جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

تمدن هند


تمدن هند

علت ظهور این مذهب مقتضیات اجتماعی محیط هندوستان بوده است, چرا که در آن عصر شدت عمل سیستم طبقاتی و اصنافی و خودخواهی طبقه برهمنان و تعدد خدایان در هند, بی نهایت زیاد بود و طبیعت زمان و اقتضای عصر, ظهور یک مصلح مذهبی را ایجاب می کرد

شبه‌جزیره وسیع هندوستان به بزرگی قاره اروپا به استثناء کشور روسیه است و سکنه آن یک‌پنجم جمعیت کره زمین را تشکیل می‌دهد. در این سرزمین پهناور، همه‌گونه اقلیم از قله‌های یخبندان و جنگل‌های انبوه قاره تا کویرهای خشک و بایر با تغییراتی تدریجی یافت می‌شود. در سراسر زمان‌ها تاریخ هیچ سرزمینی به وسعت هندوستان با آن‌همه زبان‌ها و نژادها و تمدن‌های مختلفش در روی کره زمین وجود نداشته است.

پیرامون تمدن هندوستان، نمی‌توان به یقین مطلبی را بیان داشت. هرگونه بحث درباره تاریخ هند مبهم و ناقص مانده است، و این نیز به‌واسطه آن می‌باشد که خود هندیان همواره نسبت به سیر تاریخ بی‌اعتنا بوده‌اند. بی‌اعتنائی هندیان به تاریخ‌نگاری نتیجه نوعی جهان‌بینی بوده است که هندیان به آن اعتقاد داشته‌اند، به‌عبارتی دیگر در متن وقایع تاریخی که هندیان به ثبت آن اقدام می‌نمودند، تنها پند و اندرز و مقام و شهرت را می‌توان دریافت و به همین جهت است که اکثر مورخان معتقدند که هند دارای تاریخ نیست. از سوی دیگر با احتیاط می‌توان از روی ادبیات و افسانه‌های قدیمی هند، بعضی نکات برجسته، گذشته‌های تاریخی این قوم را روشن ساخت و بیشتر در اثر ارتباطی که بین هندیان و اقوام دیگر باستانی وجود داشت، می‌توان از روی آثار و نوشته‌های آنها به گذشته‌های تاریخی هند پی برد. به‌عقیده لغت‌شناسان نام هند از اسم رودخانه سند که در میان هندی‌ها ”ایندوس“ Endus نام دارد گرفته شده است. تا نیمه اول قرن بیستم تصور عموم بر این بود که تمدن هندوستان با آریائی‌ها آغاز می‌گردد، و قبل از ورود این قوم به هندوستان، تمدنی در این منطقه وجود نداشته است. اما با کاوش‌های فراوانی که در منطقه موهنجودار و migxnhi-Daro به‌وسیله سرجان مارشال و دستیارانش صورت گرفت آثاری پدیدار گشت که حکایت از قدیمی‌ترین آثار تمدن جهان می‌نماید. این اکتشافات ثابت می‌کند که در سند و پنجاب طی هزاره چهارم و سوم پیش از میلاد، یک زندگی شهری بسیار مترقی وجود داشته است. وجود چاه‌ها و گرمابه‌ها و مجاری فاضلاب مجهز در اغلب خانه‌ها، دلالت دارد بر اینکه وضع اجتماعی مردم آن دست کم با وضع مردم سومر برابر بوده و بر وضعی‌که در مصر و بابل حکمفرما بوده برتری داشته است، و اینها در نهایت به ما می‌گیود که قبل از مهاجرت آریائی‌ها تمدن‌های کهن و ریشه‌دار در هندوستان وجود داشته است و در واقع تمدن هندوستان ریشه در ادوار کهن‌تری داشته است. تمدن‌های کهن‌تر از تمدن‌های آریائی، مهمترین‌شان ”موهنجودارو“ و هارپا harpa بوده‌اند که دارای قدمت بسیار زیادی هستند و از لحاظ تکنیک و مدنیت در سطح بالائی قرار داشتند.

