چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

وقتی طنز به داد نمایش می رسد


وقتی طنز به داد نمایش می رسد

در عالم تئاتر و نمایش هم, آثار كمدی پابه پای آثار تراژدی حركت می كند و در كنار نوشته های رعب انگیز تراژدی نویسانی مانند سوفوكل و آشیل كمدیهای آریستو فانس و بعد هاترنس به خوبی جایگاه خود را پیدا می كند

طنز و كمدی از دیرباز در زندگی نوع بشر جایگاه خاص و ویژه‌ای داشته است. شاید شروع و تول‍ّد این عنصر در زندگی موجودی به نام انسان را بتوان به آغاز تفكر مربوط دانست. یعنی انسان از زمانی كه فكر كردن را كشف كرد، طنز را نیز به نوعی شناخت و به كاربرد آن در زندگی پی برد. طنز در تمام اعصار به انسان كمك می‌كند تا به عمق مطالب پی ببرد و بهتر بتواند مسائل را ریشه‌یابی كند.

همین موضوع موجب گشت كه پیمودن پل‍ّه‌های ترق‍ّی، مخصوصاً در عرصه‌های فلسفی، سهل و آسان گردد. بدیهی است كه كشف این موضوع در زندگی بشر كمك فراوانی به پیشرفت وی در باقی عرصه‌ها از جمله حوزه‌های اجتماعی علمی، اقتصادی، سیاسی و… كرد چرا كه لازمه حركت و ترقّی در ساحتهای یادشده داشتن دید باز فكری را طلب می‌كرد و این موضوعی بود كه طنز می‌توانست به وجود آورد.

خیلی زود این عنصر كه انسان آن را كشف كرده بود وارد دنیای ادبیات و هنر گردید و شكل مطلوبی كه از آن انتظار می‌رفت در عرصه هنر متجلی گشت. نخستین ساخته‌های سینمایی دنیا متعلق به عالم طنز و كمدی است. در جایی كه بشر هنوز به تكنولوژی صدا دست نیافته و فیلمهای تولیدشده صامت است،‌ تصاویر به وجود آمده روحیه طنز و كمدی دارد.

در عالم تئاتر و نمایش هم، آثار كمدی پابه‌پای آثار تراژدی حركت می‌كند و در كنار نوشته‌های رعب‌انگیز تراژدی‌نویسانی مانند سوفوكل و آشیل كمدیهای آریستو فانس و بعد هاترنس به خوبی جایگاه خود را پیدا می‌كند. این عنصر كه زاییدهٔ قوه تفكر و خل‍ّاقه نوع بشر است به وسیله‌ای تبدیل شده است كه به واسطه آن می‌توان بسیاری از ناگفته‌های عالم هستی را در بهترین شكل ممكن بیان كرد.

همان طور كه اشاره شد طنز در دنیای نمایش سابقه‌ای بسیار طولانی دارد. هنرمندان عرصهٔ نمایش از گذشته‌های بسیار دور ضمن شناخت این عنصر از آن به خوبی استفاده و آثار جاودانی نیز در طول سالها از خود به یادگار گذاشته‌اند. هر چند طنز و كمدی در سالهای اولیه كاربرد محدودی دارد ولی امروزه كارآیی بسیار زیاد و همچنین بسیار پیچیده‌ای پیدا كرده است. نمایشنامه‌های نگارش‌یافته در دنیای امروز بیانگر ضمیر ناخودآگاه و حقایق درونی بشری است كه در دهكده كوچك جهانی، زندگی می‌كند. او در طول چند دهه اخیر بیش از تمام عمر بشر، تجربه و تنش را لمس كرده است.

