پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
تقاضای سرمایه گذاری در اقتصاد اسلامی
مخارج سرمایهگذاری از طرفی بخش بزرگی از تقاضای کل را تشکیل میدهد، و از طرف دیگر تغییراتی که در سرمایهگذاری صورت گیرد، از طریق کاهش یا افزایش تولید بر میزان عرضه کل تأثیر میگذارد؛ بنابراین، شناخت سرمایهگذاری و عوامل مؤثر بر آن، سهم بسزایی در شناخت روابط اقتصادی کلان ایفا میکند.
سرمایهگذاری عبارت است از: مخارجی که صرف افزایش یا حفظ ذخیره سرمایه میشود. ذخیره سرمایه شامل کارخانهها، ماشینآلات، ساختمانها، ذخایر انبار، دفاتر و کالاهای بادوام دیگری است که در جریان تولید، مورد استفاده قرار میگیرد.۱ اگر همه چیزهای افزوده شده به ذخیره سرمایه در یک دوره معین ملاحظه شود، «سرمایهگذاری ناخالص» نامیده میشود؛ اما اگر از آن، استهلاک؛ یعنی کاهش در ذخیره سرمایه ـ که در هر دوره به سبب فرسودگی و گذشت زمان ایجاد میشود ـ کسر گردد، حاصل، «سرمایهگذاری خالص» نامیده میشود؛ بنابراین، سرمایهگذاری شامل سه بخش است:
۱) سرمایهگذاری خالص؛ یعنی ایجاد تجهیزات اضافی جدید؛
۲) استهلاک؛ یعنی سرمایهگذاریهای مختص جبران فرسودگی تجهیزات موجود؛
۳) تغییرات ذخایر انبار.۲
آنچه در تصمیمگیری برای سرمایهگذاری مهم است، تأمین مالی آن است. تأمین مالی نه تنها برای بنگاهها اهمیت دارد، بلکه برای کل اقتصاد در سطح کلان اهمیت بسزایی دارد؛ چرا که تأمین مالی در واقع نوعی برنامهریزی برای تخصیص پساندازها به سرمایهگذاری است که در حالت تعادلی، ایدئال S=I ؛ یعنی پسانداز = سرمایهگذاری تحقق یابد. این تخصیص و تأمین مالی به طور کلی به دو گروه تقسیم میشود:
▪ استفاده بنگاهها از واسطههای مالی؛ یعنی کلیه سازمانهایی که در ایجاد گردش پول و پسانداز دخالت دارند. این گروه شامل موارد مختلفی است؛ در مورد تأمین مالی سرمایهگذاریهای دولتی، بودجه دولت نقش بسزایی ایفا میکند، اگر چه در این مورد، بانکها و سایر مؤسسات تأمین اعتبار هم میتواند نقش ایفا کند؛ ولی اینها در مورد سایر نهادهایی که سرمایهگذاری انجام میدهند، نقش بسیار مهم و سرنوشت سازی دارند. علاوه بر اینها فروش اوراق سهام و اوراق قرضه نیز در تأمین مالی تمامی بنگاهها دارای نقش قابل توجهی است. گذشته از اینها، تأمین مالی از مؤسسات اعتباری بینالمللی و سایر مؤسسات مالی خارجی و مشارکت مستقیم خارجیان در سرمایهگذاری (در دهههای اخیر) اهمیت فوقالعاده و البته بحثانگیز و گاهی نیز پرمخاطره یافته است.
▪ استفاده بنگاهها از منابع داخلی خود، که این امر از طریق ذخیره استهلاک و سودهای تقسیم نشده صورت میپذیرد.
بنگاهها با دو مسأله مهم در مورد سرمایهگذاری روبهرو هستند: یکی اینکه از بین تمامی پروژههای ممکن و موجود، کدام یک را انتخاب کنند، و ملاک و معیار تصمیمگیری برای انتخاب پروژه یا پروژههایی خاص چیست؛ دیگر اینکه از کدام منبع تأمین اعتبار استفاده شود. در این رابطه در سرمایهگذاریهای دولتی، چون معمولاً نحوه تأمین مالی آنها از طریق قانون مشخص میشود، لزوما همیشه بهترین انتخاب صورت نمیگیرد؛ ولی در سایر موارد معمولاً مدیران برای تأمین مالی به مؤسسهای مراجعه میکنند که دارای کمترین هزینه باشد، و پروژهای را انتخاب میکنند که بیشترین فایده را داشته باشد. باید توجه داشت که هزینهها و منافع را باید بدقت ملاحظه نمود (هزینهها و منافع اجتماعی نیز در نظر گرفته میشود)؛ به همین جهت در بسیاری موارد رجوع به مؤسسات خارجی تأمین اعتبار، به جهت نگرانی از مداخلات آنها مرجوح دانسته میشود.
به هرحال چنانکه گذشت، مسأله تصمیمگیری و انتخاب پروژه یا پروژههایی خاص برای سرمایهگذاری، از مهمترین و سرنوشت سازترین تصمیماتی است که بنگاهها با آن روبهرو هستند؛ از این رو، روشهای انتخاب سرمایهگذاری و ملاکهای تصمیمگیری در انتخاب، مورد بحث و بررسی اقتصاددانان قرار گرفته است.
در اقتصاد سرمایهداری اگر چه تقاضای سرمایهگذاری از دیدگاههای مختلف مورد بررسی قرار گرفته ـ که دو نمونه بارز آن: نگرش کارآیی نهایی سرمایه۳ کینز و ارزش فعلی۴ نئوکلاسیکهاست ـ با این حال به نتیجه واحدی رسیدهاند و تقاضای سرمایهگذاری را تابع معکوس نرخ بهره دانستهاند. از طرف دیگر، بدیهی است که هرگاه تقاضا برای کالاها افزایش یابد و انتظار تدوام چنین وضعیتی باشد، نیاز به سرمایهگذاریهای جدید خواهد بود، و هر گاه ظرفیتهای تولیدی، بیشتر از تقاضا برای تولیدات باشد، باید سطح سرمایهگذاری کاهش یابد. این نظریه که سرمایهگذاری را به تغییر در سطح تولید یا درآمد ملی مربوط میکند، نظریه «شتاب» نامیده میشود. این بدین معناست که ذخیره مطلوب سرمایه علاوه بر نرخ بهره (هزینه سرمایه) به سطح تولید یا درآمد ملی نیز مرتبط است؛ بنابراین در اقتصاد سرمایهداری، تقاضای سرمایهگذاری تابع مستقیم درآمد ملی و معکوس از نرخ بهره است؛ یعنی
۰ ûIûy> , ۰ ûIûr < وI = f (r,y)
اما از آنجا که در اسلام ربا تحریم شده است، لذا نرخ بهره نمیتواند برای تحلیل تقاضای سرمایهگذاری در اقتصاد اسلامی مورد استفاده قرار گیرد؛ از این رو اندیشمندان مسلمان برای دستیابی به تئوری تقاضای سرمایهگذاری در اقتصاد اسلامی، مطالعاتی انجام دادهاند. در اینجا به طور خلاصه برخی از این نظریات را بیان میکنیم:
۱) تابع سرمایهگذاری در الگوی دو بخشی۵
بر اساس این نظریه، اقدام به سرمایهگذاری به دو عامل بستگی دارد:
الف) نرخ بازده انتظاری از سرمایهگذاری؛
ب) هزینه سرمایهگذاری.
نرخ بازده انتظاری (R) نمایندهای از تقاضای کل و تقاضای ماشین آلات است، و مقدار تولیدات آنها به وسیله سطح تکنولوژی و نیروی کار ماهر معین میشود. سطح تکنولوژی و نیروی کار ماهر در ترکیب با یکدیگر، سطحی از کاردانی فنی را ایجاد میکند که با «T» نمایش داده میشود. از دیدگاه مدیر که در یک زمان معین از بین پروژههای سرمایهگذاری باید یکی را انتخاب کند، «T» ثابت و داده شده فرض میشود؛ بنابراین داریم:
(۱) Ie), T} +R = R{(Ce
که «R» نرخ بازده انتظاری سرمایهگذاری، «Ce» تقاضای انتظاری کالاهای مصرفی و «Ie» تقاضای انتظاری کالاهای سرمایهای است. از آنجا که کالاهای سرمایهای برای تولید کالاهای دیگر، مورد تقاضا هستند، از این رو رابطه (۱) میتواند به صورت زیر نوشته شود:
(۲) ۰ ûRûCe>؛ R = R(Ce, T)
اما هزینه سرمایهگذاری از دیدگاه مدیر، مبالغی است که باید به صاحبان سرمایه بپردازد، تا آنها را تشویق کند که پس اندازهایشان را به جریان تولید هدایت کنند. مدیر برای تأمین مالی میتواند اوراق سهام بفروشد، و یا با استفاده از عقد مضاربه در این بازار (بازار مضاربه)، سرمایه مورد نیازش را بگیرد؛ در حالت تعادل باید نرخ بازده انتظاری سرمایه در بازار سهام و بازار مضاربه یکسان باشد؛ بنابراین نرخ هزینه سرمایهگذاری از دیدگاه وی میتواند چنین باشد:
(۳) Q = R.q
که «Q» هزینه سرمایهگذاری و «q» سهم مضارب (صاحب سرمایه) بر بازده کل سرمایهگذاری است. از آنجا که qهمیشه بین صفر و یک است، لذا سهم صاحب سرمایه از نرخ بازده سرمایهگذاری را به صورت مثبت منعکس میکند.
از طرفی سهم صاحب سرمایه (q)، در بازار مضاربه معین میشود و به دو عامل بستگی دارد:
▪ پساندازهای مصرف کنندگان به عنوان موجودی قابل عرضه برای سرمایهگذاری؛
▪ کاردانی و مهارت مدیر (E) که تقاضا برای وجوه قابل سرمایه گذاری را معین میکند.
بنابراین داریم:
(۴) (S,E) q = q
که «S» پس انداز، و «E» مهارت و کاردانی مدیر است.