در مورد ساکنان اولیه هند، می‌توان از ”ناگاها“ nagas که معروف به مارپرستان بودند نام برد. این اقوام پیش از حمله و هجوم آریاها، نواحی شمال هندوستان را در تصرف داشتند و اخلاف ایشان هنوز در کوره‌های دورافتاده آنجا روزگار می‌گذرانند. قدری دورتر در اقصی نقاط جنوب هند، مردمی می‌زیستند سیاه‌پوست با بینی پهن که آنها را ‌”دراویدی“ Dravidian می‌خوانند. برخی از مورخان حدس می‌زنند که دراویدی‌ها از اقوام سومری‌ها بوده و در هزاره چهارم پیش از میلاد، از راه شمال‌غربی بر سرزمین هند استیلا یافته‌اند.

در حدود دو هزار سال پیش از میلاد، آریائی‌ها که از خویشاوندان نزدیک ایرانی‌ها بودند، و به زبان هند و اروپائی سخن می‌گفتند، شروع به مهاجرت از ایران کرده، و پس از عبور از گردنه کوهستان‌ها به جلگه سند رسیدند. آریائی‌ها ابتدا پنجاب را به تصرف درآوردند و به سبب برتری نیروی جسمانی و استفاده از سلاح آهنی و اسب بر دراویدی‌ها مسلط شدند. این آریائی‌ها در حقیقت مهاجرانی بودند که برای تهیه چراگاه و سرزمین‌های جدید برای کشت به این نواحی آمده بودند و چون مردانی شجاع و جنجگو و دارای تیر و کمان بودند و ارابه‌های جنگی در اختیار داشتند و دارای فرماندهانی نیز بودند به آسانی توانستند بر هند تسلط بیابند. اما همین‌که بر هند مسلط شدند حالت جنگجویانه خود را از دست دادند و به کشت پرداختند که در رأس آن یک شاه قرار گرفته بود و اختیاراتش از طرف شورای جنگجویان کنترل می‌شد و هر قبیله در رأس خود یک فرمانده داشت که اختیاراتش توسط شورای قبیله محدود می‌گردید. در این عصر، به اعتقاد مردم سایر سرزمین‌ها، هندوستان سرزمینی صاحب ثروت و کشور عجایب به‌نظر می‌رسید. ارزیابی اغراق‌آمیزی از ثروت‌های هند، توأم با عوامل دیگر، مقدونیان و یونانیان را برانگیخت تا در سال ۳۲۷ قبل از میلاد، و پس از نابودی امپراطوری پارس‌ها، به سرزمین هندوستان یورش برند. اسکندر مقدونی موفق گردید با عده‌ای از شاهان هند، که با یکدیگر رقابت داشتند، متحد شود و قسمتی از سرزمین هند را تصرف کند. اسکندر بر آن بود که به پیشرفت خود به‌سوی شرق هند ادامه دهد و دره گنگ را تسخیر کند. اما ارتش مقدونی‌که بر اثر دشواری‌های کوهستان هند از پا درآمده بود، در برابر مقاومت سرسخت هندیان از اطاعت فرمانده خود سر باز زد. اسکند ناچار شد با جنگ و گریز هند را ترک گوید. دیری نپائید که میان سرداران مقدونی و پادشاهانی که تسلیم فاتحان شده بودند اختلاف افتاد و بومیان علیه یوغ خارجی سر به شورش برداشتند. در سال ۱۳۱۷ قبل از میلاد حتی یک پادگان مقدونی نیز در هند وجود نداشت.

قیام برعلیه مقدونیان را در شمال‌غربی هند، شخصی به نام چاندراگوپتا Chandragoupta رهبری می‌نمود. وی پس از پیروزی برعلیه مخالفین، سلسله موریان را بنیان گذاشت.

به‌تدریج او به مطیع ساختن تمام نواحی شمال موفق شد و بدین‌سان وسیع‌ترین دولت هند باستان را بنیان نهاد. در حقیقت چاندراگوپتا موفق می‌شود که وحدت را در بخش عمده‌ای از سرزمین هند پایه‌گذاری کرده، نظام اداری بسیار قوی ایجاد بکند. نوه چاندراگوپتا که نامش، اشوکا Ashoka بود برای ایجاد وحدت و تمرکز در سرزمین هند مذهب بودا را قبول می‌کند و این مذهب را مذهب رسمی قرار می‌دهد و به‌وسیله این ایدئولوژی واحد، تمرکز و وحدت را در سراسر کشور ایجاد می‌کند.