مسائلی همچون جنگهای جهانی كه تمام دنیا را در آتش خشم خود سوزانده است و یا ترس از تولید سلاحهایی كه می‌تواند نسل انسان را از روی كره زمین محو كند و مسائلی از این قبیل موجب گشته است كه انسان به نوعی از طنز دست یابد كه وی را تنها و بدون هیچ پناهگاهی در عالم هستی به تصویر بكشد. موجود سرگشته‌ای كه حالا برده و گرفتار ساختهٔ دست خود است. در دنیایی كه كرهٔ زمین می‌تواند با اشارهٔ دست فردی دیوانه، متلاشی شود، طنز وظیفه‌ می‌یابد تا تصویرگر ترس و وحشت انسانی باشد كه تنها آرزویش یافتن مكانی امن است تا لحظه‌ای در آن به آرامش برسد.

انسان ناتوان امروزی، موضوعی است كه آثار طنز نمایشی بر روی آن تأكید دارند. هر چند انسان تصویرشده در آثار نمایشی گذشته و كتب حماسی، ابرپهلوانانی بودند كه می‌توانستند یك‌تنه كار هزاران لشگر را انجام دهند و دارای قوهٔ تدبیر و تعق‍ّل بالایی بودند، اما انسان ترسیم‌شده در آثار نمایشی و همچنین آثار داستانی امروزی فردی ضعیف است كه از انجام كوچك‌ترین كارها و وظایف خود عاجز است و این در حالی است كه وظایف و مسئولیت وی نسبت به گذشته چندین برابر شده است.

آثار نمایشی كمدی تولیدشده در دنیای معاصر مانند آیینه‌ای بدون هیچ غبار و زنگاری تصویرگر انسانی است با خصوصیاتی چنین و زنگ خطری را در مقابل وی به صدا در می‌آورد تا به او هشدار دهد كه مواظب موقعیت خود باشد و خود را از باتلاقی كه در آن اسیر شده برهاند. هیچ كدام از ابتكارات بشر چنین كاركرد و چنین پیامدی برای انسان نداشته است. این حد نهایی طنز است كه آن را از دیگر هنرها و رشته‌ها متمایز می‌كند.

نمایش بیوه‌های غمگین سالار جنگ، نمایشی از طیف كمدی است كه توسط محمدامیر یاراحمدی نوشته شده و هادی عامل آن را كارگردانی كرده است. در یك نگاه نمایش دارای طنز سالمی است. سالم از این منظر كه برای خنداندن تماشاگر دست به هر كاری نمی‌زند. بدون هیچ واسطه و مانعی از تماشاگر خنده می‌گیرد و در این میان از همهٔ‌ عوامل نمایش استفاده درستی به عمل می‌آورد. طنز نمایش از آنجا ناشی می‌شود كه در قصه‌ای بدون زمان و مكان خاص، با تمهیدات و پاساژهای هنرمندانه زبانی، به كمدی و طنزی دست پیدا می‌كند كه نسبت به متون دیگر و مشابه یك سر و گردن بالاتر است.

نمایش در زمینه‌ای از طنز كه از عوامل زبان، طراحی صحنه، بازیها، تیپ‌سازی و… استفاده شایانی به عمل می‌آورد، زندگی سه بیوه مرحوم محمدتقی‌خان سالار جنگ را به تصویر می‌كشد. بزرگ‌ترین و قدیمی‌ترین آنها نسیم تاج‌الملوك كه ظاهراً از بقیه با نفوذتر و قدرتمندتر است مجسمه بلاهت و حماقتی است از نسل فسیل‌شده و تار عنكبوت گرفته گذشته و چه خوب طراح لباس این مورد را در لباس او و دیگر بیوه‌ها به خوبی رعایت كرده است.

او كه فكر می‌كند از باقی افراد نمایش بالاتر است هنوز قدرت تصمیم‌گیری درست را ندارد و افكارش مانند جسمش زمین‌گیر و فلج می‌باشد. طلعت و شاپرك خانم ـ دیگر بیوه‌های سالار جنگ ـ نیز چیز زیادتری نسبت به نسیم تاج‌الملوك ندارند. تمام وظیفه‌ای كه نمایش و خالق اثر برای آنها متصور می‌باشد و سالار جنگ از آنها توقع دارد، به دنیا آوردن بچ‍ّه است كه آنها توانایی آن را هم ندارند. تنها شاپرك خانم بچ‍ّه‌ای آن هم از شوهر اولش دارد.

نویسنده، با آگاهی از تمهیدات زبانی و نمایشی شخصیتهای خود را به روی صحنه جان می‌دهد. به غیر از سه بیوه،‌ شمس‌الله مرد رندی است كه با آگاهی از وضعیت زندگی و معیشتی آنها بر خر مراد سوار است. گرمابهٔ مرحوم سالار جنگ را صاحب شده و با پرداختن اجاره آنكه هر ماه هم كمتر می‌شود،‌ قصد فریب بیوگان را دارد. او می‌گوید در جایی كه همگی در خانه خود حمامی ساخته‌اند چگونه یك گرمابه می‌تواند بچرخد؟

او كه از پادویی همان گرمابه، ‌آغاز كرده حالا تازه به دوران رسیده‌ای است كه به یكی از بیوه‌ها هم نظر دارد. ام‍ّا شخصیت بعدی و آخر یعنی آرتا فرن پسرك جاهل و نورسی است كه ادعا می‌كند وارث مرحوم سالار جنگ است و قصد دارد همه دارایی وی را تصاحب كند. شخصیت او كه با لباسی مانند سوپرمن ظاهر می‌شود و حركاتی مقطع و شكسته مانند عروسك دارد، به عروسكی شبیه است كه از جامعه غربی كه در آن زیسته فقط صورت ماجرا را ادراك كرده است. او چه وارث مرحوم سالار جنگ باشد یا نباشد، باید از میان برداشته شود.

برای همین بیوه‌ها دست به كار می‌شوند و قصد دارند دارویی به او بخورانند و اصطلاحاً چیزخورش كنند تا….تمام این اشخاص با تابلویی كه مرحوم در آن وجود دارد، كنار هم جمع می‌شوند تا قصه‌ای از حرص و طمع انسان روایت كنند در قالب طنز. نمایش به زمان خاصی اشاره نمی‌كند و می‌كوشد تا با آگاهی ضمن دوری از این موضوع اندكی فراتر برود. حقیقت این است كه در زمینه لباس و صحنه هم نمایش بر این بی‌زمانی تأكید دارد.

استفاده از عناصری مانند تلفن همراه برای اشخاصی كه بوی تاریخ می‌دهند و غلیان بزرگ و فانتزی كه بیوه‌ها از آن به طور مشترك و هم‌زمان استفاده می‌كنند و بسیاری مسائل دیگر بر روحیه طنز ماجرا تأكید دارد.

نمایش همچنین سرشار از ظرافتهای زبانی است كه اشخاص در روی صحنه از آن استفاده می‌كنند. این موضوع كمك می‌كند تا رابطه بین اشخاص نمایش به درستی تعریف شود. بیوه‌ها چشم دیدن همدیگر را ندارند و همیشه منتظر فرصتی هستند تا با كنایه از یكدیگر انتقام بگیرند. شمس‌الله سعی می‌كند تا با زبان خود بیوه‌ها را فریب بدهد و به آرزوی خود كه رسیدن به طلعت و در نهایت اموال مرحوم سالار جنگ است، برسد. آرتا فرن هم كه معجونی از سنت‌های غربی و تقلید كوركورانه از آن است به قدری در این موضوع پیش می‌رود كه به عروسكی تبدیل می‌شود كه حركات مصنوعی و مقطع از خود به نمایش می‌گذارد.

به هرحال نمایش «بیوه‌های غمگین سالار جنگ» نمایش كمدی است كه طنز مناسب و قابل قبولی دارد و فارغ از لحظاتی كه بیم آن می‌رود نمایش در ورطهٔ‌ تیپ‌سازی بغلتد، ‌باقی لحظات، آن را نمایشی درخور تأمل كرده است. به امید اجراهای بهتر گروه می‌مانیم.

سعید محبی