چهارشنبه, ۱۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 5 March, 2025
مجله ویستا

فقیر برای نشان دادن فقر


فقیر برای نشان دادن فقر

نگاهی به نمایش”پرسه های پاییزی” نوشته سیاوش پاکراه به کارگردانی سیدجواد طاهری

یک متن قوی و مستحکم می‌تواند بسیاری از مشکلات یک اجرای ضعیف را برطرف سازد و حتی باعث همراهی مخاطب با اجرا شود همچنان که یک اجرای قوی نیز بسیاری از مشکلات یک نمایشنامه سست را از دید تماشاگر پنهان می‌دارد و حتی بسیاری از خلاءها و کمبودهای آن را جبران می‌کند، اما مشکلات عمده نمایشی چون"پرسه‌های پاییزی" از آن جا آغاز می‌شود که نه متن قدرت پوشاندن ضعف‌های مفرط اجرا را دارد و نه اجرا‌ این توانایی را دارد که مشکلات و کمبودهای متن را جبران کند.

از یک سو با متنی مواجه می‌شویم با مشکلات ساختاری فراوان که در آن به جای منطق محکم روایی منطق فیلم فارسی و سینمای بالیوودی حاکم است. سه شخصیت که هر سه سرگذشتی کمابیش مشابه دارند بر حسب تصادف به هم رسیده‌اند، یکی به حکم معجزه از سرنوشت‌ محتومش خلاصی یافته و اکنون در پی آن است تا دختر خردسال را نیز از این سرنوشت برهاند و براساس الگوی فیلم فارسی مرد باید دختر کوچک را از خود متنفر کرده و براند تا دختر به همراه زن برود. در میانه این داستان کم مایه با دیالوگ‌هایی سراسر شعاری روبه‌رو می‌شویم که از فلسفه هستی تا تاریخ و جامعه شناسی را در برمی‌گیرد و شخصیت‌هایی تخت و یک لایه که فاقد هرگونه پیچیدگی هستند. داستانی که بدون هیچ ‌گره‌ای به سرعت هر چه تمام‌تر روایت می‌شود و به هیچ عنوان توانایی همراه کردن مخاطب را با خود ندارد.

در کنار این ضعف‌های عمده متن، در حوزه اجرا نیز با اجرایی فاقد جاذبه‌های بصری روبه‌رو هستیم و بازیگران آن با کمترین حرکت تنها به رد و بدل کردن دیالوگ‌ با هم می‌پردازند بدون آن که حس خاصی از دیالوگ‌ها منتقل شود و یا نشانه‌های بصری به کمک دیالوگ‌ها‌ بیایند به چیزی و دیالوگ‌ها اضافه کنند. از سوی دیگر ریتم کند و یکنواخت اجرا با وجود زمان کم‌ به زودی مخاطب را خسته کرده و با اجرایی فاقد جذابیت مواجه می‌کند.

اما فارغ از این مشکلات کلان که"پرسه‌های پاییزی" با آن روبه‌رو است در حوزه اجرایی دو ضعف بسیار عمده خود را به رخ مخاطب می‌کشد. نخستین ضعف به استفاده نابجای کارگردان از ویدئو پروجکشن بازمی‌گردد. پدیده‌ای که این روزها هر کارگردانی برای آن که اجرایش را اجرایی مدرن و جسورانه جلوه دهد به آن روی می‌آورد غافل از آن که این تکنیک از فرط تکرار نه تنها نشان از جسارت و نوگرایی کارگردان ندارد بلکه حتی به دلیل استفاده کلیشه‌ای جذابیت‌هایش را برای مخاطب نیز از دست داده است.

در نمایش"پرسه‌های پاییزی" هرازگاهی و به واسطه تعویض صحنه‌ها از خیابان به پارک و یا بالعکس شاهد استفاده از تصاویر ویدئو پروجکشن هستیم، حال آن که نه این تکنیک با سبک اجرایی و فضای اثر همخوانی دارد و نه بهانه محکمی برای استفاده از آن در طول اجرا وجود دارد.

از سوی دیگر تصاویری که از طریق ویدئو پروجکشن پخش می‌شود تنها ارتباط معنایی با نمایش دارد و هیچ گونه ارتباطی به لحاظ روایی با مسیر داستان نمایش ندارد و قرار است به شکلی شعارگونه مفهوم عدالت اجتماعی را مطرح کند.

دومین ضعف عمده این اجرا به سبک و نگاه کارگردان به سبک نمایش بازمی‌گردد؛ چرا که از یک سو و در طراحی صحنه نمایش شاهد استفاده از المان‌های محدودی هستیم و یک نیمکت قرار است بیانگر فضای پارک و یک بیلبورد نشان دهنده خیابان باشد، اما در بقیه عناصر اجرا هیچ نشانی از این رویکرد مینی‌مال وجود ندارد و شاهد حضور رئالیسم با جزئیات فراوان روی صحنه هستیم و این بازی و عناصر رئالیستی در تضاد با عناصری چون طراحی صحنه و نورپردازی قرار می‌گیرد.

هر چند در طول نمایش صحنه‌های مربوط به پارک تا حدودی فضای پارک را نزد مخاطب القا می‌کند، اما صحنه‌های مربوط به حضور شخصیت مرد در خیابان به هیچ عنوان محیط خیابان را القا نمی‌کند و بیشتر بیانگر یک ناکجا و فضای انتزاعی است.

با وجود این عناصر نمی‌توان اجرای"پرسه‌های پاییزی" را اثری موفق در کارنامه سیاوش پاکراه و سیدجواد طاهری دانست و شاید اگر بازی جذاب و درخشان کیمیا مکاری در نقش دختر خردسال نبود اجرا به یک فاجعه تمام عیار بدل می‌شد، اما حضور خوب و پرانگیزه این بازیگرد خردسال باعث می‌شود اجرا جذابیت‌هایی برای مخاطب داشته باشد و این بازیگر خردسال را نیز به عنوان یک استعداد با آینده‌ای درخشان در تئاتر ما معرفی کند.

و در پایان می‌توان گفت هر چند پرداختن به موضوعی چون فقر و نابرابری اجتماعی در نوع خود ارزشمند است و تئاتر ما کمتر به این سمت و سو رفته و این برای نویسنده و کارگردان اثر یک نقطه مثبت محسوب می‌شود، اما زمانی این موضوع مهم می‌توانست تاثیر خود را بر مخاطب بگذارد که با پرداخت درست در حد یک روایت ساده از آن باقی نمی‌ماند و نویسنده و کارگردان در پی کشف لایه‌های پنهان این موضوع برمی‌آمدند و با دیدی زیبایی شناختی آن را به مخاطب عرضه می‌کردند.

رحیم عبدالرحیم‌زاده