شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
مجله ویستا

طلاق و ملاقات والدین با فرزندان


طلاق و ملاقات والدین با فرزندان

هنگامی که در خانواده ای طلاق و جدایی رخ می دهد,علاوه بر زن و شوهر,فرزندان از این مسئله آسیب می بینند

هنگامی که در خانواده ای طلاق و جدایی رخ می دهد،علاوه بر زن و شوهر،فرزندان از این مسئله آسیب می بینند.برخوردها و رفتارهای نامتعادل، مقاومت در برابر محبت،آسیب پذیری بسیار، احساس خودمختاری در رفع مشکلات(در مورد نوجوانان)،بیش فعالی(در مورد کودکان دبستانی)، گستاخی و حاضر جوابی(در مورد جوانان)،و مشکلات درسی و مدرسه ای مانند عدم علاقه به درس،و تنبلی وغیره همگی از رفتارهای نابهنجاری هستند که شاید کودکان طلاق به نوعی این رفتارها را تجربه کنند.

چنین رفتارهایی،اغلب فرآیند طبیعی و معمول حادثه و رخدادی غم انگیز هستند،که در این میان والدین جدا شده یا در حال جدایی،می توانند با به کارگیری ده نکته ی زیر،تا حدود زیادی این رفتارها را در فرزندشان تعدیل کنند و تسکین بخشند.

▪ نکته ی اوّل :انتظار داشته باشید،که برخورد کودکان هم با مقوله ی طلاق مانند بزرگ ترها یعنی والدین شان باشد،اگر ثمره و پیامد طلاق برای والدین تلخی و ناکامی،فقدان و عدم ارتباط مناسب،ناراحتی وعصبانیّت باشد،پس کودکان هم مانند والدین، احتمالاً با چنین رفتارها و نگرشی با مقوله ی طلاق برخورد می کنند.

▪ نکته ی دوّم:بگذارید،بچّه ها متوجه این نکته ی مهمّ شوند،که این جدایی،تقصیر آنها نبوده است.ما به عنوان بزرگ تر،می دانیم که بسیار به ندرت اتفاق می افتد که بچه ها مسبب طلاق باشند.با وجود این،بعضی از کودکان با خود می اندیشند:«اگر من بچّه ی خوبی بودم،پدر و مادرم از هم جدا نمی شدند.»در چنین حالتی پدر یا مادر،می تواند این جمله را به فرزند خود بگوید:«عزیزم،همان طور که می دانی،بعضی از بچّه ها با هم دوست هستند، ولی بعد از مدّتی متوجّه می شوند که دیگر نمی توانند به دوستی خود ادامه دهند،بنابراین تصمیم می گیرند که از هم جدا شوند.همین وضعیت در مورد من و پدرت هم اتفاق افتاده است.امّا این را بدان که،هر دوی ما هنوز هم تو را دوست داریم.»

نکته ی سوّم:احساسات و عقاید خود را به درستی و با صداقت بیان کنید.لازم است والدین بدون ذکر جزییات،به فرزندان خود بگویند که چه احساسی نسبت به همسر سابق خود دارند و چرا.این عملکرد،هم چنین به طرف مقابل،خواه پدر باشد یا مادر،نقطه نظر و دیدگاهی را ارائه می دهد.همان گونه که مهمّ است به کودکان اجازه ی دانستن نقطه نظرات و دل مشغولی های مان را می دهیم،به همان اندازه نیز مهمّ است که،آنها بدانند که همسر سابق ما،همواره آنها را دوست دارد.(البتّه اگر این موضوع حقیقت داشته باشد.)درضمن عمل ناشایستی است که، در حضور کودکان نسبت به همسر سابق خود از الفاظ زشت استفاده کنیم،و یا به او تهمت بزنیم.باید گفت که این عمل همواره نتیجه ی عکس به همراه دارد.

نکته ی چهارم:درک رفتار نادرست کودکان،بدون چشم پوشی از آن،بدون هیچ گونه عذر و بهانه ای برای انجام آن.بچّه ها را برای بیان احساسات شان تشویق کنید.امّا در عین حال،پیامدها را،برای رفتار بد وناشایست در نظر داشته باشید،و بگذارید تا پیامد رفتار بد،درس لازم را به آنها بدهد.والدین هرگز نباید بی احترامی و رفتار بد کودک را تحمّل کنند.

نکته ی پنجم:گروهی را مسئول حمایت از کودکان کنید.بچّه ها نیاز دارند،تا در بیرون از محدوده ی خانه و خانواده کسانی را داشته باشند،تا با آنها حرف بزنند.این افراد می توانند مشاوران مدرسه،معلّمان،گروه همسالان و یا دوستان خانوادگی باشند.

نکته ی ششم:شاید مشاوره ی قبل از طلاق،برای والدین و کودکان مفید باشد.زمانی که سطح ارتباط میان والدین،پایین و عدم اعتماد متقابل و سوءظن نیز بین آنها حاکم باشد،مشاوره همواره سودمند است،به ویژه اگر هم زن و شوهر،واقعاً علاقه مند باشند که مسائل فی مابین شان حلّ و فصل و پیشرفتی در روابط شان حاصل شود.

