چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

زیرزمین تا قله کوه


زیرزمین تا قله کوه

«اتاق جووانی» ۱۹۵۶ کنکاشی احساساتی در رابطه عشق میان مردی سفیدپوست و مردی سیاه پوست در پاریس است با این همه, با کتاب «کشوری دیگر» ۱۹۶۲ خشم و برافروختگی تند بالدوین داستان او را به کیفرخواستی علیه زوال اخلاقی ناشی از تبعیض نژادی بدل کرد و هر چیز دیگر را به حاشیه راند

دنباله رو مشخص رالف الیسن، جیمز بالدوین است که نوعی رمان جدید سیاه پوستان را شکل بخشید که سرشار از خشونت، رنج، مصیبت و یأس بود. «برو بر سر کوه تعریفش کن،» (۱۹۵۳) تقلاهای خانواده سیاه پوست رنج کشیده ای را تصویر می کرد که در پی آن بودند با توسل به مذهب امیدی برای بقا بیابند.

«اتاق جووانی» (۱۹۵۶) کنکاشی احساساتی در رابطه عشق میان مردی سفیدپوست و مردی سیاه پوست در پاریس است. با این همه، با کتاب «کشوری دیگر» (۱۹۶۲) خشم و برافروختگی تند بالدوین داستان او را به کیفرخواستی علیه زوال اخلاقی ناشی از تبعیض نژادی بدل کرد و هر چیز دیگر را به حاشیه راند.

در اغلب این آثار، چه از روی خشم بودند و چه از روی استیصال، نوعی خواست انسان گرایانه حضور دارد. در این کتاب ها نیز مانند آثار آن دسته از نویسندگان یهودی، که بحث شان شد، حس و مفهومی از موقعیت گنگ و ابزورد نفس انسان مستولی است، نیاز فرد به بریدن از تاریخی مشهود است که صدایش را ستانده و تصویر و حضور مرئی اش را از او گرفته و ورای ظرفیت او برای کنترل یا مهار آن است.

با این حال به دلیل شیوه یا نگاه لیبرالیستی و همچنین توسل به حقوق شهروندی، چنین مضمون پوچ گرا یا ابزوردیستی ای شدیداً تعدیل شده است و خواستی بروز کرده برای آنکه از نو فرد را به جامعه متصل کند و بدین گونه ارزشی به او ببخشد که ورای ارزشی باشد که صرفاً برآمده از جبری باوری یا قربانی بودن است.

در چنین وضعیتی تنشی جدید رخ نموده بود، میان ادعاهای بیگانگی و همسازی با جامعه، میان فرد متمایز و جداافتاده و نظام، میان نفس قربانی شده و مسخره و تاریخ مهارگسیخته و آشوبناک. نتیجه داستانی بود عمیقاً آگاه از بیگانگی و نابهنجاری، اغلب با ته رنگی مایوسانه از مدرنیسم که در عین حال رو به جامعه بود و به لحاظ تاریخی بازگشتی به رئالیسم به شمار می آمد. قهرمان این گونه داستان ها اغلب قهرمانانی «فیلسوف منش» بودند که درصدد معنا بخشیدن به زندگی هایی بودند که جامعه و تاریخ از معنا عاری شان کرده بودند؛ و در عین حال چنین جامعه و تاریخی می باید به تمامی و جزءبه جزء به شکلی تحکم آمیز از نو شکل می پذیرفت.

ناتورالیسم متقدم عمدتاً خام، پرگو، مستقیم و شعاری بود و تصویری جبرگرایانه از زندگی افراد به پیش می راندش. مدرنیسم متقدم اغلب افراد را به عنوان آگاهی ای مجزا نشان داده و خارج از تاریخ فرم و بصیرت را جسته بود. اینک گویا این عناصر با هم درآمیخته بودند و معادله ای پیچیده متشکل از اگزیستانسیالیسم پوچ گرا و لیبرالیسم مشکوک به خویش ساخته بودند. حاصل رئالیسمی اغلب ضمنی و غیرمستقیم بود - داستانی در مورد لامکانی و بی نظمی تراژیک-کمیک که همچنان موکداً اشاره اش به جهان واقعی بیرون از ذهن بود.

