دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

نقش پول در اقتصاد اجتماعی


نقش پول در اقتصاد اجتماعی

پول واقعیتی است که تمامی روابط اقتصادی و اجتماعی را تحت تاثیر قرار می دهد امروزه پول معیار بسیار قوی در تحلیل و برنامه ریزی های اقتصادی اجتماعی است

پول واقعیتی است که تمامی روابط اقتصادی و اجتماعی را تحت تاثیر قرار می دهد. امروزه پول معیار بسیار قوی در تحلیل و برنامه ریزی های اقتصادی - اجتماعی است. به عبارت دیگر بدون پول نمی توان هیچ برنامه ای را تدارک دید. پول در تمامی زوایای زندگی انسان نفوذ کرده است. فرنان برودل در کتاب فوق العاده اش معتقد است پول کار انسانی را کالا و خود انسان را به یک شیء تبدیل کرده است.

مسلماً امروزه دیگر پول تنها عامل مبادله نیست بلکه وظیفه تغییر یافته اش تسلط بر انسان هاست. پول ناشناخته نبوده که نوآوری در قرون اخیر باشد. از باستان تا به امروز اندیشه پول در ذهن بشر بوده است اما در این قرون اخیر بوده است که پول زندگی انسان را از آرامش خارج کرده و به تشویش دائمی انداخته است. چرا می گوییم تشویش دائمی؟ چون امکان حذف پول نه تنها از زندگی اجتماعی انسان ها وجود ندارد بلکه اقتصاد بدون پول امروزه در اندیشه هیچ اقتصاددانی نمی گنجد. پول باعث شده اقلام کالاهای بسیاری در سرتاسر جهان به گردش درآید. حقیقتاً بسیاری از این کالاها نه تنها نیازی را بر نمی آورد بلکه دردسرساز و باعث می شود مردمان از زندگی منظم و آسوده خود دور شوند.پول فاصله ایجاد می کند. از راس تا ذیل. پول اختلاف ایجاد می کند بین دو دوست اما باعث می شود به شکلی صوری بین دوست و دشمن ایجاد دوستی شود. این خطر بسیار بزرگ و مهم پول است. پول ناهنجاری می آفریند. پول عقده های پنهانی و نیازهای کاذب می سازد و همیشه انسان را در حالت بدهکاری قرار می دهد.

وقتی پول معیار سنجش شد، اصل و ماهیت اشیا از بین می رود. پول است که می سنجد چه کالایی خوب است و چه کالایی بد. قیمت و بهای نقدی می تواند ماهیت اشیا را تغییر دهد. اینجا نه دیگر هوش و استعداد و اندیشه انسانی مطرح است و نه دیگر ارزش نیروی کار انسانی. کالای کار انسانی توسط شی ء دیگر قیمت گذاری می شود. حتی قیمت اندیشه و کار انسانی نیز توسط پول تعیین می شود. تلاش انسان همگی برای رسیدن به پول است، نه انجام کار انسانی بر پایه اندیشه انسانی. این نقطه بسیار حساس و ضعیفی برای زندگی انسان مدرن است. تا قبل از ۱۶۰۰ میلادی تصور عمومی این بود که پول مانند خون باید در رگ های جامعه جاری باشد. پول حقیقتی محسوب می شد که طی اعصار و قرون متمادی مرتباًً تکرار شده و مانند چربی بدن هیات دولت است. چربی به مقدار لازم خوب است اما بیش از حد باعث سستی و کم تحرکی می شود. حتی بیماری و در نهایت مرگ دولتی را به همراه دارد. گردش خون در انسان باید روان باشد، پول اضافی در جامعه یعنی چربی اضافی در رگ ها. در این زمان خون از حرکت روان باز می ماند.

بین پول و اقتصاد پولی باید تفاوت گذاشت. پول در زندگی امروزه انسان ها امری ضروری و کاربردی است اما مشکل در اقتصاد پولی است.اقتصاد پولی ارزش، هویت و جان تمامی روابط را گرفته و تبدیل کرده به شی ء بی روح و بی جان. در حقیقت پول در جایی متولد شد که انسان به آن نیاز داشت و قادر به دادن تاوان آن نیز بود اما نظام اقتصاد پولی فرزند نامشروع روابط پولی در اقتصاد - اجتماعی است.

پول در اولین مبادله انسان ها متولد شد. در هر دوره ای و در مناطق گوناگون کالاهای مختلفی نقش پول را بازی می کردند، در برخی مناطق پارچه، در برخی دیگر نمک و الی آخر. کامل ترین بحث در زمینه پول و پیدایش آن را کارل مارکس در جلد اول کتاب سرمایه انجام داده است. هسته اصلی پول جدید در اروپا شکل گرفت. همانطور که پول ابتدایی خارج از اروپا وجود داشت، پولی که ما امروزه می شناسیم محصول اروپاست. پیروزی پول امروزی بر پول ابتدایی یعنی پیروزی اقتصاد پیشرفته بر اقتصاد اولیه است اما این پیروزی دلیل بر آن نیست که اقتصاد اولیه از بین رفته باشد. امروزه نیز آثاری از اقتصاد اولیه در اقتصادهای پیشرفته وجود دارد. به عبارت دیگر می توان گفت که اقتصاد اولیه نقش سوپاپ اطمینان را برای اقتصاد پیشرفته بازی می کند.در ابتدا پول فلزی را با چند نوع فلز ضرب می کردند اغلب از طلا، نقره و مس. ارزش هر کدام از این فلزات نشان دهنده مقدار پول بود مثلاً پول مسی را به عنوان پول خرد استفاده می کردند. هر فلزی با سکه هایش در رشته معینی از مبادلات به کار گرفته می شد. در یک نظام منحصر به سکه های طلا، انجام معاملات کوچک در خرید و فروش های روزمره بسیار دشوار خواهد بود. از طرف دیگر انجام معاملات بزرگ در نظامی محدود به سکه های مسی نیز مشکلات عدیده ای را پدید می آورد. در حقیقت هر فلزی نقش خاص خود را ایفا می کرد. طلا در خدمت امرا، تجار بزرگ و حتی کلیسا بود. نقره در سطح معمولی و مردم عادی دست به دست می چرخید و مس نیز به پول سیاه معروف بود و به فقرا می رسید. نوع و مقدار فلزی که در نظام اقتصادی به کار می رفت نشان سلامت و قدرت آن نظام بود. در نیمه اول قرن هفدهم تجار اغلب پول مسی را از خود دور می کردند.

اگر مس را پول ارزشمندی به حساب نیاوریم رقابت بین طلا و نقره رقابتی تاریخی است که تا به امروز ادامه داشته است. اصولاً معتقدند که در وزن برابر طلا ۱۲ برابر نقره ارزش دارد. این تفاوت برحسب موقعیت اقتصادی بالا و پایین می شود. اکثر مواقع طلا در اوج بود اما نقره هیچ گاه ارزش و قدر خود را از دست نداده و حالتی ثابت داشته است. تا قبل از قرن پانزدهم رابطه این دو فلز ثابت بود اما از قرن پانزدهم تا هجدهم کفه ترازوی ضریب ارزشی طلا بالا بود. اما باز دوباره نقره اعلام وجود کرده و خود را به طلا نزدیک کرد. از قرن سیزدهم تا شانزدهم (یا بهتر تا ۱۵۵۰) نقره یکه تاز میدان بود. علت این امر هم این است که دارندگان شمش نقره با رواج فراوان طلا موجب شدند که طلا به آسانی در دسترس قرار گیرد یعنی زمانی بود که سکه های طلا راحت تر از نقره به دست می آمد اما از ۱۵۵۰ به بعد این وضعیت شامل حال نقره شد. نقره به حالت متورم درآمد و طلا کمیاب شد و از ۱۶۸۰ به بعد حالت ثابت و پایدار دوازده به یک ایجاد شد. در علم اقتصاد اینگونه نوسانات که به سهولت مشمول قانونی قرار می گیرند را قانون گریشام می نامند.

فرمول این قانون اینگونه است: پول بد، پول خوب را بیرون می کند. سکه های طلا یا نقره هر یک به نوبه این نقش را بازی می کردند که پول کمتر خوب، پول خوب تر را بیرون براند یا به عبارت دیگر، آن را درون کیسه محتکران و پول اندوزان بریزد؛بازی ای که به شرایط درازمدت بستگی دارد. طبعاً این فعالیت خودبه خودی می تواند بر اثر اقدامات بی موقع دولت ها به خطر افتد زیرا دولت ها که وقت خود را پیوسته صرف این می کنند که پول را تنظیم کنند، به تناسب نوسانات بازار، ارزش سکه طلا یا نقره را به این امید بالا می برند تا مگر تعادل و برابری دو فلز از نو برقرار شود. حال اگر این افزایش از لحاظ اقتصادی موجه باشد، هیچ اتفاقی نمی افتد اما اگر افزایش مثلاً سکه طلا خیلی باشد سکه های طلای کشورهای همسایه سیل آسا وارد کشوری می شود که طلا در آن گران تر است. اگر این موقعیت ادامه یابد پول طلایی که بهای آن بی رویه افزایش یافته، نقش پول بد را بازی می کند به همین دلیل پول، نقره را از میدان به در می کند.قانونی ساده اما اصولی در اقتصاد وجود دارد که اگر پول رایج یک کشور فراوان باشد دو بیماری نسبتاً لاعلاج به وجود می آورد؛

۱) خروج فلزات گرانبها،

۲) بی ارزش شدن پول و عدم سرمایه گذاری. مورد اول باعث خالی شدن پشتوانه پولی کشور می شود. مورد دوم همان تورم و افزایش بی حد قیمت هاست.اروپاییان در قرون وسطی عجیب حرص جنون آمیزی نسبت به فلزات و زینت آلات طلا پیدا کردند و بعد از آن به جمع آوری سکه های طلا پرداختند مثلاً شاهزادگان اسپانیایی صندوق های مملو از طلا و جواهرات داشتند. این نوع جمع آوری باعث شد که در اروپا رکود پول به وجود آید. اروپاییان مجبور بودند برای اقتصاد پولی بهتر و مفیدتر پول معیاری را ایجاد کنند که به پول خیالی مشهور بود. این پول خیالی کم کم تبدیل به ارز شد. در مقطع های معینی از تاریخ، پول معیار همان پول واقعی بود مانند پوند استرلینگ.در خلال پیشرفت اقتصادی که با انقلاب قیمت ها از سده پانزدهم همراه بود، سرعت گردش پول با همان آهنگ سایر اجزای معادله افزایش یافت. قانون ایروینگ فیشر این نکته را بیان می کند که اگر تولید، حجم پول و قیمت ها پنج برابر شوند، سرعت گردش پول نیز پنج برابر خواهد شد.

اقتصاددان های کلاسیک، گردش پول را سرچشمه ثروت و توضیح دهنده تناقض های مبهم می دانستند. به نقل از فرنان برودل، یکی از این اقتصاددان ها می نویسد: در محاصره شهر تورنی در سال ۱۷۴۵ و قطع ارتباط، پول برای پرداخت حقوق افراد پادگان موجود نبود. یکی به فکر افتاد که هفت هزار فلورن از اغذیه فروشان شهر قرض کنند و این، همه پول موجود مغازه داران بود. نکته جالب اینجاست که در آخر هفته تمامی هفت هزار فلورن بار دیگر به جیب اغذیه فروشان سرازیر شده و دوباره از آنان قرض گرفته شد. هفت هفته بده و بستان ادامه یافت تا اینکه شهر تسلیم شد اما این هفت هزار فلورن کار ۴۹ هزار فلورن را انجام داد.

برای فهم بهتر و بیشتر پول و نقش اجتماعی - اقتصادی آن، واژه کلیدی، تهاتر است. تهاتر رویه متداول در دادوستد منطقه مدیترانه محسوب می شد. از قبل از سده پانزدهم فلفل و ادویه در مقابل پارچه و تزئینات شیشه ای در ونیز مبادله می شد و پول نقد مطالبه نمی شد. بعدها پول، وارد مبادلات اقتصادی شد. به طور کلی تهاتر به سه مفهوم برداشت می شود؛ اول تهاتر ساده: مبادله پارچه با غذا. دوم تهاتری که نیمی به پول بود و نیمی به کالا. سوم تهاتری که تسویه حساب مبادله به تاریخ معینی به آینده موکول می شود.اگر بتوان سه نوع پول در نظر گرفت؛ اسکناس، اعتباری و دفتری، مرزهای روشنی بین آنها وجود دارد. دفتر آنی است که به فرض من برای شما کاری انجام می دهم و شما بعداً پولش را به من می پردازید. اعتباری آنی است که شما حواله یا قبضی بهادار دارید و آن را فروخته و پولی را دریافت می کنید. اسکناس هم که پرداخت مستقیم پول بابت خرید کالا یا دریافتش بابت انجام دادن خدمتی. برای مردمان قرن پانزدهم پول معمایی حل نشده بود چه رسد به بده و بستان و اسناد مکتوب که مسلماً به نظرشان مساله ای شیطانی بود اما مردم به زودی از این شوک بیرون آمده و پیشرفت های فراوانی در راه بانکداری حاصل شد. نوآوری بانک انگلستان در آن بود که علاوه بر کارکردهای پس انداز و تسویه حساب، وظایف دیگری هم بر کار بانک ها افزود که صدور اسکناس و اعطای مقادیر زیادی اعتبار از آن جمله بود. این پیشرفت بانک ها کمک بزرگی برای دولت و بازرگانان شد چرا که حجم پول را افزایش داد.تئوری سوداگرانه به پول در گردش، توجهی خاص دارد و آن را به خودی خود ثروتی تلقی می کند که درست بسان رودخانه ای است که قدرتش باعث به جریان افتادن مبادله و تکمیل آن می شود و حجم آن موجب تندی یا کندی مبادلات مذکور می شود. پول یا اقلام پولی، در این تئوری هم حجم بود و هم نیروی محرکه یعنی هم نیروی محرکه خودش و نیز نیروی محرکه تجارتی که با آن انجام می شد؛ درست مانند اتومبیلی که نیروی حرکتش موتور و چرخ هایش باشد. هر چه موتور و چرخ ها قوی باشند حرکت سریع تر خواهد بود و هر چه ضعیف باشند حرکت، کند خواهد بود. در اقتصاد نیز اگر پول و چرخش آن سریع باشد اقتصاد قوی خواهد بود و هرچه کند باشد اقتصاد ضعیف خواهد شد اما رشد این دو باید همزمان باشد. اقتصاد وقتی دچار بیماری می شود که یکی از اینان رشد کند یا حتی پسرفت داشته باشد. اگر پول متورم شود ولی حرکتی نداشته باشد اقتصاد بیماری خواهم داشت که نه تنها حرکت نمی کند بلکه ایستاده و در مدتی دیگر زمان مرگش فرا می رسد.

در بین سه نوع پول فوق الذکر، برات مهم ترین سند اعتباری است. روز به روز در مسائل اقتصادی برات مقبولیت بیشتری می یابد. به عنوان مثال در قرن هجدهم در تمامی بازارهای جهان برات رایج بود. در آن زمان ها عملاً برات به دو طریق استفاده می شد؛ طریق اول: وسیله پرداختی بود برای تجارت با فاصله های دور. این نقش رسمی برات بود. طریق دوم: برات ها شیوه عادی قرض گرفتن شده بود. کسی که در خرید و فروش برات ها دست داشت آشکارا رباخواری می کرد.به طور کلی اروپای سده هجدهم بسیار پیشرفته بود خاصه در قلمرو پول. حتی مقیاس های این قرن نسبت به قرن شانزدهم تغییرات اساسی ۲۰ یا ۳۰ برابری یافته بود. این تحولات محدود به چند ملت و چند مقر بازار می شد. به طوری که در قرن هجدهم ضرباهنگ زندگی از غرب تا شرق نه تنها یکسان نبود، بلکه تفاوت های اساسی داشت. برلین در فساد سفته بازی غرق بود و در روسیه سکه نقره و طلا نداشت، تنها سکه رایج آنجا مس بود.بازهم تصویر دنیاهای همزیست را می یابیم؛ دنیای مدرن و دنیایی بسیار مدرن، جهانی عقب مانده و جهانی بسیار عقب مانده را در کنار هم می بینیم که ظاهراً بسیار از هم دورند اما در عین حال در پیوند اقتصادی با یکدیگر روزگار می گذرانند؛ گاه تصویر دنیای شهری در کنار دنیای روستایی و گاه کشوری پیشرفته در کنار منطقه ای ریشه دوانده در زندگی سنتی به چشم می خورد.در پایان شاید تاکید این نکته لازم باشد و آن اینکه تکان و جنبش سده های عصر جدید، اقتصادهای ابتدایی را به دنبال خود به حرکت درآورد. گاه در مناطق عقب مانده ای که به زور وادار می شدند به هر قیمت، به شاهراه ترقی و تجدد قدم نهند، این روندی مشقت بار و دردآور بود.

وحید اسلام زاده