مقدار تعادلی سرمایهگذاری در نقطهای معین میشود که هزینه آن برابر بازده آن باشد؛ یعنی
(۵) ۶R = Q
بنابراین، اقدام به سرمایهگذاری که ابتدا به بازده انتظاری و هزینه سرمایهگذاری بستگی داشت، به چهار عامل بستگی یافت؛ یعنی داریم:
۰ ûIûS> ، ۰ ûIûCe>؛ I = I (Ce, S, E, T)
این خلاصه نظریه است، محدودیتهای آن نیز از خلال مطالب گفته شده به دست میآید. از مهمترین محدودیتهای این نظریه، تصریح نکردن به هزینه فرصت سرمایه است. به همین دلیل، هزینه سرمایه را به عنوان یک متغیر اساسی در تابع نهایی وارد نکرده است، و فقط به S و E به عنوان نماینده آن اکتفا کرده است.
محدودیت دیگر این نظریه، محدودیت در استفاده از عقود است که تنها به مضاربه توجه نموده است، با اینکه مضاربه در مورد تجارت است، و بالاخره عدم توجه به احتمال ضرر و ریسک ناشی از آن، در صورتی که توجه به امر در تصمیمگیری صاحب سرمایه بسیار مهم است، و گنجانیدن آن تنها در متغیر مهارت و کاردانی مدیر، کافی به نظر نمیرسد.
● نظریه سرمایهگذاری براساس عقود شرکت در منافع۷
در این نظریه ـ بر خلاف نظریه پیشین ـ به هزینه فرصت سرمایه توجه و تصریح شده است، و با استفاده از اشکال مختلف عقود اسلامی که آنها را عقود شرکت در منافع مینامد، عرضه و تقاضای منابع قابل سرمایهگذاری را توضیح میدهد. در قرارداد شرکت در منافع، دو طرف در هنگام عقد بر یک نسبت معین برای شرکت در منافع، توافق میکنند؛ این نسبت، منعکس کننده وضع اعتباری عامل و پیشبینی وضعیت بازار است؛ بنابراین، عرضه منابع قابل سرمایهگذاری، تابعی از حاصلضرب نسبت شرکت در منافع و نرخ بازده داخلی است؛ یعنی Is= F((PSR)(IRR)(
که «PSR» نسبت شرکت در منافع است؛ یعنی سهمی از منافع که باید به صاحب سرمایه پرداخت شود، و «IRR» نرخ بازده داخلی۸ است. همین حاصلضرب هزینه فرصت سرمایه و هزینه سرمایه، برای تقاضا کننده منابع قابل سرمایهگذاری است؛ لذا تقاضای منابع سرمایهگذاری نیز به طور مشابه، تابعی از حاصلضرب نسبت شرکت در منافع و نرخ بازده داخلی است؛ یعنی
ID= F((PSR)(IRR)(
چنانکه معلوم میشود، عرضه منابع قابل سرمایهگذاری، «صعودی» و تقاضای منابع سرمایهگذاری، «نزولی» است؛ زیرا عرضه منابع قابل سرمایهگذاری، رابطه مستقیم با PSR و تقاضای منابع قابل سرمایهگذاری، رابطه معکوس با PSRدارد، و از اینرو در نقطه تقاطع این دو مقدار، «سرمایهگذاری تعادلی» به دست میآید.
این خلاصه و چکیده نظریه مذکور بود؛ چنانکه برخواننده بصیر روشن است، بزرگترین مشکل این نظریه در تعریف هزینه سرمایه است؛ برای روشن شدن این مشکل، باید به تعریف نرخ بازده داخلی مراجعه کرد. نرخ بازده داخلی، نرخ بهرهای است که هرگاه عایدات حاصله از یک سرمایهگذاری را با آن تنزیل نمایند، ارزش حال خالص آن سرمایهگذاری را به صفر میرساند. بدین ترتیب، نرخ بازده داخلی، نرخ بهرهای است که در آن یک سرمایهگذاری نه سود میکند و نه زیان؛۹ بنابراین، نرخ بازده داخلی فقط نرخی برای مقایسه است؛ از این رو حاصلضرب نرخبازده داخلی در سهم سود صاحب سرمایه، هزینه استفاده کنندگان را نشان نمیدهد، بلکه اگر شرکت در منافع بر اساس عقود اسلامی صورت گیرد، آنچه برای استفاده کننده، هزینه تلقی میشود، حاصلضرب سهم سود صاحب سرمایه در نرخ سود حاصل از سرمایهگذاری است، و در نتیجه، عرضه و تقاضای منابع قابل سرمایهگذاری نیز تابعی از حاصلضرب سهم سود صاحب سرمایه، در نرخ سود حاصل از سرمایهگذاری خواهد بود. البته باید احتمال ضرر و ریسک ناشی از آن در نرخ سود حاصله ملاحظه شود، که تفصیل آن در ارائه الگوی مورد نظر از سرمایهگذاری در اقتصاد اسلامی خواهد آمد. این مسأله نیز چنانکه روشن شد، در نظریه فوق ملاحظه نشده است.
● سرمایهگذاری در الگوی مشارکت در سود و زیان (PLS)۱۰
در این الگو نیز مانند الگوی قبلی از تابع عرضه و تقاضای منابع قابل سرمایهگذاری استفاده شده است؛ اما عرضه وجوه قابل سرمایهگذاری، تابعی از نرخ سود مورد انتظار برای صاحب سرمایه و ریسک ناشی از سرمایهگذاری است؛ یعنی S = F(s , re(
که در آن «s» ریسک ناشی از سرمایهگذاری است، و «re» نرخ سود مورد انتظار صاحب سرمایه است و به این ترتیب تعریف شده است:
re = r peK
که در آن «r» سهم سود صاحب سرمایه، «pe» سود انتظاری و «K» کل مبلغ سرمایهگذاری شده است.
از طرف دیگر، تقاضای وجوه قابل سرمایهگذاری نیز تابعی از نرخ سود انتظاری عامل و سهم سود صاحب سرمایه است؛ یعنی
peK(r - ۱)re = که D = F(r , re(
مقدار تعادلی سرمایهگذاری در نقطهای برقرار میشود که تقاضا و عرضه وجوه قابل سرمایهگذاری مساوی باشد.
این الگو چنانکه مشاهده میشود از محدودیتهای الگوهای قبلی مبراست. تنها محدودیت این الگو، تصریح نکردن به فروض مدل و نادیده گرفتن و اشاره نکردن به برخی از عوامل مهم دیگری است که بر سرمایهگذاری، مؤثر است. بعلاوه مشخص نیست که چرا متغیر ریسک در تقاضای وجوه قابل سرمایهگذاری در نظر گرفته نشده است؛ از این گذشته، در مورد هزینه سرمایه از re = r peK استفاده نکرده و فقط به r اکتفا شده است.
● سرمایهگذاری و پسانداز در اقتصاد صدر اسلام۱۱
در این نظریه با استفاده از معاملات مدتدار در بازار کالا، نرخی به عنوان «نرخ نسیه» تعریف شده است، و آن عبارت است از: درصد اختلاف قیمت نسیه با نقد؛ یعنی
n = P - PP
که «P» و «P» به ترتیب قیمتهای نقد و نسیه و «n» نرخ نسیه است. به علت ترجیح داشتن مصرف حال برآینده، این نرخ، مثبت است؛ یعنی قیمت نسیه از هر واحد کالا یا خدمت، بیشتر از قیمت نقد آن است.
حال برای دستیابی به تقاضای سرمایهگذاری، فرض میشود که نرخ نسیه افزایش یابد، از آنجا که قیمت نسیه کالاهای سرمایهای بالا رفته و امکانات سرمایهگذاری بنگاهها ـ به دلیل محدویت بودجه ـ کاهش مییابد، لذا تقاضای سرمایهگذاری کاهش خواهد یافت. به طور متقابل، با افزایش نرخ نسیه تمایل مصرف کنندگان به پسانداز زیاد میشود؛ زیرا با صرفهجویی در مصرف امسال خود میتوانند کالای بیشتری به صورت نقد خریده و نسیه بفروشند، و درآمد بیشتری در سال آینده به دست آورند. از طرفی چون اعمال خیر، مانند انفاق، قرضالحسنه، و حتی پرداختهای واجب، مانند خمس و زکات، جزئی از پسانداز مسلمانان است که به صورتهای مختلف به کارهای خیر و به اشخاص نیازمند اختصاص داده میشود، میتوان گفت که این پساندازها تابع سطح درآمد آنان نیز هست. از سوی دیگر، با توجه به رابطه سرمایهگذاری با عرضه کل و اصل شتاب، میتوان گفت جریان سرمایهگذاری علاوه بر نرخ نسیه، به درآمد ملی نیز بستگی دارد، و چون درآمد اشخاص نیز تابع درآمد ملی است؛ بنابراین داریم:
I = I(y , n) ، ûIûy> ۰ ، û۲Iûy۲< ۰ ، ûIûn< ۰ ، û۲Iûn۲ > ۰
S = S(y , n) ، ûSûy> ۰ ، û۲Sûy۲ < ۰ ، ûSûn> ۰ ، û۲Sûn۲ < ۰
سپس به عوامل مؤثر بر نرخ نسیه اشاره شده است، که اهم آنها عبارتند از: ارجحیت زمانی مصرف، توزیع جریان درآمد مصرف کنندگان در حال و آینده، امکانات تولید و سرمایهگذاری، افزایش خطر و اطمینان نداشتن به فعالیتهای اقتصادی، ایجاد فرصتهای جدید؛ مانند امکان صادرات، کشف معدن و... . همچنین یادآوری میشود که نرخ نسیه میتواند منفی باشد؛ مانند وقتی که نگهداری کالاها موجب هزینه و گاهی از بین رفتن مقداری از آنها باشد.
در این نظریه به تفاوتهای نرخ نسیه و نرخ بهره نیز اشاره شد، که این تفاوتها در چهار ناحیه بیان شده است:
۱) در تعریف، واضح است که اگر نرخ بهره به عنوان نسبت معینی از اصل وام و مازاد بر آن ـ که وام گیرنده باید آن را به وام دهنده بدهد ـ تعریف شود، با نرخ نسیه متفاوت خواهد بود؛ اما برخی از اقتصاددانان، نرخ بهره را معادل هزینه فرصت سرمایه قرار دادهاند، و حتی «فیشر» تصریح کرده است که هر شخص میتواند جریان درآمد خود را طی امسال و سالهای آینده، یا از طریق وام و یا از طریق خرید و فروش داراییهای خود کم و زیاد کند؛۱۲ بنابراین بهنظر فیشر حتی اگر هیچ معامله ربوی هم صورت نگیرد، نرخ بهره میتواند با خرید و فروش اقلام دارایی به وجود آید؛ اما باید یادآوری شود که اقتصاددانان غربی به علت تجویز ربا، بازار وام و سرمایه را در بلند مدت، متعادل فرض میکنند، و نرخ بهره وام را با نسبت درآمد به سرمایه یا هزینه فرصت، در بازار سرمایه مساوی قرار میدهند. اگر به این مغالطه توجه شود، تفاوت این دو از ناحیه تعریف روشن میشود.
۲) تفاوت در حلیت و حرمت؛ زیرا اگر معامله نسیه با شرایط معتبر در فقه انجام شود صحیح است، و نرخ ایجاد شده از چنین معاملاتی قابل استفاده برای تحلیلهای اقتصادی.
۳) تفاوت در بازار؛ زیرا نرخ نسیه در بازار کالا تعیین میشود؛ اما نرخ بهره در بازار وام.
۴) تفاوت در تأثیر در بازار کالا و اقتصاد: در اقتصاد ربوی وقتی بازار سرمایه به تعادل میرسد که نرخ بازدهی سرمایهگذاری با نرخ بهره مساوی شود، در حالی که در اقتصاد اسلامی این تعادل وقتی محقق میشود که نرخ بازدهی سرمایه با نرخ نسیه مساوی شود؛ چون نرخ نسیه از نرخ بهره کوچکتر است، حجم سرمایهگذاری در اقتصاد اسلامی بیشتر میشود.
گفتنی است که بر اساس نظریه مذکور، نرخ بازدهی سهام یا نرخ سودسپردههای مصرف کنندگان در بانکهای تجاری (بر اساس عقود اسلامی) یک نرخ متوسط سود دهی در اقتصاد است، و نمیتواند مبنای تصمیمگیری برای تخصیص سرمایه باشد؛ در حالی که نرخ نسیه دارای کم خطرترین بازدهی است، چه اینکه میتواند به هر یک واحد پسانداز تعلق گیرد، و نه به بازدهی متوسط آن؛ بنابراین، بازدهی فعالیتهای مضاربه، مزارعه و سایر مشارکتها میتواند با آن سنجیده شود. از طرف دیگر، با توجه به حجم تجارت در صدر اسلام، نرخ نسیه برای تحلیل سرمایهگذاری و پسانداز در صدر اسلام مناسبتر دانسته شده است.
این خلاصه و چکیده نظریه مذکور بود، ضمن تقدیر از تلاشهای صورت گرفته در ارائه و تبیین این نظریه، توجه به برخی ملاحظات ضروری است:
▪ اولاً: نرخ نسیه موضوعیت ندارد، و به طور مشابه میتوان نرخ سلف را نیز تعریف کرد، البته بیقین در این نظریه نیز نرخ نسیه موضوعیت ندارد، بلکه فقط به عنوان حداقل بازدهی و کمخطرترین بازدهی سرمایه در مبادلات مدتدار، لحاظ شده است.
▪ ثانیا: این نرخ نیز مانند نرخ بازدهی، نرخی متوسط است؛ زیرا نرخ مذکور در مورد همه کالاها و در همه شرایط و زمانها یکسان نیست.
▪ ثالثا: با توجه به عواملی که بر نرخ نسیه مؤثر دانسته شد، از جمله امکان تولید و سرمایهگذاری و ایجاد فرصتهای جدید، و نیز از تصریح نظریه بر اینکه نرخ مذکور حداقل نرخ بازدهی است، به دست میآید که آنچه پساندازها را به سرمایهگذاری سوق میدهد، بازدهی سرمایه است، اگر چه نرخ نسیه نیز بازدهی را نشان میدهد؛ ولی باید توجه داشت که طبیعیترین راه تخصیص پسانداز به سرمایهگذاری، عقود مشارکتی اسلامی است، نه تجارت. گذشته از اینکه تجارت همیشه سرمایهگذاری محسوب نمیشود، لذا نرخ مذکور فقط یک علامت است؛ برای اینکه پس انداز کنندگان تا زمانی حاضرند پس انداز خود را به سرمایهگذاری در قالب عقود مشارکتی سوق دهند، که نرخ بازدهی آن حداقل به اندازه نرخ نسیه باشد. این مطلب در نظریه نیز تصریح شده که در اقتصاد اسلامی، تعادل وقتی محقق میشود که نرخ بازدهی سرمایه با نرخ نسیه برابر شود، و این نیز تأییدی است بر آنکه بازدهی سرمایه معیار بهتری برای تصمیمگیری در مورد سرمایهگذاری است؛ به همین لحاظ باید برای دستیابی به هزینه فرصت سرمایه در اقتصاد اسلامی، از عقود مشارکتی که بهترین راه تخصیص پسانداز به سرمایهگذاری است کمک گرفت.