آشوکا علیرغم تلاش‌های خود نتوانست دولتی استوار و واحد به‌وجود آورد. بلافاصله پس از مرگ او امپراطوری موریاها به انحطاط گرائید. در حدود سال ۱۸۷ قبل از میلاد، واپسین بازمانده این خاندان به‌وسیله یکی از سران سپاهی خلع و کشته شد. این فرمانده سپاهی خود سلسله جدیدی به نام شونگا Counga را بنیان نهاد. در همین دوره است که از قسمت شمال‌غربی هند، اقوامی شروع به حمله در داخل سرزمین هند کردند که معروف‌ترین آنها کوشان‌ها بودند. کوشان‌ها به‌تدریج به قسمت‌های شمال‌غربی هند وارد شدند. این عده در ناحیه ماورالنهر، افغانستان، پاکستان و غرب هند دولتی را با همین نام تشکیل دادند. کوشان‌ها نیز مذهب بودائی را قبول کردند و کانیشکا معروف‌ترین امپراتور این دولت که از حامیان متعصب آئین بودا بود اقدام به ساختن معابد و صومعه‌های زیادی نمود... امپراطوری کوشان‌ها که از نژادهای بسیار گوناگون ترکیب یافته بود نمی‌توانست برای مدت طولانی باقی بماند. این امپراطوری اندکی پس از مرگ کانیشکا رو به ضعف نهاد، و در حدود سال ۲۳۰ انحطاط آن کاملاً آشکار گردید و در این بین امپراطوری گوپتا پا به عرصه وجود نهاد، امپراطوری گوپتا در زمان سلطنت چاندرای گوپتای دوم به اوج عظمت خود رسید. او قسمت عظیمی از پنجاب و سرزمین‌های هند مرکزی را به تصرف درآورد، دولت وی از خلیج بنگال تا دریای عمان گسترده شده بود. همزمان با این دوره (که برابر با دوره ساسانیان می‌باشد) هند شمالی دستخوش هجوم هفتالش Hephtalltes Huns گردید. این قبایل که از آسیای مرکزی آمده بودند، از جمله به امپراطوری گپوتا یورش بردند و به واسطه همین جنگ‌ها بود که این سلسله رو به ضعف گذاشت.

بعد از این، در حدود قرن هشتم میلادی، اسلام با گذشتن از سرزمین پاکستان و افغانستان وارد سرزمین پنجاب می‌شد. لشکریان اسلام تا مرز هند پیش رفتند و لیکن آئین اسلام توسط بازرگانان و مبلغین به سرزمین هند راه‌یافت. بعدها، سلطان محمود غزنوی نیز به هند لشکر کشید و آن سرزمین را فتح کرد. سرزمین هندوستان مدت‌ها بعد از حمله سلطان محمود، مورد تهاجم مغولان قرار می‌گیرد. در دوره مغولان، تیمور به هندوستان حمله نمود و سرزمین هند مورد کشتار و ویرانی زیادی قرار می‌گیرد... اینها که از نظر گذراندیم شرحی خلاصه‌وار از اوضاع سیاسی تمدن هند قدیم تا هجوم مغولان بود. به اعتقاد مورخان، تمدن هند از نظر سیاسی چندان اهمیتی ندارد. در هندوستان همان گونه که از نظر گذراندیم، هیچ هنگام وحدتی به‌وجود نیامد که قابل مقایسه با حکومت‌های باستانی و یا کشورهای امروزی باشد.

در حقیقت، اهمیتی که تمدن هند در تاریخ بشری دارد، به خاطر پیشرفت‌های علمی در زمینه‌های پزشکی، صنعت، علوم، فنون و هنر بوده است. این تمدن از نظر فرهنگی با معنویت بالا و فلسفه بسیار گسترده‌ای که داشته است تأثیری بسیار زیاد در تمدن‌های اطراف گذاشته است...


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.