نمایش دیگر نیز از او دید، اما به شکل مستقل و در بررسی این نمایش، میتوان او را موفق دانست چرا که توانسته در فضایی کوچک و با استفاده از وسایل اندک و بازیگر کم، مفهومی را ارائه دهد که بزرگ است. بزرگ است؛ چون مفهومی انسانی و جهانشمول است و رویدادی است که میتواند در هر جغرافیایی قسمتی از تاریخ آن شود.
فرشید صادقی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست