سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

۶۰ هزار بیت برای روایت زندگی


۶۰ هزار بیت برای روایت زندگی

شاهنامه مهم ترین منبعی است که با کمک آن می توانیم از دیدگاه های فردوسی باخبر شویم او در حدود هزار و ۱۰۰ سال پیش به دنیا نگاه متفاوتی داشته است

● فردوسی در شاهنامه چگونه به زندگی نگاه کرده است؟

شاهنامه مهم‌ترین منبعی است که با کمک آن می‌توانیم از دیدگاه‌های فردوسی باخبر شویم. او در حدود هزار و ۱۰۰ سال پیش به دنیا نگاه متفاوتی داشته است.

اگرچه شاهنامه مجموعه‌ای حماسی است و شاعر راوی روایات دیگران است و به زندگی شخصی خود نپرداخته و هیچ‌گاه عقیده شخصی‌اش در اشعار نیامده است ولی از ابیات او می‌توان به دیدگاهش درباره زندگی و انسان دست یافت.

● چه دیدگاهی؟

یکی از دیدگاه‌های او رابطه انسان با خداست. او همواره در اشعارش آورده است که ایمان در زندگی انسان نقش مهمی داشته و در شاهنامه نیز همه قهرمانان یگانه‌پرست هستند و در خارج از فضای داستان نیز به ایمان اشاره کرده است:

به هستیش باید که هستو شوی

به گفتار بیهوده یک سو شوی

و در جای دیگر آورده است:

خرد را وجان را همی سنجد او

در اندیشه سفته کی گنجد او

که این بیت بیانگر این است که خرد قدرت درک خداوند را ندارد و ایمان را ویژگی ذاتی انسان می‌داند. او در ابیاتش همواره زنجیره خدا و انسان را لازمه حیات می‌داند. دیدگاه بعدی، نگاه فردوسی به زندگی انسان است که از دو بعد جمعی و فردی به آن پرداخته است.

● چگونه به بعد فردی زندگی انسان پرداخته شده است؟

در این دیدگاه اولین مفهوم بنیادی زندگی انسان را خودباوری بشر می داند که در متن حماسی او نیز دیده شده و در جای‌جای شاهنامه به شرافت انسان تأکید کرده است.

تو را از دو گیتی برآورده‌اند

به چندین میانجی بپرورده‌اند

نخستین فطرت پسین‌شمار

تویی خویشتن را به بازی مدار

در این ابیات نیز خطاب به انسان خویشتن او را در اولویت قرار می‌دهد و معتقد است نباید او را نادیده گرفت . فردوسی با همین طرز تفکر به حماسه پرداخته چون حماسه نیازمند توانایی زیاد انسان است و شادمانی افراد هم در پیامد حس خودباوری به‌دست می‌آید که در نهایت انسان از این خودباوری به اعتمادبه‌نفس دست پیدا می‌کند.

سراینده باش و فزاینده باش

شب و روز به آرامش و خنده باش

● دیدگاه فردوسی درباره اراده انسان چیست؟

فردوسی انسان خوب و بد را محصول اراده و اختیار می‌داند. هر چند فردوسی سراینده داستان‌های حماسی است و درحماسه هم به سرنوشت و تقدیر‌و فلک و ... اعتقاد است ولی فردوسی هر کجا از شاهنامه عقیده شخصی‌اش را بیان می‌کند، سرنوشت انسان را محصول عملکرد خود دانسته و خطاب به آسمان می‌گوید:

چرا بینی از من همی نیک و بد

چنین ناله از دانشی کی سزد

در این بیت اشاره می‌کند به این‌که انسان دانشمند اختیار و اراده اعمالش را به سرنوشت نسبت نمی دهد.

● فردوسی خوشبختی را در چه می‌دید؟

از مطالعه بیت بیت شاهنامه می‌توان به این نکته دست یافت که فردوسی مهم‌ترین رکن خوشبختی را خردمداری و عقلانیت می‌داند. شاهنامه با ستایش خداوند و خرد آغاز شده و همه جای آن تأکید می‌کند که خرد راهنمای انسان است.

خرد راهنمای و خرد دلگشای

خرد دست گیرد به هر دو سرای

از او شادمانی، ازویت غم است

ازویت فزونی ازویت کم است

در این ابیات نیز فردوسی اشاره به این دارد که خرد مهم ترین عامل شادی و خوشبختی است.

● او مهم‌ترین ویژگی انسان را چه می‌داند؟

بردباری، دوری از ستیزه‌جویی و مدارا. با این‌که شاهنامه سبکی حماسی دارد و ویژگی اساسی‌اش نبرد است ولی او همواره انسان‌ها را به بردباری و دوری از ستیزه‌جویی دعوت می‌کند.

چو نیکو کنش باشی و بردبار

نباشی به چشم خردمند خار

و همه‌جا از ستیزه‌گری به بدی یاد می‌کند

ستیزه نه نیک آید از نامجو

بپرهیز، گرد ستیزه نپوی

فردوسی تساهل و تعامل، سهل گرفتن در ارتباطات اجتماعی را هم عرض خرد دانسته و می‌گوید: «مدارا خرد را برابر بود» و سخن درشت را مذمت می‌کند:

درشتی ز کس نشنود نرم گوی

بجز نیکویی در زمانه نجوی

در این ابیات مشخص می‌شود که او نرمخویی را محصول خرد می‌داند.

● فردوسی از جنبه‌های اجتماعی چگونه به انسان نگریسته است؟

او مهم‌ترین اصل در روابط جمعی را مردم‌داری و احترام به حقوق مردم می‌داند.

فردوسی سراینده شاهنامه است نه ستایشگر آن.

او در حاشیه داستان‌ها و ابیات، دادگری و رعایت حق مردم را تأکید می‌کند و شادی و پویایی اجتماع را نتیجه دادگری اجتماعی می‌داند.

به داد و دهش گیتی آباد دار

دل زیر دستان خود شاد دار

● نگاه فردوسی به مرگ چگونه بود؟

او زندگی و مرگ را دوروی یک سکه دانسته و زیاد دلبسته دنیا نبود. گرچه حماسه، ادبیات دنیایی است و در دنیای واقع رخ می‌دهد اما فردوسی دنیا را قرین مرگ می‌داند و تأکید می‌کند که زندگی جسمانی فناپذیر است.

به نام نیکو گر بمیرم رواست

مرا نام باید که تن مرگ راست

● فردوسی از میان شخصیت‌های حماسی کدام شخصیت را بیشتر الگو قرار می‌دهد؟

شاهنامه اثری با رویکرد تعلیمی نیست او درس اخلاق به کسی نمی‌دهد بلکه انگیزه او از سرودن شاهنامه انگیزه‌ای ملی بود.

او دیدگاهی درباره ارائه الگوی اخلاقی نداشت ولی همواره قهرمانانی ملی را یاد کرده که ممکن است جنبه‌های قوی تاریخی نداشتند اما رگه‌های پررنگی از واقعیت دارند.

مهم ترین شخصیتی که در الگوی مطلوب ملی می‌داند، رستم است که او را صاحب خردی می‌داند که غالب ویژگی‌های اخلاقی مطلوب انسان را دارد و در عین حال از لغزش و خطا مصون نیست و شخصیتی است که جوانمردی را پیشه خود کرده و حتی در برابر دشمن

خفته اش در خان هفتم شمشیر نمی‌کشد.

● فردوسی در شاهنامه به زن چگونه نگریسته است؟

زنان در شاهنامه جنبه نمادین دارند. همه بجز دو زن «سودابه» و «گردیه» که از زنان منفور و منفی شاهنامه بودند بقیه زن‌ها شخصیت‌هایی مثبت داشتند و فردوسی همواره از زنان به نیکی یاد کرده و آنها را دارای ویژگی‌های مشترک می‌دانست.

● چه ویژگی‌هایی؟

یکی آزادگی زنان که نسبت به زندگی خانوادگی‌شان بسیار وفادار و فداکارند و دیگری روحیه استقلال‌طلبی و بی‌باکی زنان در شاهنامه از همان اندازه استقلال برخوردارند که مردها بهره‌مند هستند و این زنان در عین حال که استقلال دارند باوفاداری‌شان یک زندگی زیبا و پرمحبت را فراهم می‌آورند مثل زندگی «تهمینه» و «رستم»، «بیژن و منیژه»، «رودابه» و «زال» و ...

● پس چرا برخی استدلال می‌کنند که فردوسی ابیاتی مغایر با زنان دارد؟

شاهنامه یک اثر داستانی است و ابیات به اقتضای حال و مقال افراد می‌آید.

بنابراین بعضی افراد با بیرون کشیدن ابیاتی که مربوط به آن داستان است چنین استدلال می‌کنند که او دیدگاهی منفی نسبت به زنان دارد. مثلاً در یک بخشی از داستان بیژن و منیژه بعد از این‌که افراسیاب از ماجرای منیژه باخبر می‌شود می‌گوید:

چرا در پس پرده دختر بود

اگر تاج دارد بداختر بود

و در جای دیگر سیاوش از فکر سودابه آگاه شده و او را مذمت می‌کند اما خود فردوسی همواره در حاشیه داستان‌ها مقام پاکی و پارسایی زن را مورد تأکید و ستایش قرار داده است.

ز پاکی و پارسایی زن

که هم غمگسار است و هم‌رأی زن

اگر پارسا باشد و رأی زن

یکی گنج باشد پراکنده زن

و همواره به فرزند پسر محبت داشته و فرزند دختر را نیز ستوده است.

چو فرزند را باشد آئین و فر

گرامی به دل بر چه ماده چه نر