چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

سینمای هزار رنگ و لعاب


سینمای هزار رنگ و لعاب

نگاهی به برخی چهره های بین المللی سینمای آسیا

قاره کهن آسیا همواره به عنوان یکی از قطب‌های مهم سینمایی در جهان مطرح بوده است و به نوعی صاحب هویت و استقلال ویژه‌ای شده است. اگرچه مفهومی به نام صنعت با آن چرخه منظم و اقتصاد‌محور هیچ‌گاه بر سر سینمایش سایه نیفکنده و مثل اکثر حوزه‌های دیگر، این هنر نیز درگیر سیاست شده و با هر تغییر و تحول سیاسی سریعا واکنش نشان داده، اما به عنوان سینمایی غنی، ریشه‌دار و دارای کارکردهای متنی و فرامتنی زیاد همواره از اهمیت فراوانی برخوردار بوده است. البته این بحث سیاست‌زدگی در کشورهای آسیایی و به طور خاص سینمای این کشورها، به معنای تولد و رشد سینمای سیاسی نیست. بلکه بیشتر شامل تاثیرات غیرمستقیم سیاست بر انواع گرایش‌های سینمایی می‌شود. به هر ترتیب چه از علاقه‌مندان سینمای آسیا باشیم و چه نباشیم، نمی‌توانیم از آن به عنوان یکی از منابع عظیم استعداد یاد نکنیم. این را تاریخ سینمای این قاره می‌گوید. اگرچه نمی‌توان در این فرصت اندک نگاهی حتی گذرا به تاریخ سینمای این قاره انداخت، اما سعی خواهیم کرد تا به برخی از استعدادهای به ثمر رسیده این قاره اشاره مختصری داشته باشیم.

● سینمای شرق آسیا

بدون شک چهره بین‌المللی سینمای آسیا بیش از هر منطقه‌ای، مدیون شرق آن و به طور خاص سه کشور ژاپن، چین و کره جنوبی است. هرچند در طول چند دهه اخیر، فراز و فرودهای فراوانی را تجربه کرده اما همواره به عنوان یکی از مهم‌ترین قطب‌های سینمایی مطرح بوده که ویژگی اصلی آن در وهله اول خلاقیت در روایت و پرداخت و در وهله دوم ریشه عمیق فلسفی و فرهنگی موجود در سطوح مختلف آثارش است.

سینمای ژاپن زمانی به عنوان سرآمد و الگوی سینمای هنری این منطقه مطرح شد که سینماگری چون آکیرا کوروساوا را در سطح وسیعی به دنیا معرفی کرد. هرچند سینمای ژاپن محدود به این هنرمند فقید نیست و سینماگران برجسته‌ای چون یاسوجیرو اوزو و کنجی میزوگوشی نیز در این کشور به شهرت رسیدند اما این کوروساوا است که سینمای ژاپن را بیش از پیش بر سر زبان‌ها انداخت. آثار کوروساوا سرشار از مضامین شرقی، عرفانی و فرهنگ ژاپنی بود، اما در قیاس با اوزو و میزوگوشی همواره به این متهم می‌شد که آثارش کمتر از فرهنگ اصیل ژاپنی‌ها بهره می‌برد. این قیاس‌ها بیش از هر چیز ریشه در زبان جهانی‌تر کوروساوا نسبت به سایر دیگر فیلم‌سازان ژاپنی دارد. بهترین مثال در این زمینه، «راشومون» (۱۹۵۰)، خلاقانه‌ترین اثر کوروساوا است. او به طور خاص به فرهنگ ژاپنی نپرداخته، اما با حداقلی از آن و سعی بیشتر در سطوح روایی، اثری ماندگار و جهانی را در تاریخ سینما خلق کرده است.

این میل به خلاقیت‌های روایی را پس از افت سینمای ژاپن و باقی ماندن تعداد اندکی از سینماگران جهانی مثل تاکشی کیتانو، سینماگران کره جنوبی به ارث بردند. فیلم‌سازان برجسته‌ای چون کیم کی دوک، پارک چان ووک و نسل جوان و خلاق سینمای معاصر کره جنوبی. فیلم‌هایی نظیر «پسر بد» (۲۰۰۱)، «بهار، تابستان، پاییز، زمستان و باز بهار» (۲۰۰۳)، «همدردی با آقای انتقام» (۲۰۰۲)، «پیر پسر»(۲۰۰۳)، «همدردی با خانم انتقام» (۲۰۰۵) و «عطش» (۲۰۰۹) محصولات خلاقانه‌ای هستند که از دل همین جهش سینمای کره در سال‌های اخیر محبوبیت جهانی کسب کرد‌ه‌اند. بخصوص فیلم «پیر پسر» اثر چان ووک پارک که به لیست محبوب‌ترین فیلم‌های قرن بیست و یکم بسیاری از سینماگران بزرگ راه یافت و توانست جایزه ویژه هیات داوران جشنواره کن را هم از آن خود کند.

سینمای کره در این سال‌ها میل فراوانی به سمت صنعتی‌ شدن و پیشرفت‌های فنی و تکنیکی داشته است و این به خودی خود اتفاقی مثبت یا منفی تلقی نمی‌شود، اما قابل تحلیل و بررسی است؛ که به عنوان مثال فیلم‌سازی چون پارک چانگ ووک، در سینمای یک کشور آسیایی با تمام پتانسیل‌ها و ظرفیت‌های فرهنگی موجود، چگونه و چرا دست به ساخت اثری خون‌آشامی می‌زند؛ با قبول این نکته که اتفاقا فیلم نتیجه‌ مثبت و قابل قبولی را به دنبال داشته و توانسته آشنایی زدایی درخشانی از این کلیشه محبوب سینمایی کند. کشور چین، هنگ‌کنگ و مناطق وابسته فرهنگی که در گذشته‌ای نه چندان دور چهره جهانی سینمای‌شان را در قامت اکشن‌کارانی چون جکی چان ترسیم کرده بودند، در دو دهه اخیر به کلی تغییر چهره داده و به آنچنان اعتبار بین المللی دست یافته‌اند که به نوعی می‌توان گفت که هم اکنون در بین کشورهای آسیایی صاحب قدرتمند‌ترین سینما است. از معماران اصلی سینمای معاصر این کشور می‌توان به فیلم‌سازانی چون ژانگ ییمو، جان وو، چن کایگه و البته وونگ کاروای صاحب‌نام اشاره کرد. فیلم‌هایی نظیر «قهرمان» (۲۰۰۲)، «گل‌های جنگ» (۲۰۱۱)، «صخره سرخ» (۲۰۰۸)، «امپراتور و آدمکش» (۱۹۹۹)، «چانگ کینگ اکسپرس» (۱۹۹۴) و «در حال و هوای عشق» (۲۰۰۰) تنها بخشی از آثار شاخص طلایه‌داران چهره متفاوت و تازه چین در عرصه سینما هستند. برخی از خالقان این آثار مثل جان وو توانسته‌اند وارد هالیوود شده و مستقیما در سیستم هالیوودی به تولید فیلم بپردازند و فیلم‌سازان متفاوت‌ و هنری‌تر این جریان نو، نه به این شکل مستقیم اما با پشتیبانی بسیاری از فیلم‌سازان صاحب‌نام دنیا برای تولید آثارشان حمایت شده‌اند تا میزان خلاقیت‌ بکر و تازه‌شان به دلیل مصائب مختلف فیلم‌سازی در آسیا کاسته نشود. حمایت کوئنتین تارانتینو از وونگ کار وای یکی از این موارد است. ناگفته نماند که آنگ لی، فیلم‌ساز تایوانی‌تبار آمریکایی نیز به عنوان یکی از افرادی که به واسطه حضور مداوم در هالیوود و ساخت آثاری چون «هالک» (۲۰۰۳)، «کوهستان بروکبک» (۲۰۰۵) و «گرفتن وودستاک» (۲۰۰۹) به شهرت جهانی رسیده است از دیگر سینماگران صاحب نام شرق آسیا به حساب می‌آید.

● سینمای ایران

هنوز یک‌سال از دریافت مهم‌ترین جایزه سینمایی کشور یعنی اسکار بهترین فیلم خارجی زبان برای فیلم «جدایی نادر از سیمین» نگذشته است. در طول چند دهه اخیر نیز سینمای ایران بارها و بارها جوایز فراوانی را از آن خود کرده و فیلم‌سازان فراوانی را به جشنواره‌های معتبر اروپایی معرفی کرده است. اما اگر مفهوم سینماگر بین‌المللی را کمی جدی‌تر در نظر بگیریم و از مباحثی چون شهرت و جایزه فراتر رویم و در کنار میزان تمجید، میزان تحلیل یک فیلم‌ساز در عرصه جهانی را در نظر بگیریم، به جرات می‌توان گفت که سینمای ایران تنها عباس کیارستمی را در مقام یک فیلم‌ساز درجه یک و صاحب سبک در عرصه جهانی دارد. این چیزی را از ارزش‌های این سینما کم نمی‌کند و در این نکته هم هیچ شکی نیست که جز عباس کیارستمی استعداد سینمایی بالقوه کم نداریم. اما تاکنون کسی به اندازه وی مورد تحلیل قرار نگرفته است. حتی در خصوص آثار به نوعی ضعیف‌تر وی نیز تحلیل‌های فراوانی صورت گرفته و سینمای فرا مرزی وی قائم به تمجید صرف نبوده است. کیارستمی با فیلم کوتاه «نان و کوچه» (۱۳۴۹)، کار خود را آغاز کرد و در ادامه با ساخت آثاری چون «مسافر» (۱۳۵۳) و «گزارش» (۱۳۵۶) به تجربه اندوزی پرداخت. اما فیلم «خانه دوست کجاست؟» (۱۳۶۶) او را به عنوان یک فیلم‌ساز خلاق در عرصه وسیع‌تری به شهرت رساند. روند صعودی موفقیت‌های سینمایی وی در نهایت او را به نخل طلای جشنواره کن برای فیلم «طعم گیلاس» (۱۳۷۶) رساند و پس از آن او به یکی از الگوهای سینمایی در داخل کشور تبدیل شد و سینماگران بسیاری تحت تاثیر او قرار گرفتند. البته این تاثیرپذیری به خارج از مرزها هم کشیده شد و افرادی چون نوری بیلگه جیلان و بسیاری از سینماگران دیگر نیز به طور صریح از تاثیرپذیری‌شان از کیارستمی گفتند.

● سینمای هند

سینمای هند در یک نگاه یعنی تولید انبوه، ورود تکنولوژی و ظواهر صنعتی هالیوود میل و گرایش فراوان به فرهنگ انگلیسی و اروپایی، احساسات، اقتصاد و فروش، و البته آمیتا باچان. به دلیل آنکه این سینما از اساس قرار است مردم هند را سرگرم و احساساتی کند، بروز هنری با زبان جهانی‌تر در این چرخه کمی دشوار است. با این حال افرادی چون ساتیاجیت‌ رای جزو نوابغ سینمای هند به شمار می‌آیند که پا را فراتر از مرزها رساندند. او با نگاه عمیق، اصیل و خلاقانه‌ خود توانست مخاطبان خاص خودش را در اکثر نقاط جهان پیدا کند. نخستین فیلم وی «پاتر پانچالی» بود که آن را در سال ۱۹۵۵ کارگردانی کرد و در همان اولین قدم‌ موفقیت‌های جشنواره‌ای خویش را آغاز کرد و در جشنواره کن مورد تحسین قرار گرفت. اما تحسین برانگیزترین آثار او تحت عنوان «سه گانه آپو» شناخته می‌شود و پختگی سینمایی وی را به خوبی نشان می‌دهد. وی دو بار برنده جایزه خرس نقره‌ای و یک بار هم برنده جایزه خرس طلای جشنواره ونیز شده است و همچنین در سال ۱۹۸۲ دکترای افتخاری خود را از دانشگاه آکسفورد دریافت کرد.

حسین گودرزی