پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
چکاوکی که آوازش را برای غذا فروخت!
روزی چکاوکی در جنگل آواز سر داده بود. مردی با جعبهای پر از کرم از آن حوالی میگذشت. چکاوک از مرد پرسید:« درون جعبه چیست و به کجا میروی؟»
کشاورز گفت: «درون این جعبه کرم دارم و به بازار میروم تا آنها را بفروشم و پَر بخرم.»
چکاوک گفت: «من پرهای زیادی دارم. یکی از آنها را میکنم و به تو میدهم و تو در عوض به من کرم بده تا مجبور نباشم دنبال کرم بگردم.»
کشاورز قبول کرد و کرمها را به چکاوک داد و پر گرفت. روزهای بعد این اتفاق چندین بار به وقوع پیوست؛ تا اینکه روزی رسید که چکاوک دیگر پری در بدن نداشت.
حالا دیگر او نمیتوانست پرواز کند و کرم شکار کند چکاوک بسیار زشت شده بود و دیگر آواز نمیخواند و آنقدر منتظر کشاورز ماند تا از گرسنگی مرد.
کسانی که سرونوشت را میپذیرند گمان میکنند آسانترین راه بهترین راه است اما کسانی که سرنوشت را میسازند میدانند که بهترینها همیشه مساوی با آسانترینها نیست.
نویسنده: مسعود لعلی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران مجلس شورای اسلامی دولت مجلس تعطیلی شنبه ها تعطیلی شنبه قوه قضائیه دولت سیزدهم شورای نگهبان رهبر انقلاب رئیس جمهور حسن روحانی
مشهد سیل سیل مشهد قوه قضاییه تهران هواشناسی پلیس قتل شهرداری تهران فضای مجازی بارش باران سازمان هواشناسی
خودرو مالیات مسکن قیمت دلار قیمت خودرو بازار خودرو قیمت طلا بانک مرکزی دلار سایپا بورس ایران خودرو
سریال نمایشگاه کتاب تلویزیون کتاب نمایشگاه کتاب تهران موسیقی فردوسی سحر دولتشاهی شاهنامه سینمای ایران دفاع مقدس سینما
دانشگاه تهران شورای عالی انقلاب فرهنگی فضا تحقیقات و فناوری
فلسطین غزه اسرائیل آمریکا جنگ غزه حماس روسیه چین ترکیه اوکراین نوار غزه طوفان الاقصی
فوتبال استقلال پرسپولیس لیگ برتر جواد نکونام بازی لیگ برتر ایران رئال مادرید باشگاه استقلال فولاد خوزستان مهدی طارمی فولاد
هوش مصنوعی گوگل عیسی زارع پور ایرانسل تبلیغات سرعت اینترنت ناسا موبایل تلفن همراه دوربین
دیابت چای سرطان چاقی کاهش وزن زوال عقل کودک بارداری سرماخوردگی