از چنین ترکیبی، در امریکا نسلی جدید و کاملاً متشخص در دهه های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ بربالیدند که شهرت بین المللی خیره کننده ای یافتند. نوشته های این نسل بر همان موضوع دلخواه امریکای جدید انگشت گذارده بودند که باعث چنان نفوذی در جهان شده بود - جامعه ای مرفه، شهری، یکدست، لیبرال، از لحاظ تکنولوژیکی پیشرفته، مصرفی و توده ای.

همین تصویر از امریکای تغییریافته تا حدی کافی بود که اهمیت رمان جدید امریکایی را تثبیت کند. به رغم ترس منتقدان که آن رمان عظیم امریکا اینک در ورطه زوال افتد، داستان های این دوران عملاً به فرم هنری اصلی ای تبدیل شدند که هم آرزوها و هم تناقضات این فرهنگ در حال تغییر امریکا را به خوبی تجسم می بخشیدند. این گونه از داستان راه درازی را از نسل افرادی چون همینگوی، فاکنر، دوس پاسوس، فیتزجرالد و استاین بک دور شده بود.

این داستان های جدید آن چنان چندنژادی بودند که پیش از این به هیچ وجه سابقه نداشت؛ از یک طرف، نویسندگان یهودی بودند (سال بلو، برنارد مالامود، فیلیپ راث، ادوارد ل. والانت و شائیم پوتوک) که مبتذل و پیش پاافتاده شدن شر غاصطلاحی ساخته هانا آرنتف را مورد کنکاش قرار می دادند؛ از طرف دیگر، نویسندگان سیاه پوستی چون ریچارد رایت، رالف الیسن و جیمز بالدوین بودند که انسان سیاه پوست را به عنوان چهره ازخودبیگانگی وجودی مدرن و نه چندان به عنوان قربانیان ترسیم می کردند؛ همچنین نویسندگان مهاجری از اروپای ناآرام نیز در این میان حضور داشتند از ایساک باشویس سینگر گرفته تا ولادیمیر ناباکوف که از نوعی آوارگی یا دیاسپورای مدرن جدید می نوشتند.

در ضمن گروتسک جنوبی نویسندگانی چون کارسن مک کالرز، ادورا ولتی و ترومن کاپوتی نیز آوایی قدرتمند بود که حس و معنایی از دوران منازعات اخلاقی را منتقل می کرد؛ و همچنین نوشتار کسانی چون جان آپدایک، جی. دی. سالینجر و جان چیور هم اهمیتی بسزا داشت که از جابه جایی و گسستی سکولار سخن می گفتند.

چنان که دهه پنجاه به نیمه رسید، نوشتاری از مخالفان جلای وطن کرده نیز بربالید که به تجربه گرایی رادیکال می پرداختند مانند مخالف خوانانی چون جک کرواک، ویلیام باروز و پال باولز. در دوران پس از جنگ جهانی دوم، داستان لیبرال مسلک با روزگار سخت همنوا شد و به سوی فرم یا شکلی افراطی تر، خیالی و تجربی تغییر جهت داد، فرمی که باید در نوشتار دهه شصت رشد می کرد.

با این همه، حقیقتاً دوره میان سال های ۱۹۴۱ تا ۱۹۵۹ عصر پربار و خیره کننده ای برای داستان امریکا بود که در آن نویسندگان استثنایی جدیدی ظهور کردند که در وضعیت رفاه بین المللی و جاذبه جهانی امریکا، رمان این کشور را نیز به جایگاهی والا رساندند.

مالکوم برادبری



همچنین مشاهده کنید