چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

شاه هزار چهره


شاه هزار چهره

به مناسبت چهارصد و چهلمین سال تولد شاه عباس

شاه عباس در ۱۷ بهمن ماه ۹۴۹ خورشیدی (یکم رمضان ۹۷۸ قمری) در شهر هرات دیده به جهان گشود و در ۳۰ دی ماه ۱۰۰۷ خورشیدی (۲۴ جمادی الاول ۱۰۳۸ قمری) درگذشت و آرامگاه او اکنون در شهر کاشان قرار دارد.

شاه عباس در سال ۹۹۶ قمری به سلطنت رسید. در آغاز پادشاهی او ایران گرفتار مخالفت سرداران بود که هریک می خواستند شاه را زیردست خود داشته باشند و به نام او فرمانروایی کنند. ازبکان و عثمانیان هم از شمال شرقی و شمال غربی به ایران می تاختند و شهرهای ایران را غارت می کردند، اما شاه عباس با آنکه هنوز بسیار جوان بود شجاعت و تدبیر فراوان داشت. ابتدا سرداران و درباریان گردنکش را از میان برداشت و سپس به دشمنان خارجی پرداخت. چون می دید که در یک زمان نمی تواند هم در شرق و هم در غرب بجنگد ابتدا با دولت عثمانی صلح کرد و قسمتی از ولایت های مغرب ایران را به آن دولت واگذاشت. پس فتنه هایی را که در مرکز و جنوب ایران برپا شده بود فرو نشانید و به خراسان شتافت.

در این زمان ازبکان به شهرهای خراسان تاخته و مشهد و سبزوار را غارت کرده و گروهی انبوه از مردم آن شهرها را کشته بودند. شاه عباس چنان بر سر ایشان تاخت که مجال گریز نیافتند و نزدیک هرات در سال ۱۰۰۶ دو لشکر باهم روبرو شدند و ازبکان چنان شکست یافتند که تا مدت ها جرات نکردند که به شهرهای ایران حمله بیاورند.

پس از آنکه شر ازبکان رفع شد و فتنه های داخلی فرونشست شاه عباس به پایتخت خود شهر قزوین برگشت و به تدارک سپاه پرداخت.

دو برادر انگلیسی که "سر آنتونی" و "سر رابرت شرلی" نام داشتند در این زمان با همراهان خود به دربار شاه عباس آمدند و شاه صفوی که می دانست شکست سپاه ایران از عثمانیان نتیجه آن است که دشمنان سلاح بهتر و لشکریان منظم تر دارند، از ایشان که در ساختن سلاح و توپ و تفنگ مهارت داشتند استفاده کرد و به زودی سپاهی منظم و کاردیده آراست و ۶۰ هزار تفنگ و ۵۰۰ توپ فراهم کرد.

چون از نیروی سپاه خود اطمینان یافت به جنگ عثمانیان رفت و دو سال با ایشان در زد و خورد بود. سرانجام سردار عثمانی را که "چغاله زاده" نام داشت، سخت شکست داد و ولایت های ایران را که عثمانیان گرفته بودند از چنگ ایشان بیرون آورد. بر اثر پیروزی های شاه عباس گرجستان و شیروان و آذربایجان و کردستان و بغداد و شهرهای مقدس شیعیان یعنی کربلا و نجف و شهرهای شمالی دولت کنونی عراق باز به ایران پیوست. پس از این شکست اگر چه عثمانیان کوشیدند که به شهرهای ایران بتازند، اما باز شکست خورده و دیگر کاری از پیش نبردند.

شاه عباس با جهانگیر پادشاه هند هم رابطه خوب داشت و با آنکه شهر قندهار را از آن کشور گرفته بود پادشاه هندوستان به مصلحت خود ندید که با دولت توانای ایران بستیزد.

شاه عباس یکی از بزرگ ترین پادشاهان تاریخ ایران بعد از اسلام شمرده می شود. کوششی که در آبادی شهرها و رواج بازرگانی و آسایش مردم کرده است همیشه در یاد ایرانیان مانده و بسیاری از آن ها را تا امروز نیز مانند افسانه برای یکدیگر نقل می کنند.

سالها پیش از سلطنت او پرتغالیان در جزیره هرمز و بندر گمبرون که روبروی آن است جایگیر شده و کارهای بازرگانی را در خلیج فارس مخصوص خود کرده بودند. دراین زمان دولت ایران کشتی های بزرگ و محکم نداشت و تنها از عهده جنگ دریایی برنمی آمد. یکی از سرداران ایرانی به فرمان شاه عباس از شرکت های بازرگانی انگلیسی کشتی جنگی گرفت و از دریا و خشکی به پرتغالیان حمله کرد و جزیره هرمز و بندگمبرون را از ایشان پس گرفت و از آن پس این بندر به نام شاه بزرگ صفوی "بندر عباس" نامیده شد.