نکته ی هفتم:بدون هیچ گونه دخالت و یا کنجکاوی در امور،همواره در دسترس فرزند خود باشید.گاهی اوقات،پاسخ کودکان به والدین،دقیقاً همان پاسخی است که پدر و یا مادر خواهان شنیدن آن هستند.کودکان به راحتی می توانند،به آن چه که والدین در جستجویش هستند،پی ببرند.اگر یکی از والدین در جستجوی مدرکی باشد،که نشان دهنده ی اشتباه و قصور طرف دیگر است،کودکان می توانند خیلی راحت این خواسته را برآورده سازند.نگرش والدین نسبت به کودکان باید این گونه باشد:«اندیشه و فکرت را به من بگو.من می توانم،به اندیشه های تو جامه ی عمل بپوشانم.»البتّه بدون توجّه به این که،ممکن است این اندیشه ها چه باشند.

نکته ی هشتم:در مورد مقوله ی ملاقات،با همسر سابق خود،به طور مستقیم بحث و گفتگو کنید.هرگز عاقلانه نیست که از طریق کودکان به همسر خود پیغام بدهید.اگر می خواهید که همسر سابق تان مسئله ای را بداند،مستقیماً با او ارتباط برقرار کنید.

نکته ی نهم:کودک به «مامان» و «بابا»نیاز دارد.معمولاً بهترین کار این است که،کودک را تشویق کنید،تا نامادری یا ناپدری اش را «مامان»یا«بابا»صدا بزند.نگران نباشید،کودک فراموش نخواهد کرد که پدر و مادر واقعی اش چه کسی است.

نکته ی دهم:در زمینه ی نظم و انضباط،پدر یا مادر باید کاملاً طرفدار و پشتیبان ناپدری و یا نامادری باشد.این موضوع باید به کودک تفهیم شود که همسر جدید یک شریک و همسر مادام العمر است.

حال در هنگام صحبت با کودک،در مورد طلاق و جدایی می توانیم به نکاتی که این مادر با دخترش لیزا،درباره ی آن صحبت می کند،توجّه کنیم:

ـ مادر:«بسیار خب،لیزا فکر می کنی طلاق من و پدرت روی تو تأثیر می گذارد،یا این که هیچ تأثیری ندارد،و یا این که مسئله ی دیگری هست؟»

ـ لیزا:«فکر می کنم،طلاق چیز خیلی بدی است.»

ـ مادر:«اوه،واقعاً؟چرا این طور فکر می کنی؟»

ـ لیزا:«من نمی خواهم،تو از بابا جدا شوی.»

ـ مادر:«اوه،چرا نمی خواهی؟تو می دانی و دیده ای که ما همیشه در حال جنگ و دعوا بودیم.»

ـ لیزا:«آره،امّا من سعی می کنم،دختر خوبی باشم تا شما دوباره با هم دعوا نکنید.»

ـ مادر:«تو فکر می کنی،دعوای ما سر این است که تو دختر خوبی نیستی،و یا این که سر مسائل دیگری هست؟»

ـ لیزا:«نمی دانم.»

ـ مادر:«خب،می خواهم بدانی که من و پدرت،خیلی با هم دعوا می کنیم،امّا این واقعیت را به تو می گویم که اغلب این دعواها اصلاًسر تو و به خاطر تو نیست.فکر می کنم،ما حتی اگر بچّه هم نداشتیم،باز هم از هم جدا می شدیم.می دانی که این جدایی،باعث جریحه دار شدن احساسات من هم می شود،و چون این مسئله باعث ناراحتی و آشفتگی من می شود،پس نباید تو را هم ناراحت و آشفته کند؟البتّه این بستگی به خودت دارد،که بخواهی به چه میزان از جدایی ما ناراحت و آشفته شوی.»

ـ لیزا:«مامان،من نمی خواهم،تو ناراحت باشی.»

ـ مادر:«خب،عزیزم،من ناراحتم،چون فکر می کردم،برای یک عمر با پدرت زندگی می کنم.امّا حالا می بینی که اصلاً این طور نیست.بنابراین تو نباید تنها به خاطر این که من ناراحتم،ناراحت باشی.من ناراحتم،چون کسی که قرار بود یک عمر با پدرت زندگی کند،من بودم، نه تو.درست است؟و هرگز این تو نبودی که چنین ذهنیّت و تصوّری داشتی.پس حالا فهمیدی که من باید از این مسئله ناراحت و آشفته باشم.»

ـ لیزا:«پس حالا،مسئله ی مهمّ برای من این است که،باید تا هجده سالگی با پدر،و بدون تو،زندگی کنم.درست است؟»

ـ مادر:«بله،مهمّ ترین مسئله همین است.دیگر نمی خواهم،فقط به خاطر این که من ناراحتم،تو هم احساس ناراحتی بکنی،تو می توانی برای احساسات ات تصمیم بگیری.بسیار خب،حالا بگو باید بیشتر به چه مسئله ای فکر کنی،طلاق یا کارهای مدرسه ات؟»

ـ لیزا:«کارهای مدرسه ام.»

ـ مادر:«این خیلی عالی است.»

پیامی که والدین جدا شده باید به فرزندان خود بدهند:«ما قصد نداریم با این جدایی زندگی شما را خراب کنیم،ما مطمئن هستیم که شما از پس این مشکل نیز برمی آیید.البتّه شاید کمی سخت باشد.امّا حالا به جای آن که دو نفر شما را دوست داشته باشند،سه یا چهار نفر را دارید،که شما را دوست دارند.»

اگر والدینی که از هم جدا می شوند،افراد مثبتی باشند،کودکان آنها دغدغه ی کم تری خواهند داشت.

نویسنده : فاستر دبلیو کلاین و جیم فی

مترجم: میترا خطیبی

منبع: کتاب تربیت با عشق و منطق