حال برای دستیابی به الگویی در مورد سرمایهگذاری، تولید و سرمایهگذاری را ـ به اعتبار انگیزه تولید ـ به دو دسته تقسیم میکنیم:
۱) تولید و سرمایهگذاریهایی که در آنها انگیزه سودآوری اقتصادی و کسب درآمد وجود ندارد؛ مانند ایجاد مراکز بهداشتی و درمانی خیریه (چه توسط مسلمین باشد و چه به وسیله دولت اسلامی)، در این موارد یا انگیزه اجر اخروی وجود دارد، و یا فایده اجتماعی آن به جای فایده اقتصادی، مورد نظر است. این قسم از سرمایهگذاری را میتوان تابع عواملی، از قبیل شرایط فرهنگی، اجتماعی، ایمان و اهتمام مسلمین به کسب اجر اخروی و ... دانست؛ اما عوامل فوق در هر سطحی قرار داشته باشند؛ به عبارت دیگر با ثابت بودن آنها میتوان انتظار داشت که با افزایش درآمد، حجم این سرمایهگذاریها افزایش یابد، چرا که درآمد بیشتر مسلمین امکان بیشتری برای چنین سرمایهگذاریها فراهم میکند، و نیز درآمد بیشتر دولت اسلامی به معنای در اختیار داشتن امکانات بیشتر برای چنین سرمایهگذاریهایی است. از آنجا که هر دو مورد، از درآمد ملی تبعیت میکند، میتوان این بخش از سرمایهگذاریها را تابعی از درآمد ملی دانست؛ یعنی۰ = f(y) , dIdy > ۱I
۲) تولید و سرمایهگذاریهایی که در آنها انگیزه و نیت سودآوری اقتصادی و کسب درآمد وجود دارد؛۱۳ مانند ایجاد کارخانه خودرو سازی (چه به وسیله دولت و چه بخش خصوصی)؛ چون در این قسم، سودآوری اقتصادی مطرح است، لذا مسأله بازدهی سرمایه و هزینه فرصت سرمایه باید بررسی شود؛ زیرا در صورتی که تأمین مالی سرمایهگذاری از طریق منابع داخلی باشد، این منابع میتواند در سرمایهگذاریهای دیگران از طریق عقود اسلامی، شرکت داده شده و کسب سود کند، و اگر از طریق عقود اسلامی نیز تأمین شود، باید سهمی از سود به صاحب سرمایه پرداخت شود؛ بنابراین برای دستیابی به هزینه فرصت چنین فرض میکنیم:
الف) همه افراد مجازند مستقیما و یا از طریق عقود اسلامی سرمایهگذاری نمایند، و بدیهی است که در عقود مشارکتی، طرفین عقد، سود یا زیان احتمالی و سهم هر یک از طرفین، در سود یا زیان حاصله مطرح میباشد.
ب) هیچ گونه سود از پیش تعیین شدهای وجود ندارد، بلکه وجود سود یا زیان، احتمالی است.
ج) طرفین عقد بر سهم سود مشخصی در هنگام عقد توافق میکنند؛ اگر سهم سود صاحب سرمایه را با r نمایش دهیم، سهم عامل (r ـ ۱) خواهد بود. سهم صاحب سرمایه، یعنی r به عواملی از جمله اعتماد و اطمینان صاحب سرمایه به عامل، کاردانی و استعداد عامل، عرضه و تقاضای وجوه قابل سرمایهگذاری و شرکت در عقود اسلامی و ... بستگی دارد. به طور کلی هر چه اعتماد و اطمینان صاحب سرمایه به عامل، بیشتر، و کاردانی و استعداد عامل بالاتر باشد، با ثابت بودن سایر عوامل، صاحب سرمایه حاضر خواهد بود با سهم سود کمتری در عقود شرکت کند. اگر بازار واقعا اسلامی باشد؛ یعنی افراد واقعا بر اساس دستورات و قوانین اسلامی عمل نمایند، میتوان پذیرفت که r و در نتیجه (r ـ ۱) در بازار، تعیین شده و موجب ظلم و استثمار هیچ کدام از طرفین نیز نشود؛ اما در غیر این صورت باید دولت اسلامی شرایطی را فراهم آورد که سهم هر یک از طرفین در عقود، عادلانه تعیین گردد و موجب ظلم و استثمار هیچ کدام از طرفین عقد نباشد.
د) برای سادگی فرض میکنیم که یکی از طرفین عقد، کل مبلغ سرمایهگذاری را تأمین نماید و دیگری فقط عامل باشد.
ه·· ) برای پرهیز از پیچیده شدن الگو فرض میکنیم که طرفین توافق میکنند که اصل سرمایه را نسبت به زیان احتمالی، بیمه نمایند و هزینه آن را طبق توافق بپردازند؛ هزینه بیمه، سود انتظاری را تحت تأثیر قرار داده و آن را تعدیل میکند.
بنابر آنچه گفته شد، اگر کل مبلغ وارد شده در سرمایهگذاری با «Tk» نمایش داده شود؛ بنابراین، نرخ بازدهی انتظاری سرمایهگذاری برای صاحب سرمایه عبارت خواهد بود از:
۱ < r <۰ TKrpe = rek
که در آن «rek» نماینده نرخ بازدهی انتظاری سرمایهگذاری برای صاحب سرمایه، و «pe» سود انتظاری و «r» سهم صاحب سرمایه از سود حاصل است.