شاه عباس با خردمندی رقابتی بین مملکت های اروپایی در سواحل خلیج پارس ایجاد کرد تا به وسیله آن دولت دیگری نتواند فرمانروای آنجا شود و نیز به این وسیله بود که دست پرتغالی ها را از بندر عباس کوتاه کرد. جان کارت رایت یکی از جهانگردان خارجی که در سال ۱۰۱۲ قمری شاه عباس را از نزدیک دیده بود، در سفرنامه خود درباره ۳۴ سالگی شاه عباس چنین می نویسد: "این شهریار جوان از لحاظ جسمانی و عقلانی هر دو نمونه ای از کمال مطلق است. آدمی است میانه بالا، سیمایی سخت موقر و چشمانی تیز و نافذ دارد، سیه چرده است و صاحب سبلتانی دراز. ریشش را می تراشد و ظاهرش حکایت از جنگاوری او دارد و طبعی سخت گیر دارد.

چنان که در نخستین برخورد، آدمی چنین می پندارد که جز بی رحمی و خشونت چیزی در خمیره وجود او ننهاده اند، اما در حقیقت طبعی فروتن و مهربان دارد، چنانکه به راحتی می توان او را دید و با او سخن گفت. روش وی این است که در میان اعاظم امرای درباری آزادانه بر سر طعام می نشیند و از شکار و باز پرانی به همراه اعیان درباری و بزرگان و فرستادگان پادشاهان بیگانه حظ فراوان می برد."

دلاواله درباره شاه عباس در میان سالگی می نویسد: "موی و ابرو و سبیلش تا ۴۹ سالگی نیز سیاه بوده است و با آنکه رنگ رویش از آسیب سفرها و جنگ های بی شمار به سیاهی گراییده بود، زیبایی های صورتش بر زشتی های آن می چربید و بر روی هم قیافه ای موقر و جالب داشت. دست هایش مثل کارگران روستایی کوتاه و ستبر و سیاه بود و آن ها را به رسم زمان حنا می بست. بر اثر رنج ها و تلاش هایش در میدان های جنگ... و ابتلای به بیماری های گوناگون (مالاریا، آبله، و امراض دیگر) موهای سرش در ۵۲ سالگی ریخته بود."

شاه عباس در ساختن راه ها و ایجاد امنیت و بنیادکردن عمارت ها و کاروانسراها سعی بسیار کرد. چنانکه اکنون نیز، در کنار راه های بزرگ کشور، ویرانه کاروانسراهایی که به فرمان او ساخته شده است برپاست، و ایرانیان در سراسر کشور هر کاروانسرای بزرگی را، چه آباد و چه ویران، "کاروانسرای شاه عباسی" می خوانند. شاه عباس از سال ۱۰۰۶ پایتخت ایران را از قزوین به اصفهان آورد و درآن شهر بناهای بزرگ و بازارها و مسجدهای عالی ساخت و پل های استوار بر روی زاینده رود که از کنار شهر می گذرد، ساخته شد. از بناهای زمان او، میدان نقش جهان و کاخ عالی قاپو و مسجد شاه و مسجد شیخ لطف الله و پل الله وردی خان (که سی وسه پل هم خوانده می شود) و خیابان زیبای چهار باغ هنوز باقی است.در شهرهای دیگر ایران هم یادگار بناهای او دیده می شود. شهر اشرف که اکنون بهشهر نام دارد و بندر فرح آباد نزدیک ساری از بناهای شاه عباس است.

رفتار وی با اقلیت های مذهبی مانند ارمنییان عیسوی و زردشتیان و همچنین حمایت او از بازرگانان بیگانه سبب شد که همه مردم ایران در آسایش زندگی کنند و کشور آباد گردد. شاه عباس گروهی از ارمنییان را که در شمال آذربایجان می زیستند به اصفهان آورد و یکی از محله های شهر را برای اقامت ایشان معین کرد و آن قسمت که به نام مرکز اصلی ایشان، در کنار رود ارس، جلفا خوانده شد هنوز یکی از مرکزهای ارمنییان ایران است. در جلفای اصفهان به اجازه شاه عباس، ارمنییان کلیسایی ساختند که از یادگارهای برجسته معماری آن روزگار شمرده می شود. شاه عباس اگر چه با مردم و رعایا مهربان بود، ولی آنچه که معلوم است حکایت از آن دارد که فردی دقیق و سختگیر- به ویژه در خانواده اش- بود.

پدر خویش را به زندان محبوس ساخت، دو برادرش را نابینا کرد، پسرش را به ظن آنکه علیه وی شورش کند، کشت. دو پسر کوچکش را نابینا کرد و پسر دوم او نیز در زمان حیات وی مرد. شاه عباس به خوشنویسی و نقاشی و موسیقی و معماری علاقه داشت و در زمان او این هنرها پیشرفت بسیار کرد و استادان هنرمند و زبردست در هر رشته از گوشه و کنار کشور به دربار او در اصفهان شتافتند و آثار گرانبهایی به وجود آوردند که نمونه های فراوانی از آن ها هنوز باقی است. ملاصدرا، میرداماد، میرفندرسکی، شیخ بهایی و... از فاضلان عهد وی بودند. شاه عباس مردی دیندار بود و به ویژه به حضرت علی علیه السلام سخت ارادت می ورزید. شهر اصفهان در زمان او یکی از بزرگ ترین و آبادترین و پرجمعیت ترین شهرهای سراسر جهان بود. در مدت ۴۳ سال سلطنت شاه عباس، ایران رونق و امنیت و آسایش یافت. وی در سال ۱۳۰۸ درگذشت.



همچنین مشاهده کنید