چنانکه قبلاً گذشت، سرمایهگذار برای تأمین مالی، چه از منابع داخلی استفاده کند و چه از عقود اسلامی، در هر صورت، هزینه سرمایه برای وی به اندازه سود حاصل، ضرب در سهم صاحب سرمایه خواهد بود؛ بنابراین میتوان گفت، با فرض ثابت بودن سایر عوامل مؤثر در سرمایهگذاری، این بخش از سرمایهگذاری (بخشی که به انگیزه سودآوری اقتصادی انجام میشود) مرتبط با نرخ
بازدهی انتظاری است، که همین نرخ، هزینه سرمایه برای عامل نیز میباشد؛ اما این نرخ، از سهم سود صاحب سرمایه، میزان ریسک و نرخ سود انتظاری تبعیت میکند، و از آنجا که تأثیر ریسک سرمایهگذاری را با فرض بیمه کردن اصل سرمایه، در سود انتظاری وارد نمودیم؛ بنابراین میتوان گفت، با فرض ثبات سایر عوامل، این بخش از سرمایهگذاری تابع سهم سود صاحب سرمایه و نرخ سود انتظاری است؛ یعنی
۰ûpe> ۲ , ûI۰ûr< ۲ ûI،= F(r , pe( pe = peTK ۲I
لذا با ثابت بودن سایر عوامل، هر قدر سهم صاحب سرمایه از سود (r) افزایش یابد، تقاضای سرمایهگذاری کاهش، و هر قدر «r» کاهش یابد، تقاضای سرمایهگذاری افزایش مییابد، و هر قدر نرخ سود انتظاری (pe) افزایش یابد، تقاضای سرمایهگذاری افزایش، و با کاهش «pe» تقاضای سرمایهگذاری کاهش مییابد.
بنابر آنچه تاکنون بیان شد، میتوان نتیجه گرفت که با ثبات سایر عوامل، تقاضای کل سرمایهگذاری تابعی از درآمد ملی و سهم سود صاحب سرمایه و نرخ سود انتظاری سرمایهگذاری است؛ یعنی
= F(r , pe , y)۲ + I۱I = I
۰ûIûy> ، ۰ûIûpe> ، ۰ûIûr<
اگر ارتباط بین Iو rرا خطی در نظر بگیریم، در هر سطح معین از y و peمیتوان ارتباط معکوس بین I و rرا در دستگاه مختصات دو بعدی مقابل نمایش داد؛ بنابراین با تغییر هر یک از y و pe تابع سرمایهگذاری منتقل میشود؛ یعنی در هر سهم سود سرمایه معین، میزان سرمایهگذاری تغییر خواهد کرد. تعادل در جایی برقرار میشود که تمامی پس اندازها به سرمایهگذاری اختصاص یابد، و از آنجا که در این الگو فرض کردهایم مردم بر اساس دستورات و احکام اسلام رفتار میکنند، لذا پسانداز راکد هم بازدهی ندارد، و هم به دلیل تورم (تورم طبیعی هر چند کم باشد) دارای بازدهی منفی است؛ یعنی مقداری از قدرت خریدش را از دست میدهد.۱۴ لذا ناگزیر باید تمامی آنها مستقیما یا از طریق عقود مشارکتی به سرمایهگذاری اختصاص یابد؛ اما این تعادل در اقتصاد ربوی به واقعیت نزدیک نیست؛ زیرا تجویز بهره موجب میشود که فقط در صورتی که نرخ بازدهی سرمایهگذاری، بالاتر از نرخ بهره باشد، پس انداز به سرمایهگذاری تبدیل شود؛ البته بالاتر بودن نرخ بازدهی سرمایهگذاری از نرخ بهره نیز، باید به حدی باشد که بتواند ریسک سرمایهگذاری و هزینههای جانبی پرداختن به سرمایهگذاری را جبران نماید.
بنابر آنچه گفته شد،۱۵ در این سیستم،
▪ اولاً: به خاطر وجود انگیزههای مذهبی و ارزشهای اخلاقی و اعتقادی، برخی از سرمایهگذاریها به انگیزه سودآوری انجام نمیشود،۱۶ و اینها به درآمد ملی بستگی دارد؛
▪ ثانیا: به دلیل بازدهی منفی پولهای راکد، بخشی از سرمایهگذاریها نیز که به انگیزه سودآوری انجام میگیرد، نسبت به سیستم ربوی، بیشتر خواهد بود، و به طور کلی در شرایط مساوی، حجم کل سرمایهگذاریها نسبت به سیستم ربوی بیشتر خواهد بود.والحمدلله رب العالمین
عربی، سید هادی
پاورقیها:
۱. درنبوش وفیشر؛ اقتصاد کلان؛ ترجمه محمد حسین تیزهوش تابان، ص ۲۹۶.
۱۰. Profit and Goss sharing ر. ک: رفیعخان، شاهرخ؛ تحلیل اقتصادی از یک الگوی مشارکت در سود و زیان برای بخش مالی؛ به نقل از مطالعات نظری در بانکداری و مالیه اسلامی؛ گردآوری محسن س. خان و عباس میرآخور، ترجمه محمد ضیائی بیگدلی.
۱۵. بنگاهها نیز برای انتخاب پروژه و رتبهبندی آنها از معیار ارزش فعلی استفاده نمایند، و در آن به جای نرخ بهره، از نرخ بازدهی انتظاری rek = r peTK استفاده نمایند. همچنین فرض رفتاری بنگاهها، حداکثر کردن سود به طور مقید در نظر گرفته شده است؛ یعنی بنگاهها به دنبال حداکثر کردن سود هستند، مادامی که مستلزم ترک واجب یا فعل حرامی نباشد.
۱۲. Fisher, Irving; The Theory of Interest; The Macmillan co, ۱۹۳۰, Repreinted by A.M. Kelly publishers, clifton, N.J. ۱۹۵۵; p.p. ۱۱۲ - ۱۱۳, ۱۸۳, ۲۲۵, ۲۰۹.
۱۳. وجود انگیزه سودآوری با اهداف و انگیزههای دیگر، مانند اهداف معنوی، خدمت به همنوع و هدف غایی تمامی فعالیتها؛ یعنی قرب به خداوند منافاتی ندارد، مشروط به اینکه در کسب سود و درآمد، از محدوده احکام و اصول اسلامی تجاوز نشود، همچنین انگیزه فوق با وجوب کفایی تولید برخی کالاها و خدمات منافات ندارد، چرا که وجوب کفایی به معنای سود نبردن از تولید نیست، بلکه باید سود عادلانه در آن لحاظ شود.
۱۴. در صورتی که این فرض نقض شود، اساس مدل تغییری نخواهد کرد.
۱۶. به نظر حضرت امام(ره) جبران قدرت خرید پول وام داده شده به اندازه تورم نیز، ربا و حرام است.
۱. درنبوش وفیشر؛ اقتصاد کلان؛ ترجمه محمدحسین تیزهوش تابان، چ ۱، انتشارات سروش، ۱۳۷۱.
۱۱. ر. ک: صدر، سید کاظم؛ تاریخچه سیاسی و اقتصادی صدر اسلام (جزوه درسی دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی دانشگاه شهید بهشتی)؛ ص ۱۳۲ ـ ۱۷۱ و نیز صدر، سید کاظم؛ ربا، نرخ بهره، نرخ نسیه (دومین مجمع بررسیهای اقتصاد اسلامی).
۲. فلوزا، دونیز؛ اقتصاد معاصر؛ ترجمه منوچهر فرهنگ، ج ۱، ص ۴۶۴.
۲. فلوزا، دونیز؛ اقتصاد معاصر؛ ج۱، ترجمه منوچهر فرهنگ، چ ۱، انتشارات سروش، ۱۳۷۰.
۳. The Marginal Efficiency of Capital.
۳. مرزبان، حسین؛ مقدمهای بر اقتصاد بدون ربا، اقتصاد کلان؛ ج۱، ۱۳۶۵.
۴. Present Valiue.
۴. میرآخورخان، محسن و عباس؛ مطالعات نظری در بانکداری و مالیه اسلامی؛ ترجمه محمد ضیائی بیگدلی، مؤسسه بانکداری ایران، چ۱، ۱۳۷۰.
۵. صدر، سیدکاظم؛ تاریخچه سیاسی و اقتصادی صدر اسلام (جزوه درسی دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی دانشگاه شهید بهشتی).
۵. Monzer Kahf, Saving and Investment Function in Two. sector Islamic Economy به نقل از Monetary and Fiscal Economics of Islam; Selected Papers; Edited by Mohammad Ariff; International Centre for Research in Islamic Economics University; Jeddah. Saudi Arabia; ۱۹۸۲.
۶. ــــــ ؛ ربا، نرخ بهره، نرخ نسیه (دومین مجمع بررسیهای اقتصادی)؛ انتشارات بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۶۹.
۶. بین این معادله و معادله (۳) تعارض دیده میشود، و آقای منذرقحف در این مورد توضیحی نداده است. شاید بتوان چنین توضیح داد که مدیر تا زمانی حاضر به پذیرفتن سرمایه و شرکت در مضاربه است که هزینه آن با بازدهاش برای او برابر باشد، از آنجا که نسبت سهم مدیر (عامل)، (q - ۱) است، و دو معادله (۳) و (۵) فقط در ۱ = q سازگار است، این بدین معناست که در حد مدیر تا وقتی که سهمش به صفر برسد (آخرین واحد سرمایه را با سهم صفر برای خودش میپذیرد)، حاضر به پذیرش سرمایه و شرکت در مضاربه خواهد بود، که این معادل این است که سهم صاحب سرمایه در حد برابر یک بوده است.
۷. گلریز، حسن؛ فرهنگ توصیفی؛ چ ۱، مرکز آموزش بانکداری، ۱۳۶۸.
۷. مرزبان، حسین؛ مقدمهای بر اقتصاد بدون ربا؛ ص ۴۲ ـ ۷۲.
۸. Internal Rate of Return.
۸. william H. Branson ; Macro Economic Theory and policy; ۲nd E dition; Harper and Row. publishers; ۱۹۷۹.
۹. Monetary and Fiscal Economics of Islam; Selected papers; Edited by Mohammad Ariff; International Centre for Research in Islamic Economics University; Jeddah - Saudi Arabia; ۱۹۸۲.
۹. گلریز، حسن؛ فرهنگ توصیفی؛ ص ۲۷۰.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست